حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۰۶
فروردين ۹۳

آقای همکار یه چند روزی تهرانِ، امروز تصمیم گرفتیم واسه انجامِ یه کاری بیاد دمِ خونهٔ ما(تو پست بعدی میگم برای چه کاری)، آقای همکار همیشه شلخته پلخته میاد سر کار! حالا این دفعه تیپ زده، موهاشم واسه عید که رفته سلمونی مرتب کرده، ریشهاشم که بعد قرنی شیش تیغه کرده، یه بشکه ادکلن هم که خالی کرده رو خودش،خلاصه کلی خوشتیپ کردُ یه دسته گل مامانی خریدُ  اومده دم در خونمون زنگ زده.

داداشم در رو واسش باز کرده،یه نگاهی به سر تا پاش انداخته و خیلی با خِشانت گفته: بفرمایید!
آقای همکار هم دست و پاش رو گم کرده و اومده باکلاس حرف بزنه گفته: واسه یه امر خیری مزاحم شدم!!!!

داداشم: Shotgun animated emoticon



آقای همکار: scared and sweating emoticon


من بعد از شنیدن ماجرا: Giggle animated emoticon

موافقین ۵ مخالفین ۱ ۹۳/۰۱/۰۶
آزیتا م.ز

نظرات  (۲۴)

ایشاله خیره
پاسخ:
خخخخخ :)
:)))))))))))))))

پاسخ:
:)))))))))
:)))) دمش گرم!  دوست دارم پست بعدی زودتر بیاد ببینم چه کار خیری داشته :))))
آزی من هنوز تو سوال ناخن موندم. تو از این مهر بنفشا داری؟ اصلا بیا توضیح بده ببینم چجوری طرح میندازی؟ میخوام ازون بنفشا بخرم ولی میترسم کارآیی نداشته باشه
پاسخ:
:D بدو که پست بعدی اومد :)))
نه مهر ندارم! من با همین لاکهای طراحی طرح میزنم!!! از اون مهرها مامانم خریده بود اصلا راضی نبود میگفت خوب نیس!! من امتحان نکردم نیدونم والا :)))
:)
خوب دست میندازی مردم رو ها!
خب حتما از دیدن هیبت اخوی محترم هول شده بنده ی خدا! :)
پاسخ:
:)
من؟ دست؟ مردم؟ کو؟
آره احتمالا!
خب شما خودت جای مادرت بودی ، یه آقایی با اون تیپ و قیافه و یه دسته گل پا میشد میومد در خونه ، عکس العمل بهتر نشون میدادی ؟!!
بیچاره اون همکارهههه ! چه باحال هل شده ! :)))
پاسخ:
مادر؟؟؟؟ من اسم مادر آوردم؟ :)
داداش!
آره حالا گیریم اومده باشه خواستگاری!!!آدم که نکشته :P
:)))
سلااااااااااااااااااااااام وای ازی نمی دونی چقدر خوشحالم بعد از چند روز دوری از این جا دوباره اومدمو دارم کامنت میذارم:))))))))))))))
الان توی یه کافی نت نشسته می باشم:))))

چقدر پست های جدید چقدر اتفاقات گوناگون و باز ه م که اقای همکار فاجعه افریدن:))
چقدر هم پست های صوتی جدید^_^

پاسخ:
سلاااااااااااام به به ببین که اینجاست! جات بسی خالی میباشد توکا جان!!!ایشالا که داره بهت خوش میگذره حسابی :)
:)
خخخخخ :)))
اصن به  آقای همکار نمیاد از این سوتیا بده که :))
میگم خوبه سوتی ضایع دیگه ای نداده ها :)) مثلن بیاد بالا آزی رو ببینه و یهو فاز آغا محمد خانی بگیردش و بگه : خــــــــــــــــوشمان آآآآآآآآآآآمـــــــد ، خــــــــــــــوشمان آآآآآآآآآآآمـــــــــــد ! :))
داداش شما : :||||   + (آیکون مردی که در جیک ثانیه رمبو شده)
آزی: :)))))))))
آقای همکار :   :| + (آیکون الفرار از پنجره)
پاسخ:
خخخخ
چرا بهش نمیاد!!!اتفاقا خیلی هم بهش میره اصن :)))))))

از این کامنتت خیلی خوشمان آآآآآآآآآآآآمــــــــــــد! :)
عالی بود :D
:)))))
نکنه واقعاً واسه امر خیر اومده بوده خوب طفلی :))))
پاسخ:
:)
فکر کن از این جرات ها داشته باشه! :D
بیچاره حتما یاد امر خیر قبلیاش افتاده... :))
پاسخ:
خخخخخخ لابد :))))
بدبخت همکار. الان کجاست؟ بیمارستان؟
پاسخ:
نه! به طور خیلی اتفاقی زنده مونده :D

خخخخخ بیچاره ! :دی  بچه م مأخوذ به حیاس ! خخخخخ :دی

پاسخ:
آره خعععععععلی ماخوذ به حیاس اصن :))))
۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۰۳ خانم هموستات
وای چقد دلم خنک شد .اصلا نمیدونم چرا دوس دارم یکی محکم بکوبه تو ملاج اعتماد به نفس آقای همکار:))))))))))))))))))
آخیش راحت شدم.داداشه آزیتا مرسی که منو به آرزوم رسوندی
پاسخ:
عه بیچاره گناه داره بچه خخخخخ :))))))
عجب اگه اینقد آرزوت بود میگفتی زودتر خودم میکوبوندم! تازه من ،ه همشم دارم میکوبونم :D
ما بعد از خوندن ماجرا :-D
پاسخ:
:دی
:)) واسه کارِ شخصی گل میبرن؟ 

پاسخ:
بعله! وقتی همکار آدم جراحی کرده باشه بعدشم تولدشم بوده باشه بعدشم اولین بار باشه خونه کسی بری! تازه حامل یک کادو از طرف خودش و بقیهٔ بچه های شرکت باشی! گل میگیری میای دم خونه همکارت :))
خخخخخخخخخخخخخخخخخ خعلی باحال بود عقشم [ایکون هارهارهار!]دم داداشت گــــــــــــــرم اینقد دوز دارم ازین داداشا کاش منم داشدم:|
پاسخ:
آخییییی عب نداره! خواهرم یه خوبیهای خیلی خیلی زیادی داره که داداش نداره! غصه نخور عزیزم :-*
عه مبارکه...
آقای همکار بالاخره وارد عمل شد...:)))))
پاسخ:
عه مبارک نیس:دی
آقای همکار جرات نداره از اینکارا کنه اصن :))
اوخ بچه به گاج رفته که!

پاسخ:
نه مدرسان شریف رفته :))))))

خیره ایشاللا :)

پاسخ:
یکی جان گفتم که واسه چی اومده بود!:)
بنده خدا:)))
بد چیشد؟؟
مگه نمیشناختش داداشت؟؟؟
پاسخ:

چرا میشناختش منتها چون گفته بود امر خیر خشمگین شده بود :)))
بچه ها پاشین بریم ملاقات آقای همکار بیچاره لت و پار شده
پاسخ:
بهانت جور شد؟ ها؟ خخخخخخخ ;)
انقد تابلو گفتم؟؟؟؟؟؟؟؟ای بابا
پاسخ:
تابلو بود در حد تابلوهای داوینچی! خخخخخخ
عجب سوتی ای
دختر جون خوش بگذرون تو پایتخــــــــــــــــــــــــــت....
پاسخ:
شما بودی بیشتر خوش میگذشت :)
۱۱ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۵۶ یک ادیب بیهوده

اینم عاقبت اوردن کارهای بیرون به فضای خونه.

فکر میکنم اگه همکارت ترگل ورگل نکرده بود و سوتی نداده بود هم داداشت همین واکنشو نشون میداد.

مردا حس و قصد همدیگه رو خوب می فهمند.مطمئن باش اگه داداشت حس فقط یه همکار رو در همکارت دیده باشه چنین برخوردی نمیکرد.

به نظر من ادم ارتباطات کاری محرمانه هست و نباید وارد فضای خونه کرد.

:)))))))
پاسخ:
((((((((:

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">