۲۶
مهر ۹۰
از فکرهای منحرف در هم پیچیده
از زبانی که عشق را هم لیسیده
در جستجویی که تو،من،ماها
در گفتگویی که تو....آها
می نگرم به نور مانیتوری که...
زُل میزنم به واژه های دل پُری که...
دق میکنم از بودن بی رفتنم حالا
سر میکنم با آن چیزی که منم حالا
باز دیشب مردی عاشقم باشد
باز ذهنم ،تو مریضی نه؟؟باشد
۹۰/۰۷/۲۶