۲۸
دی ۹۳
چیز جدیدی است، محکم است، سفت است... تیره و سنگین به نظر میرسد..نوعی رسوباتِ لایه لایه است که روی هم مدتها جمع شده است و جسم سختی را تشکیل داده است! قبلا اینجا نبود... چیزِ جدیدی است... دوست نداشتنی است! جا تنگ کن است! جای خیلی چیزها رو گرفته! جایِ چیزهایی که باید آنجا باشند اما حالا جایشان را داده اند به این جسمِ قُلمبۀ سیاهِ بد ریخت و قیافه...
درمانِ سنگِ کلیه، خوردنِ مایعاتِ فراوان است... خانوادۀ پدری ام اکثرا کلیه های سنگ ساز دارند.. میدانم آنقدر باید آب خورده شود تا سنگها از کلیه دفع شود... اما برایِ جسمِ سختی در قلب چه؟ این همه آبِ روان شده از چشم، سنگِ قلب را دفع میکند؟ نه! نمیکند... اتفاقا بر عکس هر چه بیشتر اشکهایم جاری میشود، آن جسمِ سختِ سیاه بزرگتر میشود... انگار که پایِ گیاهی را آبیاری کرده باشی... هر بار که بیشتر گریه میکنم بزرگ و سیاهتر میشود، سخت تر میشود.. چیز جدیدی است، قبلا آنجا نبود!
تا بحال نفرت را از نزدیک دیده اید؟ منم ندیده ام! اما به گمونم این همان نفرت باشد... نفرت که نمیرود در مثانه جمع شود که با آب دفع شود! نفرت میرود آن تهِ تهِ قلب نطفه میکند.. اولش نمیفهمی تا وقتی که بشود یک قلمبۀ سیاهِ سفت! بعد قلب درد میگیری... آن موقع است که تازه میبینی اش! میبینی جایِ خیلی چیزها را پر کرده است! متنفرم از همۀ آنهایی که در قلبِ دیگران تخمِ نفرت میکارند! تخمِ نفرت وقتی سبز شود و آن جوانه هایِ سیاه و زشتش سر در بیاورند، قلب درد میگیری بعد هم که بزرگتر میشود قلبت را پاره پاره میکند... متنفرم از همۀ آنهایی که تخمِ نفرت میکارند، آنها همه قاتلهای بالفطره هستن، قاتلِ قلبهایِ ساده ای که بی گناه ، بسترِ تخمِ نفرت شده اند!
درمانِ سنگِ کلیه، خوردنِ مایعاتِ فراوان است... خانوادۀ پدری ام اکثرا کلیه های سنگ ساز دارند.. میدانم آنقدر باید آب خورده شود تا سنگها از کلیه دفع شود... اما برایِ جسمِ سختی در قلب چه؟ این همه آبِ روان شده از چشم، سنگِ قلب را دفع میکند؟ نه! نمیکند... اتفاقا بر عکس هر چه بیشتر اشکهایم جاری میشود، آن جسمِ سختِ سیاه بزرگتر میشود... انگار که پایِ گیاهی را آبیاری کرده باشی... هر بار که بیشتر گریه میکنم بزرگ و سیاهتر میشود، سخت تر میشود.. چیز جدیدی است، قبلا آنجا نبود!
تا بحال نفرت را از نزدیک دیده اید؟ منم ندیده ام! اما به گمونم این همان نفرت باشد... نفرت که نمیرود در مثانه جمع شود که با آب دفع شود! نفرت میرود آن تهِ تهِ قلب نطفه میکند.. اولش نمیفهمی تا وقتی که بشود یک قلمبۀ سیاهِ سفت! بعد قلب درد میگیری... آن موقع است که تازه میبینی اش! میبینی جایِ خیلی چیزها را پر کرده است! متنفرم از همۀ آنهایی که در قلبِ دیگران تخمِ نفرت میکارند! تخمِ نفرت وقتی سبز شود و آن جوانه هایِ سیاه و زشتش سر در بیاورند، قلب درد میگیری بعد هم که بزرگتر میشود قلبت را پاره پاره میکند... متنفرم از همۀ آنهایی که تخمِ نفرت میکارند، آنها همه قاتلهای بالفطره هستن، قاتلِ قلبهایِ ساده ای که بی گناه ، بسترِ تخمِ نفرت شده اند!
۹۳/۱۰/۲۸
خخخخخخ حرفی ک میخواسم بگم یادم رف...!
فقط اون تیکه رو مینویسم!
شاید بعدا اومدم نظرمو گفتم خخخخخخخ!
فرقی نداره جاده ی چالوسو راه قم
من مستی ام ک خوش داره رانندگی کنه
ی ماهی ک تو آکواریوم زار میزنه
تا توی اشک های خودش زندگی کنه....
میدونم بی ربط بود ...
خخخخخخ آزی دعوام نکن!!!!!!! :)