حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۱۰
بهمن ۹۳
در چند روز اخیر روزهای شلوغی رو پشت سر گذاشتم، همیشه روزهای آخر اقامت در تهرانم به انجامِ کارهای واجب و خرید اجناس ضروری ای که در خراب آباد یافت نمیشه ، میگذره! و از اونجایی که تهران به من نمیسازه حسابی خسته و کوفته میشم! تهران از وقتی به من نساخت که آسمون آبیش به خاطره ها پیوست و خونه های ویلاییِ خیابونِ نیاورون که یه روزی خیابونه محبوب من بود رو خراب کردنُ بجاش پاساژ و رستوران و کافه های پر مدعا ساختن و شیرینی فروشیهای چُس کلاس دار توش باز شد! و یه ترافیک همیشگی... تهران از موقعی به من نساخت که من تو همهء تاکسیهاش حالت تهوع گرفتم و شبها محتویاتِ دماغم شبیه محتویات دودکش شومینه شد! از اون روزی که کنکور داشتم و مدام در حاله مردن بودم و دکتر شبیری که از بچگی منو میشناخت بهم گفت آزیتا تو به هوای تهران حساسیت داری وگرنه چیزیت نیست ! تو فقط ریه هات با هوای کوه سازگاره! دانشگاه یجای خوش آب و هوا قبول شو... و همینگونه شد که تهران به من نساخت و از اون روز نه در غربت دلم شاد و نه رویی در وطن دارم! هعییییییی

هوای پریروز تهران در حالی که من داشتم تو تاکسی بالا می آوردم :|


دیروز تو بازار سبزی فروشهای تجریش ، فروشندهه بهم گفت خانوم دکتر کرفس تازه نمیخوای! این معنیش اینه که من دیگه از قالب شلختهء مهندسی خارج شدم! این که یه نفر که نمیدونه چی بی چیه تو رو عوض مهندس ، دکتر صدا کنه ، یعنی اینکه تو آراسته تر بنظرش اومدی! به این فکر کردم که اگه من جای یه مهندس عمران بیکار الان خانوم دکتر بودم، عایا وقت داشتم برم بازار سبزی فروشها و خرید کنم؟ من هیچ وقت آنِ لازم برای در اون حد درس خوندن و دکتر شدن رو نداشتم ، با اینکه معلم زیست اولین دبیرستانم خودشو کشت که به من بفهمونه من دکتر موفقی میشم ، اما امیدوارم آنِ لازم رو برای یک نقاشِ آکادمیک شدن داشته باشم! این روزها تصمیمِ جدیدی گرفتم که شدیدا به آن و همت احتیاج داره! 

+ رویِ سخنم با مخاطبان خاموش و آنانی است که حال کامنت گذاشتن ندارند!!! بترسید و بهراسید از آن روزی که من همهء پستهایم رمزی شود و جز به آشنایان و روشنان رمز ندهم! تصمیم با خودتان است! یا خاموش بمانید یا روشن شوید و رستگار! :))) 

موافقین ۳ مخالفین ۱ ۹۳/۱۱/۱۰
آزیتا م.ز

نظرات  (۵۵)

۱۰ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۲۸ گمـــــــشده :)
خاموشی هم حس خوبی دارد آزی جان به خصوص وقتی حرفی برای گفتن نداشته باشی..:)))
ما را خاموش بپذیر...ازین شادکده محروم نکن...در حال حاضر و در قبل تر از حاضر و در قبلتر از قبل تر از حاضر قبلی بی تعارف تنها شمایی که می شه با خوندنت از شادی بیشتر از غم نصیب برد...
(الان اینا التماس نبود احیانا...شبیه التماس شد..خخخخخخخخ ..عیب نداره)
ولی من از بس خاموش خوندمت دوستات رو هم میشناسم..مهدی خان..مهندس جون...نگین و مهندس بهشت که از دوستای خودم هم هستن...
گوجه..که باهاش رفته بودی بیرون..و الان چندوقته نیست و یه هو همین دو-سه روز پیش تو یه پستی نظر گذاشته بود و خیلی خوشحال شدی...
از مستر لهجه  یا همان برادر جانتان که خیلی دوستش داری...
آقای همکار هم بماند که ترجمه اش از بس مهم بود که وبش رو حذفید...
از دوستی که فوت کرد و تمام نظراتش رو تو وب آقای همکار می دیدم...
و چقدر هم سعی داشت حالش رو خوب کنه..
دکتر ماهی..(به نظرم آدم قلقلکش می گیره..)
اون لاکای خوشگل که آدم از دیدنشون ذوق می کنه...
قسمتای آزی پز و سبک جدید تغزیه برای صبحانه و میان وعده و الخ که من خیلی دوستش دارم...و همه صفحاتش رو ذخیره کردم..
آزی به نظرم تو دختر قوی هستی...زندگیت اینقدر فراز و نشیب داشته که نه موقع غم هات و نه شادی هات نمی تونم به خودم اجازه بدم که کامنتی بزارم چون می دونم که بیشتر و بهتر از من خیلی چیزا رو می دونی...تجربه ای ندارم که بخوام همدردی کنم یا هم پای شادی هات حتی شادی کنم...چه برسه به اینکه بخوام موقع غم و ناراحتی دلداری بدم!!!!!!
اما لذت می برم از خوندنت...و موقعی که حالم خرابه حس خوبی بهم می دی..
برای همین ترجیح می دم 6 ماه یه بار روشن بشم..:))
مرسی بابت بودنت و زنده نگه داشتن بی حفاظ...
:))

پاسخ:
Wooooooow چه کامنت باند بالایی، میخواستی همه خاموش بودنهات رو جبران کنی :) مرسی که به من این همه لطف داشتی! و مرسی که حسابی نشونی دادی که من رو خوندی و دنبال کردی :)
٦ ماه یبار خیلی طولانی نیست ، بالاخره تا از مخاطب واکنشی نباشه نویسنده انگیزهء دوباره نمیگیره :))
۱۰ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۳۳ مهندس بهشت
یا خدا تهدیدمون کردن گفتم بذا منم روشن شم خو
پاسخ:
به به... من فکر کردم شما به کل اینجارو فراموش کردی :))
فقط خواستم بگم من روشنم!
پاسخ:
یه سوسویی میزنی شما چند وقت یبار :)))
تف ب هوای تهران که من دو ماه سرما خوردمو خوب نمیشم٫دکترای تغذیه و دندانپزشک ب شما بسی میاید دخی
پاسخ:
دکتر تغذیه رو ترجیح میدم :)
۱۰ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۱۱ خانم هموستات
چه تهدیدی:))
پاسخ:
:)) چه کنیم دیگه مردم به زور عادت کردن 
همه اینها از خصوصی کردن اینستاگرام شروع شد
پاسخ:
نه همهء اینها از بی انصافا شروع شد که واسه یه پست بلند بالا ١٠٠ تا بازدید شد ولی ١٤ تا نظر بیشتر نگرفت :)))
۱۰ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۵۰ بانوی دریا
نه در غربت دلم شاد و نه رویی در وطن دارم


وای این جمله داغونم کرد . شروه میدونی چیه؟؟؟ وقتی با نوای شروه لینو میشنوم داغون میشم
پاسخ:
شروه چیست؟ با رسم شکل توضیح دهید:)
میخونیمتون،
ولی خسته ایم! خستـــه!
پاسخ:
کی خستست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دشـــــمن :)))
بالا آوردنو خوب اومدی :/
محتویات دماغ طبیعی است خواهر دود میره تو مماغت به جای اکسیژن :/
رستگار می شوند خود را حرص نده :)))
دیدم تآیید کرده بودی لایک کار میکرد :*
آزیتا بهم نخندیا ولی زورم میاد عکس بذارم تو ایستا :/// نخند خوب تنبلم :))))) اومدی تهی بود نگی این دیگه کیه خخخخخخخ
پاسخ:
نه نمیخندم خیلیها مث تو خسته اند :)))))
اوووه تو خوزستان خو داره از زمین و زمان خاک رو سرمون میباره....اگه بازم ادامه داشته باشه باید بریم بیرون آدم خاکی درست کنیم....خخخخخ
پاسخ:
:))))) آدم خاکی رو عالی اومدی هر چند خندهء تلخ من از گریه غم انگیزتر است :|
اون تهدید آخری مهم تر از همه چیز :))
بذا دخترا رو صدا کنم همه بیان جمع شن full of energi بشی واسه اینکه همتت بره بالا :***
نقاش آکادمیک عخش.. باهات سازگارتر فکر کنم :))
پاسخ:
چاکریم ، حقیقتا محتاجیم به انرژی و دعا
نهههههههههههههههههههههه
رمزیش نکنننننننننننننننننننننننننن

پاسخ:
خب بد نیست روشن بشین یکم :|

عاقا خب ادم کامنتش نمیاد چیکار کنه ؟!!!! ... بعدشم منکه کامنت گذاشتم :)))

راستی هنوز حس لاک عروسی نداری ؟ :((((((( چشامون به مونیتور خشک شدو اما ازی لاک نزد :(((

پاسخ:
یبار کامنت گذاشتی .... خوبه منم حس پست نداشته باشم؟ عادلانه است عایا؟

والا شرمنده در جریانی که در سفر بودم این هفته حتما میذارم :)
مخاطبای خاموش توجه فرمایید لطفاً!
برای روشن شدن کافیست از حالتِ خلاصی، کلاج را گرفته، بزنید دنده دو. سپس پای خود را از روی ترمزی که سالهاست رویش پا گذاشته اید بردارید و ترمز دستی را هم لالایی گویان بخوابانید. صاحبِ وبلاگ، با اون کانالِ تنگ و دردِ کمر و ریه ی دودی و شمایلِ طبیبی، خودش هُل میده شما روشن می شید!
واللا به خدا!!!  :)

+دکتر سلام!!!
پاسخ:
خخخخخ تمثیله جالبی بود! والا دیگه هر چی نویسنده با این وضع کمرش هُل میده اینا پاشونو از رو ترمز بر نمیدارن که! اصلا به فکر کمر نویسنده نیستن! 

+ سلام، بفرمایین ، امرتون؟ :))))
ما مخاطب نیم سوزیم فکر کنم:-)
پاشین بیاین اصفهان هواش یکم بهتره. ترافیکشم سبک تره. 
پاسخ:
ما به نیم سوزشم راضی ایم :)))))

اصفهان تا حالا نیومدم و عاشق اینم که یبار بیام و چند روزی بمونم
یه پست رمزی بنویس ببین چند نفر میان بالا...اونوقت دیدن داره...خخخ
 این خستگی و تنبلی تو همهمون هست فقط کم و زیاد داره...
یکی مثل من هر موقع حرفم بیاد و حسش باشه نظر میزارم.. یکی هم مثل دوست عزیزمون هر 6 ماه یکبار نظر میزاره اونم چههههههههه نظری...دمش گرم بخدااااااا...یکی هم هست هر روز میاد نظر میده...
 هر کی واسه اولین بار اینجا رو بخونه  مطمئن باش خواننده ثابت اینجا میشه حالا چه بصورت روشن یا خاموش...مهم اینکه حال خوبی به آدم میده...
آزی باور کن بد تهدید میکنی....بد........اونجوری که تهدید کردی والا واسه قیامت هم تهدیدمون نکردن...بهراسید و بترسید از آن روز....خخخخخ
پاسخ:
فعلا یه تهدید رفتم ببینم چند نفر میان بالا تا بعد با رمز ؛) 

شما لطف داری که میگی هر کی یبار بخونه خواننده دائم اینجا میشه :) 
درسته که خستگی تو همه هست اما عایا نویسنده مستثنی میباشد؟ نه! و همانا نویسنده انرژی اش را از مخاطبین میگیرد! :)

نه بابا حالا نگفتم سرب داغ تو دهنتون میریزم یا از مو دارتون میزنم که فقط گفتم از نوشته های نه چندان خوندنیه من محروم میشید خخخخخخ
وای نه تورو خدا رمزی نکن.... خو حس و حال کامنت گذاشتن نیست !!!!

ولی مطلبات بیستن بیست! مخصوصا خاطرات مکه، اینقد دوستش داشتمو خندیدم که نگو!!!! راستی آزی تو خیلی خوشگلی؟؟؟؟ یا خیلی سر زبون داری یا شایدم جذاب؟؟ می خوام رمز خواستگارای عربستانتو بدونم:))))))))))))
:********
پاسخ:
والا نمیدونم، هیچ بقالی نمیگه ماسته من ترشه ، اما من میگم:) من خیلی از نظر خودم خوشگل نیستم اما بقیه میگن در صورت رفتار و لحن و حالت صورتت جذابیت و انرژیه خاصی نهفته است! شاید چون معمولا سعی در شادابی داریم! و از اونجایی که عاشق سادگی و طبیعی بودن هستم به ترکیب صورتم اصلا دست نزدم نه ابروهامو مدلش رو عوض کردم و نه بقیه! آرایش غلیظ هم نمیدونم چیه! کلا خودمم و خودم بیشتر به طراوت پوستم اهمیت میدم تا به گونه ارایش :) فکر میکنم مهم ترینش لبخندیه که همیشه رو لب دارم
اقاما نیمه خاموشیم!یادت میاد ایا منو؟؟؟؟؟
پاسخ:
کم کم داشت یادم میرفت به غورعان! اسم شما نیمه خاموش نیست اسم شما ستاره هالیه هر هفتاد سال یبار
عههههههههه
آزییییییییییی
نترسون ما رو
نه اینکه حال نداشته باشیم کامنت بذاریم! جدی انقدر محو نوشته هات میشم و میگم این دختر با اینن استعدادش به کجا داره میره.خخخخخخ
الان کامنتا رو دیدم، میبینم خوب تهدیدت کارساز بوده ها ^___^

پاسخ:
این دختر به هیچ کجا نمیره فعلا یه گوشه گیر کرده خخخخخخ

فقط تهدید بهتون کاریازه چه میشه کرد :)
آزی جان فخت و فخت برای تهدیدت کامنت گذاشتم و لاغیررررر :)))))
خو بعضی نویسنده دوست ندارن هر کسی براشون نظر بزاره و حوصله جواب دادن به همه رو ندارن منم حس کردم شاید شما اینجوری باشی :D

ولی در راستای هوا و وضعیت مزخرفففففففف تهران شدیدا باهات موافقم

این هم عرض کنم من چند وقت یه بار میام نت و همه ی پستهای دوستان رو یکی در میون و یکجا میخونم و خوب جوونی برای نظر دادن نمیمونه
پاسخ:
شما حس میکنی پس زنده ای، خخخخ لاکن حستان اشتباه بوده است :)))))
:)
باشد که رستگار شویم
پاسخ:
با یه کامنت اومدی رستگار بشی؟ نه واقعا؟ :))))
۱۰ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۲۸ بانوی دریا
شروه سبکی از موسیقی اصیل استان بوشهره که معمولا در عزاداریها خونده میشه

اینقد آدمو سبک میکنه که نگو ، خیلی پر محتواست باید تا آخر گوش بگیری

اینم لینک دانلود یه نمونَش

http://s4.picofile.com/file/8167374792/sharveh.mp3.html

پاسخ:
خیلی لطف کردی که توضیح دادی، من عاشق چیز جدید اموختنم :):*
آورین آورین میبینم اولتیماتوم کارساز بوده :))))
پاسخ:
شدیدا :)))
من این روزا هی میام باهات جرف بزنم هی نمیشه ازی شرمنده ان شا الله میام قبل رفتنم حسابی حرف میزنیم
پاسخ:
حرف زدیم :*
۱۰ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۲۴ آقای همکار
باز این دختر میخواد پست رمز دار بنویسه. اون رمز قبلی رو که به ما ندادی حداقل رموز آتی را به ما عنایت بفرمایید حاج خانوم!
پاسخ:
عه! حافظت رو گربه خورده؟ شما جز خیلی نورافکنها حساب میشی رمز رو تقدیمت میکنم خخخخخ یکم برو اون ور تر کور شدم نورت زیاده
۱۰ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۵۰ خاله دخملی ها
سلام
وای رمزدارش نکنید آزی جون هاااا
ای مرده شور هوای تهران رو ببرن که یه ماه پیش یه سفر اومدم اونجا و هنوز اثراتش تو بدنه و سرفه هاش
پاسخ:
سلام
چه اسامیه جدیدی :)))
ولی من عاشق تهرانم
سالی یک بار فقط واسه نمایشگاه کتاب  میتونم بیام. اونم اینقد باید دعا کنم که جور شه
یه دفترچه دارم توش لیست کردم جاهایی از تهرانو که دوس دارم  برم البته هیچ کدومو نرفتم این لیستم هم هرروز طولانی تر میشه

پاسخ:
خب عاشقشی چون کم میتونی بیای! عشق با فراق زنده است ، تا بوده، وصال مرگه عشقه :)
خانم دکتر مهندس هنرمند!!! چه شود! 
پاسخ:
چه آبگوشته بزباشی شود خخخخخخ
سلام
من هم خیلی اوقات وبتون رو میخونم و خاموشم
حالا اگه امکانش هست ما رو همینجور خاموش بپذیرید
دیگه نمیدونم چی بگم
جز اینکه صدای خیلی خوبی دارید
پاسخ:
ممنون نظر لطف گوشِ شماست البته :))))
۱۱ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۳۳ خاموش تنها
سلام آزی جون. منم خواننده خاموشتم . کاملا با نظرات دوستمون-گمشده- موافقم. خیلی باحالی. دوست داشتنی و شجاع و صادق.  با لایف استالات هم کلی حال میکنم.  چون خیلی شبیه خودمه.  منم مثل تو عاشق لاک و .... خوندن وبت برام انگیزه شد تا منم یک وبلاگ راه بندازم و وارد جمع شما بشم. . . امیدوارم که آنم باهام همکاری کند !!!! 
پاسخ:
خوبه تبریک برای وبلاگت پس ادرسش کوووو؟ 

لایف استایل چو لایف استایل بیند خوشش آید :)))
آزی مرسی بابت اون روز...
پاسخ:
خواهش میکنم، فدات بشم ، همیشه خوب باشی :*
آیا در اون روز، پشیمونی سودی داره؟! ؛)
پاسخ:
و لذا خیر... چون حجت بر شما تمام کردیم :)))
ما وب نداریم ولى هم خاموشىم هم چاکریم
پاسخ:
نوکرم ، اختیار دارید :)))))
الان که من دارم کامنت میدم ساعت تقریبن ٥و نیم هست و اینجا شب نیییییییییییییییست:)) آقا بنده میتونم به جرات بگم جزو پیشکسوتاى بى حفاظم:))))))همه برن کنار بذارن باد بیاد:)) حق آب و گل دارم! چه کامنت بدم چه ندم جزو مقربین درگاه بى حفاظم:)) با یه کوله بار خاطره و تجربه:)) مثلن گاهى ازما به نیکى نام بردند:))) و یکى دوبارى هم نزدیک بوده کتک بخوریم:| اگر اظهار عجز و ناتوانى نمیکردیم و لب به اعتراف نمیگشودیم که کودکى نوزده ساله ایم و بر ما ببخشایید واقعن کتکه را به بدن میزدیم:))
به هرحال یادش بخیر :) 
پاسخ:
نوشابه پپسی برات باز کنم یا فانتا؟ اگه سون آپ میزنی تعارف نکنی یه دفعه؟ :))))))))

شانس اوردی کتک نخوردی ها هر چند چوب آزی شفاست :)))))
پیرو صحبتاى دوستان هم باس گفت که با اینکه من پیشکسوتم و گرد راه و چاه و زمونه رو موهام و چهره م نشسته اینک دارم به جوونا میدون میدم، اما در مواقعى که اندکى غم بر من مستولى گشته و دسترسى به این دنیاى کوچک مجازى خودمان هم دارم اولین جایى که میام"بى حفاظه". دقیقن ٦ بارم پادکست نوبت شما ٣ رو دانلود کردم:)) هى خودمو اون وسط نظاره میکنم کیف میکنم:))
پاسخ:
خخخخخخخ :) بچه اوبادان و مرامش :))))))))
ایکون گل
پاسخ:
ایکون تنکس
۱۱ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۵۵ مهندس بهشت
فراموش نه خیر حس کام دادن نمیاد انقدر که پستا فیلسوفانس
پاسخ:
اوه مای گاااااااد ، دنت سِی :))))
۱۱ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۵۶ خواننده ی خاموش*م*
سلام...آزی یعنی این تهدیدت بد کارساز بودا...لااقل در مورد خودم...این همه گشتم تا ببینم از اولین و اخرین کامنتی که گذاشتم چندوقت گذشته اما پیدا نکردم...یعنی ادم اینقد بی معرفت...شرمندمون کردی واقعا...اما شاید وفادارترین خاموشی باشم که بدون استثنا هرروز میادو منتظر پست جدیدت میشه و کلی خوشحاااااااال از نوشته های با حالت...
....تنبلی...خستگی ...نمیدونم ....شاید به قول خودت ما مردمی هستیم که تازور بالای سرمون نباشه حرکتی نمیکنیم
...سعی میکنم روشن شم ...
پاسخ:
سلام
قبل از گشتن از خودم میپرسیدی من حافظم خیلی خوبه شما تا حالا کامنت نذاشتی :؛)))))

بسی خرسندیم الان گذاشتی :)))
سلام ازی خوبی ؟
من روشنما
پاسخ:
سلام
نیمه روشن حساب میشی خیرش رو ببینی :)
۱۱ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۰۲ هَشت حَرفی
میخواید من از روشنایی خودم به بقیه بدم تا اونا هم رستگار بشن؟! :))
پاسخ:
لطف مزید و بخشندگیه مفرط خود را میرسانید :)))
آزی فعلا نیای خوزستان اوضاع قمر در عقربه:(
آزی فروشنده وبت رو خونده قسمت دکتر آزی رو دیده بهت گفته خانوم دکتر:))
+الان من خاموشم آشنام رستگارم نیمه رستگارم چیه ام دقیقا؟:)))
پاسخ:
با اجازت دیروز اوندم، شهر ما کمتر خراب است منم که همش خونه ام

شما از نیمه روشنهای روبه پیشرفتی :)))))
اینجارو که رمزی میخوای بکنی
اینستا هم که خصوصی شد
پاسخ:
گردن ما از مو نازکتره... ولی شما بنظر خشمگین میای... :))))
سلام و عرض ارادت
آزی جون بی خیال
ما همینطوری خاموش راحتیم :)
شما هم که دشواری ندارید با پستها چرا رمزی حالا :|
پاسخ:
بالاخره باید یه تکونی به شما تنبلا میدادم یا نه!  :))
دوست دارم بدونم از تهران چی میخری که جنوب نیست. البته قبلا چند نمونه ش رو گفتی فک کنم یکیش فیله ی مرغ بود درسته؟:)))
اخه من هروقت رفتم جنوب چیزهایی دیدم که عمرا توی تهران گیر بیاد:دی
راستی ازی به زودی به جایی میرم که تهران پیشش لنگ میندازه از نظر الودگی. اگه گفتی کجا میخوام برم:))))
پاسخ:
بعله یکیش فیلهٔ مرغ بود، دومیش که خیلی مهمه نونه... نونه سبوسدار و مرغوب چونکه من از نونه بی سبوس متنفرم مخصوصا نون لولشه نا مرغوب... سومیش سبزیه تمیز شده و خرد شدهٔ تازه است ... و انواغ و اقسام چیزهلی ارگانیک و این حرفها... مثلا چی دیدی جنوب که اینقد نایاب بوده؟؟؟ بعید میدونم!


نکنه میخوای بری بمبئی یا دهلی وگرنه تو ایران از تهران الوده تر نداریم :))))
ماشالا چه همه آدم تا حالا این همه آدم یه جا ندیده بودم :)))
پاسخ:
منم تا حالا این همه اسم نا آشنا تو یه پست ندیده بودم :))))
۱۱ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۰۱ ساماناماسان
اینستا که شد اینجام رمزی کنی مگه دفتر خاطراته :/
خراب آبادم که ریز گردا ویران کردن :/
پاسخ:
حالا هر چی که هست 4 دیواریه اختیاریه والاع :))))
خدا رو شکر خراب آباد خیلی بهتر از اهوازه اوضاش
امان از  گ ش ا د ی س م حاده 
بترسن یا بترسیم ماهایی ک زکات پرداخت نمیکنیم 
+
کمی زیاد با بهشت موافقم
پاسخ:
لطفا علاجی برای بیماریه ذکر شده بیابید... اینجا گشادان تنبیه میشوند :)))))
مدیونی اگه همچین کاری بکنی آزی‌ :دی

اصنشم اینستا واسه همین جور موقعاست دیگه :))
پاسخ:
خخخخخخ
سلام آزی بانو یه چی بگم ؟؟

خب شما چرا روشن نمیشی:)))

ما هم دل داریم خوو(^_^)


پاسخ:
سلام
من چند باری اوندم وبلاگت ولی دیدم نوشته ای از خودت توش یافت نمیشه منم واسه نوشته های کپی پیست کامنت نمیدارم :/
من الان ترسیدم آزی جان شمافک کن این خاموشا از ناحیه ی انگشت اشاره برای تایپ کردن معلول هستن البته منظورم خودم بودم آخخخخخخ انگشتم
من به خاطر تهران و ناسازگاریاش باهات همدردی میکنم😊
پاسخ:
هیچ عذر و بهونه ای مقبول نیست !!!! هر معلولی که تونسته تا وبلاگ بیاد بقیه اش میتونه بری کم کاریه خودتون رو بپای معلولیت نذازید :)))))

ممنون خخخ
من که باکیم نیس روشنِ روشنم! :))
+تهران و با همه کثیفیش عاشقم! ینی نمیتونم جای دیگه زندگی کنم...
پاسخ:
جای خوب هست که بشه توش زندگی کرد من کلا تو تهران بخاطر هوا ساقطم
سلام :)
پاسخ:
علیک السلام :)
توجه کردی که این تهدید هم فقط برای این پست جواب داد. ما آدما فراموشکارای خوبی هستیم. خودم از همه بدتر خخخ. البته اگه خودخواهیمون رو کم کنیم و یه کم هم جای طرف مقابل خودمون رو بزاریم بد نیست. حتی اگه یه کم به مسائل فیزیکی و قانون سوم نیوتن بیشتر توجه میکردیم بهتر بود :))
راستی گفتی از تهران آلوده تر نیست باید خدمتتون عرض کنم اگه در ماههای سرد سال اصفهان تشریف بیارین میفهمید کجا آلوده‌تره و خیلی در عجبم(تقریبا شاخ در اوردم) که چطور اشوان هوای اصفهان رو خوب دونسته!!! تقریبا از اواخر دهه گذشته که خشکسالی شدت گرفت و  زنده‌رود مبدل به خشکه رود شد این وضع پیش اومد،اوجش هم آذر ودی ماهه. اگه بگم توی دو ماه اخیر یادم نمیاد اینجا بارندگی شده دروغ نگفتم. صبحهای جمعه که میریم سالن(سالنمون روی بلندیه) معمولا شهر قابل رویت نیست. آخه اصفهان خودش توی پستیه و بالا و پایین شهر مرتفعه. قشنگ دود میاد روی شهر. تازه آلودگی خود شهر به کنار، آلودگی مناطق صنعتی مثل ذوب اهن و ... هم هست. خب فکر کنم به اندازه کافی ترسوندمت :))
در آخر هم بگم که اگه احیانا خواستی به اینجا سر بزنی یا اوایل سال بیا یا مهر. آخه توی این دو بازه زمانی هم هوا خوبه هم امکان داره زاینده رود، زنده باشه.
پاسخ:
قبول ندارم که از تهران الوده تر باشه.... باید به امار هواشناسی رجوع کنیم :) 

اینکه فراموشکارهای خوبی هستیم که توش هیچ شکی نیس :\
راستی با اندکی مکافات تونستم با پی سی به اینستا ملحقشم. یه دست و جیغ و هورا. درخواستم اومد؟
پاسخ:
بعله تایید کردم ، لدفن آموزش بدید بقیه هم استفاده کنن
خب با عرض سلام و پوزش از تاخیر در پاسخگویی:
 دوستان نیاز به برنامه بُلو استک دارن. این نرم افزار یه جور شبیه ساز محیط اندرویده و برای نصب و استفاده برنامه های اندروید روی پی سی استفاده میشه. این نرم افزار رو که نصب کنن، خوده برنامه مرورگر نت داره از همون جا برن سایت اینستا، اونجا هم یه دانلود کوچیک داره انجام بشه دیگه حله. فالو کنن
+ برای وصل شدن به گوگل اکانت به چند تا نرم افزار دیگه نیازه که از اینجا میشه دانلود کرد.
پاسخ:
ممنون از توضیحات مبسوط

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">