حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۲۹
فروردين ۹۳

دو رنگ بود، نصفش قرمز بود نصفش آبی!وقتی میومد بالا کُلِ دستم رو پُر میکرد! عاشقش بودم یجورایی بهش اعتیاد داشتم، مث لاتهای سر کوچه که به زنجیر تو دستشون اعتیاد دارند ! منم به یویوم اعتیاد داشتم صبح تا شب تو دستم بالا پایین میرفت! اونقد به خودم چسبوندمش تا یه روز نخش پاره شد! بعد انداختمش یه گوشه که نخ جدید براش وصل کنم! یه مدتی گذشت یه نخ نو بهش وصل کردم اما انگار خوب نبود باهاش جور نبود دیگه مث قبل تو دستم بازی نمیکرد! بعدش دیگه افتاد گوشه کمد! از اون به بعد دیگه هر چی یویو دیدم دلم نخواست بخرمش! بعدم یواش یواش یویو به نظرم مسخره اومد! که چه هی بره بیاد ، بره بیاد! هیچ هدف خاصی هم نداشته باشه!!

اون دو رنگِ گرد کُل دستمو پر میکرد نه کوچیک بود نه بزرگ! ساخته بودنش واسه دستِ منُ راهی که میرفتُ میومد! کی فکر میکرد یه روزی زندگیِ اون بچه هشت، نه ساله که به یویو معتاد شده بود بشه مث یویو! بچه ای که همیشه از مسافر گونه و موقتی زندگی کردن بدش میومده اما الان یویو وار گَهی عازم رفتِ گَهی عازمِ برگشت! عاخ که اون روز که این نخ پاره بشه ،چه روز خوبیِ!

موافقین ۲ مخالفین ۱ ۹۳/۰۱/۲۹
آزیتا م.ز

نظرات  (۱۴)

دلم گرفته آزی....
اومدم اینجا تا بلکه دلم باز شه دیدم تو هم فعلا رو مود نیستی،  هییییییییی...
پاسخ:
ای بابا ای بابا!!!!! مود پودم خرابه خراب :D

قشنگیش به اینه که میدونی اون یویو بالاخره برگشتی هم داره

و نکته جالبش اینجاست که هرچی یویو رو بیشتر دور کنی تو برگشت بیشتر به سمتت میاد و میچسبه به دستت!!!

 

راستی چرا "فرسایش"؟؟؟؟

پاسخ:
آره! یه برگشتی داره اما این همه رفت و برگشت این همه خستگی این هم اصطکاک فرسایش میاره! :|
چ داستانکی...
بااحساس...
دیدن واقعیت خوبه شاید بعضیا اسمشو بذارن نا امیدی...
پاسخ:
شاید بعضیا بگن منفی بافی... اما خیلی خوبه که تو منو میفهمی مصی جونم :-*
نه سال به یویو بازی کردن!!!!!!!!!!!!!!!
بابا حوصله بابا ...........
پاسخ:
نه عزیز جان سه ساله یویو وار زندگی میکنم!
اون یویو بازی مال نه سالگیم بود! در جریان نیستید احتمالا!
خیلی خوب تشبیه کردی. لذت بردم.
سعی کن به این موضوع توجه نکنی، یعنی زیاد روش زوم نکن. شاید همین اتفاق (رفت و برگشت) برات خوب باشه و خودت نمی دونی. شاید اگه یه جا ساکن باشی اتفاقات بدی برات در پی داشته باشه که فعلا ازش آگاه نیستی. به این موضوع (حرکت یویو وار!) به دیده ی یک تجربه ی عادی و جالب نگاه کن. 
(   من چرا اینجوری شدم؟؟؟؟ :|  )
پاسخ:
شاید رو ولش بابا!!!! حتما برام خوب نیس که همش حالم بد میباشد خو :D

چجوری شدی؟ شدی واعظ محسن :))))
۲۹ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۰۴ خانم هموستات
چه پست گویا و زیبایی
پاسخ:
ممنون :-*
اخی نازی....منم یویو دوس میدارم.اصن ی حال عجیبی میده!!!!!:|
پاسخ:
من دیگه دوس ندارم! دیگه نمیخوام! مخصوصا از وقتی خودم دارم نقش یویو رو بازی میکنم =/
منم از بی ثباتی خسته ام!!! دلم یه خونه میخواد که 10-15 سال توش زندگی کنم... 
پاسخ:
آی گفتی.... :|
عاخ عاخ 
ایشالا زودی ساکن میشی و جابجایی هات واسه سفرهای خودخواسته باشه :*
پاسخ:
خدا ع دهنت بشنفه :)
نخ مشکلات ازیمون پاره بشه صلواااااات:))))
پاسخ:
تکبیر حتی :D
بیا خودم نختو قیچی کنم:))))))
دیگه نداریش یویو تو!! ازش یه عسک میذاشتی!!
پاسخ:
نه یویو گم وشده ! عکسی شدی هااااا :D
آزی .منم بچه بودم,یه دونه از این یویوها داشتم.
اینقد دوست میداشتم.
منتها گم شد:-D

ولی تا الان اینقدر ادبی وشاعرانه,بهش فکرنکرده بودم
پاسخ:
من دیگه یویو دوس ندارم! اگه میدونستم خودم قرار یه روزی نقش یویو رو بازی کنم :|

خخخخخ شاعرانه و ادبی خخخخخخ
جات سبز دخملم،یکی دو روز دیگه به روال عادی بر می گردی،تو آزی قویه منی
پاسخ:
مرسی مامانی :(
امیدوارم یکی دو روز طول بکشه نه یکی دو هفته =/
فدای تو :-*
شوما خودت بد عادتمون کردی دیگه :D
پاسخ:
خخخخخ

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">