حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۲۲
خرداد ۹۳

در گیر و دار بودن ! از اون کلمه هایی است که تا دگیرش نباشی اصلا درکش نخواهی کرد! در گیر و دار بودن یکجورایی معنیِ مستاصل بودن است اما خیلی شاعرانه... گاهی هم میشه که آدمها درگیر و دارِ چند مسالهء موازی قرار میگیرن و این معنیِ کاملِ شخصی دهنش سرویس است، میباشد...

اینکه مثلا من مامانم رو یک سال و اندی است که ندیدم و اون قرارِ از یه قارهء دیگه هفتهء دیگه پاشه بیاد اینجا شاید از نظر شما یه اتفاق ساده و خیلی خوشایند باشه... اما با کمال تاسف تنها حسی که من این روزها به این مساله ندارم خوشحالیه... الان میگن آزیتا چه دختر سنگدلیه... اما دلتنگی حسیه که طرف مقابل باید اجازه بده تا تو دل آدمها بوجود بیاد... ماها خودمون باید اجازه بدیم که بقیه دلتنگمون بشن باید وقتی هستیم اونقد انرژیِ مثبت به اطراف و اطرافیانمون تزریق کنیم تا وقتی نیستیم بقیه نبودِ این انرژی رو حس کنن واسش بی تابی کنن و دلتنگش بشن... 

من در گیر و دار خیلی چیزها هستم این روزها ، بد و خوبش در آمیخته است و خیلیهاشو فعلا اینجا نخواهم گفت.. شاید در آینده ای نزدیک ، آزیتا پرده برداره از روزهایی که الان است...

خیلیها بهم گفتن حالا که نمیتونی تو خونه ای که اسمش حرفهای بی پرده است و رسمش بی حفاظ ، حرفهای دلت رو بلند بلند داد بزنی، جاتو عوض کن ، یجای دیگه بنویس، اما من نمیخوام! من برام اهمیت نداره که واسه آدمهای غریبه حرفهای بی پرده بزنم! من میخوام همینجا وایستم، با شهامت تو چشم تک تک شما زل بزنم و بی پرده از زندگی ای بگم که میتونه دستمایهء یه فیلم باشه، فقط باید یکم صبر کنیم! 

باید یکم صبر کنیم تا بالاخره اون روزی بیاد که آزیتا چه از درون و چه از بیرون هر چی حفاظ مفاظه بشکنه ، آزیتایی که از حفاظها و حجابها و پرده ها و تابو ها و هر آنچه آدمها رو محدود میکنه که خودشون نباشند بلکه نقابی باشن از خودشون، بیزاره، بیزار!

موافقین ۰ مخالفین ۱ ۹۳/۰۳/۲۲
آزیتا م.ز

نظرات  (۱۶)

نمیدونم الان باید بگم چشم شما روشن یا با تعاریفی که کردی باید جمله دیگه بگم!
به هر حال
ابشالا اومدنشون با شادی همراه باشه
پاسخ:
ممنون :)
ما صبر میکنیم آزی جان. چون شما همون انرژی که اینجا ازش حرف زدی رو انقد به سمت ما فرستادی که ما دم به دقه دلتنگت میشیم و نبود اون انرژی رو به وضوح حس میکنیم

دوزت میداریم :* :* :*
پاسخ:
شما به خاطر لطف مزید خودتونه که منو دوس دارید :*

salam azi joon 

manam az neghabha bizaram

ama chi giram omad hichi

 

nemidonam

delam kheili gerefte bod dos dashtam vasat cm bezaram

 

hamishe mikhonamet azizam

پاسخ:
قرار نیس چیزی گیرمون بیاد :|

مرسی عزیزم :)
ما که چه تو بی حفاظ بنویسی چه باحفاظ در هر صورت برای مان فرقی نمی کند یعنی مهم برایمان این است که باشی ،که خوب باشی، که ببینیمت البته منظورم مجازی می باشد:)) و اینکه چراغ اینجا همیشه روشن باشه!!!
کار خوبی هم میکنی به حرف اون بقیه گوش نمیدی!!!
به هر حال به رسم ادب و ملزومات میگیم چشمت روشن مامانت میخواد بیاد:)))))
پاسخ:
مرسی توکا جون...بودن همچون توهایی که به من انگیزه میده :)
۲۲ خرداد ۹۳ ، ۱۶:۲۴ مریم سادات
ازی میدونم ته دلت خوشحالی از اینکه مادرتو میبینی
اما وقتی تو گیروداری این حسه کمرنگ میشه نگو نه
ما منتظر آزی پرده بردار هستیم:)))))
پاسخ:
کاش ته دلم خوشحال بودم... :| از احساسی که دارم متاسفم :(
۲۲ خرداد ۹۳ ، ۱۷:۲۰ masi_biasabososaltane
مادر هر چی و هر کی که باشه آزی مادره...
هر چند احساساتمون به یکی که دوسش داریم یا نداریم شاید هیچ وقت عوض نشه!
پاسخ:
منتظر یه همچین جملاتی بودم... احتمالا من خرم که نمیفهمم این چیزارو...
:|
ایشالا که به خیر و خوشی به سرانجام برسه 
پاسخ:
امیدوارم :)
این بوس رو داشته باش از من واسه اینکه هستی :-*
من این روزا خیلی سختمه پشت کامپیوتر بشینم ...خیلی بهم فشار میاد. ولی اومدم دیدم آپ کردی اون پست ریکا رفته پایین خوشحال شدم. درود به تو و اون لاکات تو پست پرتقال :)
پاسخ:
قربون تو
مرسی که با این وضعت بازم پیگیر آزی دیوونه هستی ;)
۲۴ خرداد ۹۳ ، ۰۷:۵۰ استاد سلام علیکم خیلی ناشناس خخخخ
ننه خر است!
پاسخ:
دیوونه :))))
آزی جان من هنوز از اون روز که پست گذاشتی و گفتی بابات شما ها رو نصف شب پیاده کرد و کنار خیابون گذاشتتون و رفت مغزم درگیره !همش به این فکر می کردم که الان موقعیت مامانت چطوریه ؟پس مامان پیشتون نبوده ؟منم ب دستور خودت صبر می کنم تا همه چی رو خودت بنویسی .
پاسخ:
مامانم وقتی که من 11 سالم بود از پدرم جدا شد... البته نه اینکه کلا از زندگیه ما بره همیشه یجورایی بوده :)
آزی جان من تصورم از رو نوشته هات این بود که حست به مامانت غیر از اینی هست که الان گفتی.
پاسخ:
تصورت اشتباه بود ماهک جونم...مرض ندارم الکی بنویسم که :)
بنویس ازی جون√
منتظر حرفای بی پردت هستیم:*
پاسخ:
چاکریم :)

میدونی توی اینجا آدما تا میبینن کسی داره بی حفاظ از خودش حرف میزنه شروع میکنن به برداشت های غلط و اون آدم رو میرنجونن. یا فکر میکنن طرف چی کارست که اصلا لحن حرف زدنشون با اون آدم سیصد درجه عوض میشه!!

البته که منظورم به خواننده های اینجا نیست اما همیشه هرجایی آدمایی هستن که فکرشون هنوز اونقدر بارور نشده که به حرفا گوش کنن بدون اینکه فکرشون سمت و سویی بگیره. میدونم که واست مهم نیس بقیه چه فکری میکنن یا چه قضاوتی اما خواستم بگم کاش هممون فرهنگ بی حفاظ خوندن رو داشته باشیم!

پاسخ:
اوهوم...
خوشحالم که بازم هستن کسانی که بفهمن :)
ایشالا چیزای خوبی از دلِ آزی بیاد بیرون :)

+ ما منتظرت میمونیم مثه همیـــــشه :*
پاسخ:
ایشالا...
چاکریم
قدم رنجه فرمودید ;)

manzoram in nabod k gharare chizi giremon biad :d

yani chizaeeo ham k dashtim az dast dadim ba vardashtaneshon!!!

man hamishe vase resondane manzoram dochare moshkelam

koli az badbakhtiaee ham k mikesham sare hamine! :( :)

پاسخ:
ای بابا 
عجب
:)
۲۶ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۱۱ masi_biasabososaltane
دور از جناب...توهین نکردم...
فقط یک کم خواستم سعی کنی...همین!
پاسخ:
از سعی دارم پاره میشم خخخخخ

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">