حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۱۷
بهمن ۹۲

سرد بود! باد می آمد...نا جوانمردانه می وزید هر چند همه جا سبز بود! اما هوا سرد بود! دماغم بی حس شده بود...لُپهایم سوزش میکرد! صدای برگ درختها در گوشم میپیچید! انگار میرقصیدند! باد بینشان همهمه میکرد! سرد بود! و اما سبز بودنِ درختان در این سرما عجیب مینمود! دستانم را در جیب کاپشنِ قرمزم فرو کرده بودم! به این فکر میکردم که این کاپشنِ قرمز در اکثر خاطراتِ سردِ من حضور داشته است! و من چه اغراق شده در میانش احساسِ آرامش دارم! دوستش دارم خب! اینکه عیب نیست...من حتی به وسایلم نیز دل بستگیهایِ خاص دارم! گاهی برایم لب باز میکنند و کلی باهم گَپ و گفت میکنیم! عجیب است، حتی مسخره است! اما دنیا جایی است که معمولا چیزهای مسخره، حقیقت دارند!! باد شدید بود و من به سختی سعی میکردم با پلکهایم از چشمانم در مقابلش ، محافظت کنم! یادم نیست من چرا ساعتها آنجا ایستاده بودم...یادم نمیاید چه کار داشتم یا منتظر چه کسی بودم! یادم هست به تو فکر میکردم! تو را در ذهنم تجسم میکردم ، بعد می نشستم به تماشایت! باد که میامد ،در گوشم میپیچید و صدایِ زوزه مانندی ایجاد میکرد! هر بار این اتفاق میفتد، با خودم میگویم، بقیه هم مثل من باد، درونِ گوشهایشان زوزه میکشد!؟ یا فقط گوشهایِ من اینجوری هستن!؟

گرۀ روسری ام شل بود و شدت باد مدام شُل تر و شُل ترش میکرد! کسی نبود! دلم میخواست باد موهایم را حیران کند! شاید بویِ صورتیِ تندش را به مشامِ تو برساند! اصلا میلی نداشتم که، دستهایم را از جیبم بیرون بیاورم تا روسری ام را مرتب کنم! روسری!!...بگذار اصلا باد ببردش....ببردش جایی که اصلا پیدا نشود! انگار باد صدایِ پنهانِ درونم را شنیده باشد، یکهو روسری را از سرم دزدید! خندیدم! اما بی روسری چه میکردم!؟ سرم را به سمت آسمان گرفتم! آنجا که قیامتی بود! ابرها با سرعتِ هر چه تمامتر میدویدند! سرم گیج رفت! چشمانم بسته شد! لبهایم به لبخند باز!


یادم نیست چه شد که قصد رفتن ، کردم! قدم زنان آمدم به طرف درِ باغ! پیش خودم گفتم کلاهِ کاپشنِ قرمزم را رویِ سر میگذارم! روسری میشود! هه! دیدم درختی روسری ام را از دستِ باد قاپیده است! خندیدم...ازش تشکر کردم! بی شک حتی او هم کمی، از من دور اندیش تر بود! :)

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۱۷
آزیتا م.ز

نظرات  (۲۳)

توام هی بپاک هی بنویس
هی تاریخ عوض کن
چندم؟
پاسخ:
خب وبلاگ درست شد پست خرابی رو برداشتم!

بازم اِوَل شدی...نترس! :)
خیلی قشنگ بود
جالبه بدونی با تمام گشا...م کامل میخونم،حتی دوبار
فقط ی چیزی سواله واسم
ینی تو الان داری از دو سه سال پیش می‌نویسی؟
اخه عکس و متن تطابق دارن با هم 
در کل عاشق قلمتم،مخصوصا اگه با مداد گلی ک با زبون خیس شده باشه بنویسی :))
پاسخ:
مرسی ^_^

خاطره مال سه سال پیشه.... چرا سوال واست پیش اومد؟

:)
خاطره جالبی بود.از این کاپشن پفی های قرمز خوشم میاد یه جور حس زمستون شدید بهشون دارم
پاسخ:
اتفاقا چون همینطورم هست....کاپشنه من با همه فرق داره :)

آخه پرِ اردکِ سیاهِ کانادایی داخلشه.... :) جدی میگم !!!
۱۸ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۲۹ masi_ bi asabo saltane
باد عجب کاری میکند...روسریت را کنار زده...موهایت را نشانم می دهد...
باد عجب کاری میکند...
چقد قشنگ بود...آزی جونم...عاشقانتو دوست داشتم ب اندازه تو...
سپاس...

پاسخ:
فدای تو ....پس اینو اندازه من دوس داشتی... :)))))
سلام دوست عزیز وب خوبی داری موفق باشی
ب منم سر بزن
راستی وبم چرا بازدیدش کمه ؟اگه میشه کمکم کنید
پاسخ:
0-O

خب مطالب خوب بذار...بازدیدت بره بالا...
نوشته های صادقانتون رو خیلی دوست دارم.
حس های خوبی دارن
پاسخ:
:)

خوشحالم دوس داری :)

سه سال کم نیس آخه یه جور مینویسی انگار داغ ب داغه...

بده کاپشنتو یه بوغ ا ینی به دور تو برفا باش بزنیم :))

من وقتی از این مدلا میپوشم حس خوش تیپی و بادی بیلدینگی بهم دست میده  خخخ

پاسخ:
خب ما اینیم دیگه :))

چون تویی باشه...اونم فقط یه بار...نع نع...یادم نبود تو وبلاگت اون حرفو بهم زدی... :| اصن کاپشنم نمیدم باهاش بوق بزنی...

:)

بیا آزی اینا  تقدیم به تو ک کاپشنت با کلاسه و به هیشکی نمیدی

 

http://fun.negarinweb.com/wp-content/uploads/2014/02/734149_214804635369836_331326320_n.jpg

 

http://fun.negarinweb.com/wp-content/uploads/2014/02/پائیز-گرجستان1.jpg

 

غذاش ک بحثش جداس خوراک خودته..

اما طبیعته چقد ترکیب رنگش قشنگه انصافا

پاسخ:
وایی عکساش قشنگ بود مخصــــــــــــــــــــــــوصا منظرهه :)) مرسی

نوشته تو دوست داشتم خیلی ...

پاسخ:
:) (گل)
همه جاسبزبود اماهواسردبود[ایکون قافیه!] مثه همیشه قشنگ بوووود عقشم.منم همیشه دوز داشتم تو یه دشت باشم باد بوزه بقول تو موهامو حیرون کنهD:
پاسخ:
مثه شب بود ماه پشتِ ابر بود :))))
آخی موهایِ خوشگلت حیرون و پریشون بشه :*
چه کاپشنش قشنگه![ایکون نظر داشتن به کاپشن مذکور!]D:
پاسخ:
عشقم قابلِ تورو نداره :)
عقشم?!?!من دلم برات تنگ شده:|
پاسخ:
اوووووووووووووووووخ.....منم دلم واست شده قدِ یه نخود...اوووووم نه یه عدس :))))
خخخخخخ نیگا عقشم مداد گلی ام دوز داره خخخخخخخخخخخخخخخ
پاسخ:
مداد قرمز از اون خوشرنگاش که قرمزه قرمز نبود یکم صورتی بود...عاشق اونا بودم :)
صاحبش قابل داره:-* منم ازون صورتیاش دوز دارم:-) خخخخخخخ دلمرده ام دوز داره خخخخخخ باز میگه بمن نگو مهدیه:| خخخخخخخ
پاسخ:
ای بابا.... این دلمرده رو گیر دادی بهش ها! هِی لنگشو میگیری میکشی وسط :)))
مداد قرمز از اون خوشرنگاش که قرمزه قرمز نبود یکم صورتی بود...عاشق اونا بودم
 خب همینا گلی بود دیگه...
ما ک بضی وقتا میکردیمش تو دهنمون خوش رنگ تر شه
شما نمیکردی؟:دی
آزی مرسی گفتی لنگشو نگفتی بند سو..شو
والا :|

 
پاسخ:
نه والا من عادت نداشتم چیزی تو دهنم بکنم فقط گاهی وقتها بندِ عینکم :))))))

:))))))))))

اینو ببین آزی

فقط مغزت نهنگه

کلیک کنید هنگ کنید خخ

پاسخ:
باحال بود...قبلا یه چهره دیگه اینجوری دیده بودم:)

:)
عقشم لنگش نه همون که خودش گف خخخخخخخ
پاسخ:
ای بابا :))))))))))

میگم بچه ها ...حرفی دارید اونجا بگو....خخخخخخخ :)))
منم یه بار سر ظهر بود و کوچه خلوت داشتم رد می شدم بعد یه لحظه حس کردم باد داره از بغل گوشام رد میشه و چه سرم سبکه ، موهام انگار می خوان پرواز کنن بعد یه زحمتی به دست مبارک دادیم و بردیم به طرف سرمون و دیدیم ای دل غافل روسریم افتاده رو شونه هام اصن حالیم نشده بوده .. فقط خدا رو شکر سر ظهر بود و همه جا خلوت .... ولی حس خعلی باحالی بود :)))
پاسخ:
هه...چه باحال....باوو حالا کسی هم بود خیالی نیس....خیلی سخت نگیر :پی من روزی صدبار روسریم میفته تو خیابون :دی
ای جونم موی صورتی:-*:-*:-*
پاسخ:
:پی
این اول و دوم اینها توو وبلاگها چرا جایزه نداره با اینکه اینقدر طرفدار داره؟ P:
پاسخ:
بخایم جایزه بدیم که ورشکست میشیم! هر روز هر روز :)))
اعتراف میکنم که تو یک خاطره نویس قهار با یک روح لطیفی که یه کم بچلونیمت شعر هم ازت متراوش میشه. به مرگ خودت راست میگم. 
پاسخ:
نه دیگه از شعر گفتن استعفا دادم :) حالا قسم نخور به سِد اسمال باور کردم :))))))
میگما این عکسای خودته؟
کی ازت میگیره؟
----------------------
o  0 خب گاهی برا آدم شوال پیش میاد دیگههههههههههههه
  -
پاسخ:
بعله عکس خودمه!!!! کدوم عکسارو کی میگیره....؟

خیلیهاشو خودم میگیرم....با کمک self timer و پایه!!! خیلی وقتهام که کسی هست میدم اون بگیره دیگه!!!!!

حالا کجاش سوال برانگیز بود جانم ؟ :)
همین جاش که جواب دادی سوال برانگیز بود! و دیگر هیچ!
پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">