۲۵
دی ۹۳
چند وقتیه که متوجه شدم "شاد بودن" واسه ما سخت شده. شاید واسه من سخت شده. خیلی چیزها و بهانه ها و حرف ها، آدم رو شاد میکنه. شاید یک آواز دلنشین، صدای رود و پرندگان جنگل، موج هایی که به سینۀ ساحل برخورد میکنند و نگاه عاشقانۀ یک دوست و ...
نمیدونم چی شماها رو شاد میکنه. نمیدونم دلیل شاد بودن برای شما چی میتونه باشه. نمیدونم چقدر شادی رو از خودتون دور میبینید و راه دست یابی بهش رو در چه چیزی میدونید. ولی این رو میدونم که "باید سعی کرد که شاد بود، باید!!!"
دلم میخواد یک دلِ سیر در رابطه با جمله زیر واسم بنویسید، چه موافق و چه مخالف! چه نا امید، چه پر امید!
۹۳/۱۰/۲۵
اونکه عاشقانه خندید...خنده های منو دزدید...
پشت پلک مهربونی...خواب یک توطئه می دید...