حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۱۱
خرداد ۹۳


نظر خود را در مورد این عکس بنویسید 


+عکس طرح جلد یک کتاب است.

موافقین ۶ مخالفین ۱ ۹۳/۰۳/۱۱
آزیتا م.ز

نظرات  (۳۹)

سلام
خوبی عزیزم؟
بیتری؟
خانوم اجازه ما در مورد این مطلب خیلی نظر داریم 
اما فعلاً یه بغض رو می ذاریم اینجابانضمام یه سکوت معنی دار
بعد شاید نظر دادیم:)
پاسخ:
سلام مرسی...
بغض چرا؟ چی شده؟
زود برگرد هاااا
۱۱ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۴۵ هَشت حَرفی
خب این کتابه که یه کتاب روانشناسی طنزه :) فک کنم قبلن خوندمش ! نوشته ی رزماری جارسکی هم هست . یه کتاب طنز اونم تو قطع جیبیه که توش پره از جمله های طنز و اینا :|
درسته ؟! همین بود دیگه ؟!

خدمت شوما عرض کنم که نظرمون چیست ؟
هوم؟ خب نظری ندارم آخه :|
ولی بخوامم نظر بدم میگم عجب حرفی زده :) 
 از دو جهت میشه نیگاش کرد :
1- جهت همون اول با یه نیگا : خب آدم میگه طرفو طلاق نمیدم ، اگرم خواست طلاق بده میکشمش و این گاهی برمیگرده به تعداد دفعات ازدواج :))
2- چیزی که یکم دقت کنی میفهمی اینه که : تو زندگی مشترک گاهی باید قاتل بود . این یعنی چی ؟ یعنی واسه اینکه بتونید خوشبخت باشید گاهی باید تو خواسته ی خودت رو بکشی گاهی طرف مقابل خواسته ی خودش رو بکشه . گاهی تو علاقه ی خودت رو بکشی گاهی اوشون بکشه . خلاصه اینکه گاهی واسه اینکه کار به مسئله ی وحشتناک طلاق نکشه باید یه سری چیزا که مهم ترینشم غروره رو بکشی .

همین دیه :)) نظری نداشتم مثلن !
پاسخ:
خب طنز طنز که نیست... پر از جملاتِ قصار طنزگونه ای که آدمهای مشهور گفتن
با قسمت دوم تفسیرت خیلی حال کردم... کشتنِ علایق..
چیزی که از این عکسه برداشت کردیم دیگه؟؟

+ یه زوج که حاضر نیستن به هیچ عنوان طلاق بگیرن :)
حالا خوشبخت هم نیستن کنار هم ها :| همه چیه زندگیشون هم بهم گره خورده :| والاع ! اون ظرفا رو نیگا :))
+ قتل ؟ گاهی ! اینم احتمالا برمیگرده به خیلی چیزای دیگه ای که تو زندگی این افراد رخ میده و به خیلیا آسیب میرسونن (روحی روانی) گفتنش شایسته نیس .. واسه تعریفش شاید واژه کم میارم .. نمیدونم ..

شایدم اینجور نی .. خخخ
پاسخ:
گاهی هم آدمها هر چند نمیتونن باهم زندگی کنن اما طلاقم نمیتونن بگیرن نه به خاطر عوامل فیزیکی که به خاطر وابستگیِ روحیه خودشون...
۱۱ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۱۳ دست و پا چلفتی

اصن چرا ازدواج:)))
پاسخ:
همینجوری الکی...
پ چی؟؟؟ تنهایییییییِ کامل؟
نمی دونم چی بگم جمله هه خودش واضحه و ب سنتی فکر کردن اشاره داره 
پاسخ:
مطمئنی فقط به سنتی فکر کردن اشاره داره؟
یعنی حاضرن همدیگرو یا یکی اونیکی رو بکشه اما طلاق نگیرن و مهر ِ طلاق تو شناسنامشون نخوره ه ه ه ؟!!!! :/ یا خدا
چه جالب طراحی شده
پاسخ:
عه؟ شمام هستی؟
البته مهر طلاق ظاهر قضیه است ، من فکر میکنم باطنش چیزی دیگه است گاهی ...
خب.....
نظر من اینه که،،
اوهووووووم.....چیزی فعلا به ذهنم نمیرسه
بذا یه کم فکر کنم بعدا میگم
پاسخ:
ممنونم واقعا...مقالهٔ خوبی بود:)))))))
نظر ندیم دعوامون میکنی؟! :دی
خوبه که آقاهه داره به خانومش کمک میکنه :)))
پاسخ:
همون دیگه در کنار هم ظرف میشورن جالبه :)
طلاق هرگز ، اونوخ قتل گاهی!!!
این یعنی از قتل هم بدتره!!!!! چه استدلالی !!!عجبا!!!

خوب به نظر من ..اهِم اهِم .... بله به نظر من نمیشه رای قاطع صادر کرد هیچ وقت ِ هیچ وقت!! چون ما که توی زندگی دیگران نیستیم ، ما که نمی دونیم چی توی زندگیشون میگذره!!!

یکی دو سالی می باشد دو خانم از خانواده ی پدری در فکر این هستند که طلاق بگیرند یا نگیرند که هر کدوم شرایط متفاااااااااااوتی با هم دارند علاوه بر اینکه هر کدومشون یه پسر 5ساله دارند، یکیشون واقعا وضعیت اسفناکی داره به تمام معنا حتی امنیتش هم تامین نیست توی خونه ی شوهرش و هیچ پشت و پناهی هم نداره ولی تا اسم طلاق رو میاره شوهرش با اینکه بچه رو بعد از طلاق از اون میگیره اون از فکرش منصرف میشه و با اون شرایط داره روزگار میگذرونه شاید چون خودشم بچه ی طلاق بوده و میدونه بدون سایه و سر بزرگ شدن چطوریه!!!
و اون یکی خانم اون اما خوشی زده زیر دلش ، بعله !!چرا؟؟ چون نمی دونم موقع ازدواج چشمام کووووووور بوده ندیده که شوهرش هم از نظر قیافه داغونه و هم معتاده(صد در صد می دونست در مورد اعتیاد شوهرش) و حالا هم مادرشوهرش توی زندگیشون مدام دخالت میکنه و چوووون مادر جانش در خارج زندگی میکنه و هوای اون ور هم به سرش داره و شوهرشم نمییذاره و کلا شوهرش بی کلاسه میخاد طلاق بگیره و الان تقریبا دو ماهی میشه خونه ی باباشه!!!! حالا جالب اینجاست این خانم هم خودش بچه ی طلاق بوده!!

خوب تو مورد اول طلاق نگیره قتل انجام داده ولی تو مورد دوم طلاق بگیره قتل انجام داده به نظر من!!! چون اولی واقعا دیگه یه جای سالم توی بدنش نمونده از زور کتک ها وبدرفتاری های شوهرش!!! اونوقت دومی قبل ازدواجش انگار شوهرشو ندیده بوده حالا یادش افتاده از وجود شوهرش خجالت میکشه!!!

خلاصه که به نظر من لفظ هرگزززز رو نمیشه در موردش به کار برد !!!و اینکه میگن در مواقعی دندون روی جیگرشون بزارن و تحمل کنن هم واسه خاطر بچه هاشون می باشد ، خوب بعضی مادرها پیه یه عمر زندگی سخت و بدون خوشی رو به تنشون میمالن تا بچه هاشون بی سروسامون نشن ولی بازم به نظر من اشتباه میکنن چون معلوم نیست پس فردا که بچه هاشون بزرگ شن آیا قدر این فداکاری مادراشونو می دونن  یا نه؟؟؟

اصن کلا نمیشه نظر قطعی داد دیگه، واقعا نمیشه، همونجور که گفتم ما که توی زندگی هر کسی نیستیم ما که نمی دونیم زندگی و شرایط اون چطوریه!!!
اصن هر آدمی حق یه زندگی شاد و بدون استرس رو داره!!! ولی خوب گاهی برای اینکه اون آرامش رو به دست بیاره مجبوره آرامش کسایی دیگه رو بگیره!!!!

پاسخ:
توکا جون من باهات موافق نیستم که میگی دومی حق طلاق نداره چون خودش مگه کور بوده... شاید عاره کور بوده... آدم گاهی میره کفش بخره... حتی پاش میکنه باهاش راه میره.. تو مغازه به نظرش قشنگ و راحت میاد... بعد میخرتش... میاره خونه... وقتی پاش میکنه میبینه چه کفش ناراحتی خریده یا جنسش خوب نبوده و متوجه نشده... آدمها گاهی اشتباه میکنن :)
خو این بنظرم قضیه ی موندنو ساختن و سوختنو نشون میده ینی طرفین حاضر نیسدن طلاق بگیرن حالا بنا به دلایلی مثه وجود بچه یابچه هایی یا حفظ آبرو و ترس از مطلقه شدنواینا و باموندن سرزندگی هرروز باروحو روانواعصاب هم بازی میکننو یجورایی روح همو میکشن هرزچندگاهی![ایکون چقد خشون خخخ] البته تعبیرای دیگه ای ام میشه ازش داش:)
پاسخ:
ممکنه این یه طرفه قضیه است :)

هیجی دیگه تا ابد تو این زندانه میمونی یا میزاری بکشمت!!!
یا البته یا منو میکشی!!

پاسخ:
البته گاهی طلاقم در زندان رو باز نمیکنه دیدم که میگم...
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
بعضیا ب هر قیمتی با هم میمونن .. 
حتی اگه از نظر عاطفی هر روز همو بکشن و زنده بشن بازم میمونن و همچنان به زجر دادن خودشونو دیگران ادامه میدن!
پاسخ:
بعله بعضیا به هزار و یک دلیل
چه عبارت عجیبى.. من هر چى فکر کردم فلسفه اش رو نفهمیدم، شایدم این عبارت یه طرز تفکر اشتباه رو به طعنه بیان کرده تا اشتباه و مسخره بودن تعصب و پافشارى بیجارو گوشزد کنه... و اینکه انقدر بعضى وقتا طلاق رو قبیح و زشت جلوه میدن که کم نمیبینیم همسرکشى بخاطر اینکه راه فرار دیگه اى نبوده... فرهنگى که متسفانه گاهى آدما رو به سمت قتل میکشونه
به نظر من طلاق با حفظ احترام طرفین بعضی وقتا بهترین و تنها راهه
پاسخ:
لامصب یه عبارتیه که هر وقت چشمم میخوره به جلد کتابه هی بهش فکر میکنم فکر میکنم فکر میکنم :)

بعله همینطوره...
تلخه ولی حقیقته.
باورهای غلط، ناهنجاریایی که از هر چیز دیگه هنجارترن، خفقان، ترس و در نهایت بی‌کَس بودن در عین با کسی و... همگی مجموعه یه پازلِ برای نگرفتن طلاق. و بالاخره هر کس هم یه ظرفیتی داره شاید بزنه به سیم آخر و کار به قتل برسه.
ولی این بحثا دیگه قدیمی شده، جدیداً مردومون و بخصوص نسل جدید متمدن و امروزی شدن، آروغ روشن فکری میزنن و تا تقی به توقی میخوره میرن طلاق میگیرن، اینم برا خودش شده یه معضل.دارن از اون بر بوم میوفتن
در کل افراط گرا و تفریط گراییم. چیزیم که تو زندگیمون موج میزنه نبود اعتداله


پاسخ:
نه به این شوریه شور نه به اون بی نمکی :)
ترجیح میدم احساسم رو بکشم اما طلاق نه تا کسایی که دوست دارم اذیت نشن
پاسخ:
کوتاه بود اما مثبت نگری توش موج میزد :)
عجیبه این کتاب را دارم خوندم اما اصلآیادم نمیاد در مورد چی بود فقط میدونم اون خانومه تو عکس منم:))))))))
پاسخ:
حق داری یادت نیاد چون پر از موضوع و جمله است :)
پ عکس توئه؟ خخخ
گاهی هم وابستگی بین دوطرف یایک طرف که معمولا از جانب خانوماس باعث میشه طلاق هرگز و قتل گاهی صورت بگیره.خواهر دوزتم بی نهایت همسرشو دوزداره درحالیکه اون اقا شدیدا اذیتش میکنه طوریکه دفه اخر به طرز وحشتناکی زده بودش که وقتی من دیدمشو برام تعریف کرد تو دلم خون گریه کردم واسش... اصن یجورایی بیماری روانی داره!بااینحال این خانوم حاضر نیس طلاق بگیره چون دوزش داره!O.Oاین خودش یه جورایی قتلو خودازاریه!
پاسخ:
بعله...ممنون از کامنت شما :)
اول که نگاش میکنی بیشتر از عکسش اون عبارت طلاق هرگز قتل گاهی میشینه تو ذهنت. عکس رو که نگاه میکنی یه نکته داره و اونم اینه که مرده و زنه با هم یه پیش بند رو بستند که طبیعتا باید یه نفره باشه. شاید گویای اینه که هستند افرادی که با وجود این که در زندگی مشترک با هم تفاهم و اشتراکی ندارند بنا به دلایل گوناگوی حاضر نیستند از هم جدا بشن مثل اون بستن پیش بند مشترک که کاری عجیبیه اما به هرحال دارن باهاش میسازن هر چند تو انجام کار (طی کردن زندگی ) براشون سختی داره. اما با این کار به راحتی مرتکب قتل میشن. قتل خودشون. قتل روحشون. قتل آرزوهاشون. قتل زندگی خودشون و طرف متقابلشون.
پاسخ:
:)
مرسی نظر ودادی
به نظرت مثبت نکری من بده؟یعنی اشتباه میکنم؟
پاسخ:
نه خیلی هم عالیه
تفسیر هشت حرفی جالب بود!
و خب احتمالا نویسنده قصد گفتن چنین چیزی رو داشته، یا شاید اشاره داشته به اینکه توی طلاق های عاطفی اصل آدم کشته میشه اما اولین چیزی که با دیدن این عکس یادم اومد یه کتاب بود که الان اسم نه خودش و نه نویسندش رو یادم نمیاد، مال اوایل ان.قل.اب که توش گفته زندان ها پرِ از زنهایی که به دلیل شوهر کشی و گاهی مادر شوهر کشی زندانی شدن، و معتقد بود چون دادگاه و جامعه حق زن رو بهش نمیدن زن ها به صورت شوهر کشی یا خودسوزی واکنش نشون میدن که خودسوزی هنوز هم در جاهایی از ایران یکی از مهمترین شیوه های اعتراض زن ها به شرایط هست :(
اینا رو یادم آورد و خب کلا طلاق چیز خوبیه :دی هر چند که قبل و بعدش آدمهای زیادی تلف می شند...
پاسخ:
:|
۱۲ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۲۸ بانوی پیانو
من از دومین تفسیر خانم هشت حرفی خوشم اومد .
پاسخ:
خانم ._•
سلام
1-اولین احساسی که با دیدن تصویر به من منتقل شد این بود که یک زن و مرد پای میز محاکمه ایستادن پشتشون به ماست با حرفهایی که از زندگیشون می زنن دود از کله ی قاضی بلند شده و اینکه اون بشقابها رو هم پرونده های روی میز قاضی دیدم، بعد که نظرات رو خوندم، متوجه شدم
"هرکسی از ظن خود شد یار من" زهی خیال باطل این خانوم و آقا دارن باهم ظرف می شورن و توآشپزخونه ان(خخخ)
خب به هر حال به واسطه ی حرفه ی ما، با شنیدن اسم طلاق و قتل، میز محاکمه اولین گزینه ایست که به ذهن، متبادر می شه
:)

2-با خوندن بخش دوم کامنت جناب هشت حرفی می خواستم به نفع این نظر از نظر دادن پرهیز کنم، بسیار نکته به جا و مثبتی رو ایشون اشاره کردن، ولی خب چون قول دادم یه کوچولو پرچونگی می کنم.

و اما طلاق
صرفنظر از مسائل حقوقی و اینکه طلاق یک حق است که هر کسی می تونه ازش بهره ببره و ممکنه برای بعضیها تنها راه نجات باشد و چه و چه و چه
من صرفاً می خوام نظرشخصی و حسی که با خوندن جملات توی این عکس بهم منتقل شده رو بیان کنم.

به نظر بنده و با تجربیاتی که از برخورد با کیس های مراجعه کننده برای طلاق کسب کردم،
طلاق خود قاتل است
اگر طلاق رو مجموعه ای از بدیها و سختیها در نظر بگیریم، قتل یکی از زیر مجموعه های طلاق است.
بدین شرح که
در هر طلاق دو نفر درگیر ماجرا(زن و مرد) می میرند، اگر بچه داشته باشند آنها نیز هم، بانضمام خانواده ی درجه یک زن و مرد
در خوشبینانه ترین فرض ممکن است این مرگ، مرگ ققنوس باشد و به از نو متولد شدن بیانجامد
اما
آن آتش، آن سوختن، سخت است و طاقت فرسا
دوباره ساختن دوباره برخاستن، از نو شروع کردن آنهم برای کسانیکه از شعور اجتماعی برخوردارند و به باری به هر جهت زندگی کردن، تن نمی دهند، کم از مرگ ندارد هیچ، به ضرس قاطع می تونم بگم همیشه سخت تر از مرگ است
در مرگ صرفنظر از جنبه ی معنوی و اعتقادی، طرف می میرد و تمام
اما بعد از طلاق بارها و بارها طعم مرگ چشیده می شود، مرگ احساسات،مرگ غرور،مرگ خوشبختی،مرگ نگاه مثبت اطرافیان، مرگ اعتماد ووو
خلاصه اینکه طلاق به مراتب برای انسانی که انسان است و از احساس سرشار، سخت تر از مرگ است.
شرح این موضوع بسیار مفصل است که بیانش، هم از حوصله ی خودم و هم از حوصله ی شما خارج است.
بگذریم...
این نظر بر اساس تجربیات شخصی عنوان شده و نگارنده هیچگونه اصراری بر القا و تحمیل نظرش به دیگران ندارد :)))
و در آخر با تقلید از نوع گویش رایج در این وبلاگ و گاهاً در دنیای مجازی بلند می گویم در مجموع طلاق خر است که هیچ مدله نمی توان از سوارشدن بر آن لذت برد.

+با تشکر از بانوی بی حفاظ برای به چالش کشیدن افکار و نظرات افراد در خصوص موضوعات متفاوت و مستفیض نمودن ما بهره برندگان:)))
پاسخ:
ممنون از کامنت بلندبالای شما :)

وای آزی آزی آزی وای آزی آزی آزی



چند روز پیش مهتاب یه پیشنهاد داد گف یه سالنامه جیگر داره میخواد عروسش کنه ، یه پیشنهاد خوب داد که ما که اینقدر میریم شنقلیزه گرده خیلی بدردمون میخوره....قرار شد تو ایسگاه اتوبوس،تو اتوبوس، تو پارک،یا هر جای دیگه ای که فکرشو بکنی سالنامه روبدیم دست مردم بگیم برامون یه جمله ای بنویسن تهشم امضا کنن و اسم کوچیک خودشون یا بچه ی کوچیکشون که خیلی ملوسه و ما ازخوشمان آمده است رو بنویسن...ازآخرشم بهم قول دادیم که سالنامه رو به به بندری و سبزی پلو – دو تا پسرن که همیشه تو پارک جلوی مدرسه ما پلاسن...بندری به سبب اینکه خیلی سیاهه و هم اینکه اولین دفه ای که دور و بر مدرسه ی ما توسط چشم های تیزبین بنده نظاره شد واسه اینکه شماره بده اونور خیابون داشت از بس چشم و ابرو و دست و پا میومد تقریبا بندری میرقصید و اصن تیپشم که چیزی نگم بهتره!!!تنبان گشاد و همیشه یه دست لباس که قدیما یه سوشرت آبی ضایه و یه شلوار لی گشاد بود و حالا ینی بعد از عید به اینور یه تنبان سفید و دو سه تا پیرن ضایع متغیر تغییر پیدا کرده...مدل موهاشم از این مدل موهایی که 2طرف کله رو تاسیدن وسطش چار لاخ مو گذاشتن مث بوته شلغم....سپزی پلو هم یکی کپ بندریه ولی یه پسر سنگین و محجبه ای که نگو فقط بچم تو پوشوندن سیبیلاش نداشته اش کوتاهی میکنه که ای شالله بعدا درس میشه...موهاشم همیشه خدا شیپیشو مدل بوته شلغمم نیست...لباسشم که انگاریه دست لباسداره قبلنا یه پیرهن قرمز میپوشید بعداز عیدم که همشیه پیرن مردونه سبز گل و گشاد میپوشه واسه همین بش میگیم سبزی پلو دیه-

وای آزی فکرشو بکن تازه واسه برا اینکه برامون بنویسه کلی برنامه ریختیم وای آزی...ای شالله فردا بت میگم

آزی جوووووووووون من کاملا با ان پیکچر موافقم چیز معقولیه!!!!!!!!!!

پاسخ:
:)))))))
منتظرم بگی
نه اینکه خیلی قدیمی فک کنم
ولی زندگی با کسی که به جایی نمیرسه باید کشتش چون لامصب قبل ازدواج باهزار زور کلک گفته بخدا خوشبختت میکنم و اینجور حرفا بعد الان از پس اون حرفش بر نمیاد خو من اگه میخواستم با طلاق خوشبخ بشم که ازدواج نمی کردم
راسته دیه
پاسخ:
خخخخ عالی بود :))))
چه عکس زشتیه......!! و خیلی بی ربطه به نظرم....به عنوان کتاب کلا عنوان کتاب هم یجوریه دیگه ..خلاصه که من اگر قرار باشه یه کتابی رو بر اساس جلد کتاب انتخاب کنم نه اینو انتخاب نمی کنم حالا درون کتابو نمیدونم!!
پاسخ:
خیلی هم قشنگه :دی
مطمئنا چون قتل احساس نداریم تو این سرزمین چون ملت خودخواهن
پاسخ:
:|
خب با این جمله بسیار موافقم تو زندگی اگر با سختی دادن به خودت وقتل خیلی از خواسته هات بتونی مانع از طلاق بشی حتما باید اینکار رو بکنی چون برعکس این قضیه که خیلیا فکر می کنن با طلاق مشکلات حل میشه به هیچ عنوان اینجوری نیست چون حتی اگر بچه ای در کار نباشه که آدم نگران آینده اون بچه باشه بازم مشکلات خاص خودش رو داره مخصوصا توی ایران وبه خصوص برای خانم ها بعد از طلاق دیدگاه دیگران نسبت بهت عوض میشه رفتارها تغییر میکنه خیلی خیلی باید مراقب کارات باشی تا کوچکترین رفتاری انجام ندی که باعث سوظن اطرافیان بشه و همه اینا باعث میشه رفته رفته این مسائل دست به دست هم بده و آدم به قتل برسه و به نظر من چه بهتر که آدم با قتل یه چیزایی زندگیشو حفظ کنه و صد البته نا خداگاه یه چیزایی به دست بیاره تا این که طلاق بگیره و خیلی چیزا رو از دست بده ولی خب گاهی هم طلاق اجتناب ناپذیر و با تمام بدیهش مجبوری بهش تن بدی و کاریش نمیشه کرد...
پاسخ:
بعله آه و افسوس :|
طلاق و قتل هر دو هروقت لازم بود
پاسخ:
خخخ
۱۲ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۴۲ خانم مهندس
سوالای سخت  میپرسی آزی :-D
من از جلدکتاب فقط همین قدر فهمیدم که قتل بهتر از طلاقه؟!!!!!!!!!!!!

پاسخ:
خخخ احتمالا :))))
خوب منم آخرش نتیجه گیری کردم اصن نمیشه رای قطعی صادر کرد و ما توی زندگی دیگران نیسدیم و همیشه از بیرونه قضیه هست که به نظر تحمل پذیر میاد!!
کلا خودم نظریه دادم خودم ردش کردم خخخخ اصن نمیشه تو بحث جدی بزاری من بحث رو به بیراهه نکشونم خخخخ

پاسخ:
:)
۱۲ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۲۷ هَشت حَرفی
:||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

:||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

بانوی پیانو باور کن سبیلامو دو روز پیش ریختم پایین وگرنه به لطف امتحانا واسه خودم آقایی بودم :| عجبا :))) گرفتار آمدیم :)) آروم آروم بهمون میگن این هشت حرفی دو جنسه :|
پاسخ:
خوشکله اوبادان :)))
chera oujoo shodi azi?
پاسخ:
Oujoo چیه؟
bara inke goftam talaq khube?
پاسخ:
هویجوری :)
ممنون :)
۱۳ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۵۵ بانو متغیر الاسمیان
این عکسه که داره نشون دو نفر خوش و خرمن که:|
آخه اون زندگی که اجباری باشه چی می شه جدا بشن بهتر نیست؟ 

oujoo =ountori, oun shekli 
۱۳ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۲۸ masi_biasabososaltane
من می گم ماشین ظرفشویی جهاز نیاورده چرا...

ملت چه تحلیل هایی ارائه دادند! جامع و سنجیده. 
من نمی دونم منظورش چیه باید کتاب رو خوند و اظهار نظر کرد؛ مخالفت یا موافقت. 
اما نظر من اینه که:
طلاق؟ در صورت لزوم حتما!
قتل؟ در صورت لزوم حتما!
:)
طلاق دنگ و فنگ داره . مهریه باس بدی . اینهمه علاف این دادگاه و اون وکیل بشی
میکشی و خلاصش میکنی . تو باغچه خاکش میکنی . با خیال راحت حقوق بازنشستگیه اونو هم استفاده میکنی . تازه ب جای دو سری ظرف یه سری میشوری !
پاسخ:
آورین همینه :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">