حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۲۶
مهر ۹۳

خب وقتی یه بامرامی میاد اینجا به خاطر فوت مامانبزرگ من یه هفته سکوت وبلاگی میکنه، من الان با چه رویی پست بذارم در حالیکه حرفام تو گلوم قلمبه شده! هوم با چه رویی دقیقا؟ نکنین اینکارارو ، اینقد مرام نذارید ، آدم نمک گیر میشه، اینقد خفن برخورد نکنید بابا ، آدم تو معذورات میمونه :))

واسه از دست دادنِ مامانبزرگم کل یه روز رو گریه کردم ، الانم با یادش بغض گلومو میچسبه! یه غم خیس این روزها تو دلمه ، اما... خوب میدونم اون راحت شد و من بخاطر کوتاهیهای خودم و مظلومیت اون غمگین شدم، من بخاطر یه عالمه زخمهایِ رو نگرفته ای که تو دلم دارم بغض میکنم که نصف بیشترشونم بر میگرده به مامان خودم نه مادر بزرگم... 

خلاصه گفتم نمیخوام وبلاگم بوی سوگ بگیره! ممنون از همهء شماها که تسلیت گفتید ، خودتون رو تو غم من شریک دونستید و همهء اینا از مهربونیتونه... اما غصه خوردن کار درستی نیس... غصه از اون مضرهاییِ که ترک کردنش از اوجب واجباته... آزی ره

موافقین ۱ مخالفین ۱ ۹۳/۰۷/۲۶
آزیتا م.ز

نظرات  (۵)

قربون آزی (ره) برم من..
*^_^



















:-*
پاسخ:
خدا نتونه عزیزم






:****
من چی می تونم بگم ,هیچی نبتونم که بگم!!
دم امیرحسین گرم:)
دم خودت صد برابر گرم تر که داری با غصه ها می جنگی:)) ایشالا یه روز واسه ی همیشه از شرشون راحت بشی:))
پاسخ:
بعله ینی مرام کُشمان کرد :)))
مرسی عجیجمی :***
خوش به حالت چه دوستایی داری.خوشحالم که هنوزم ادمای خوب هستند
پاسخ:
:)
خووووش بحالم خوش بحالم
۲۸ مهر ۹۳ ، ۲۲:۰۲ حسین ت.نیا
با عرض پوزش به خاطر تاخیر خیلی زیاد.
تسلیت میگم
پاسخ:
ممنون
۳۰ مهر ۹۳ ، ۱۱:۴۷ مهندس بهشت
ای وای خدا رحمتشون کنه
پاسخ:
مرسی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">