حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۲۷
فروردين ۹۳

سبیل که نه ٣٠ بیل داشت! از آن چخماقی ها، نه از آنهایی که الان مُد شده است! بالای دیگ وایستاده بود ، تا دسته ، دستش را در حلق یک گوسفند فرو کرده بود تا زبانش را در بیاورد، بعد با دو تا بناگوش بگذارد در بشقاب! هی از تو دیگ آب گوشت بریزد رویش و خالی کند! بعد در همان حین اصلا نه تنها به حقوق مشتری احترام نگذارد که به حضور برادر مشتری نیز هم! هِی با آن چشمهای ریز هیزش زُل بزند به آدم! بعد شریکش که موهایش خیلی چرب است بیایدُ غذا را روی میز بگذارد! بعد ما بخوریمُ صحبت کنیم که چقد بد است که کله پاچه فروش سبیل داشته باشد آدم یکجوریش میشود مخصوصا که موهایش چرب باشد! بعد برادرم بگوید اینها پای دیگ موهایشان چرب میشود بخاراتِ کِلپچ است!اما من مطمئنم که همانطوری که هفته ای یه بار روپوششون رو میشورند خودشان هم حمام میروند! وگرنه هیچکس یک روزه اینقد چرب نمیشود! اما عب ندارد که مرد چرب باشد لابد مهم این است که خیلی سی بیل داشته باشد! و با داشتنِ یک همچون ســــی بیلی حتما حق دارد که خیلی هیز باشد، خیلی!

۲۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۷ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۲۰
آزیتا م.ز
۲۷
فروردين ۹۳

این والک پلو از اون غذاهای اصیلِ تهرونیِ که خیلی مهجور واقع شده! والَک ! بعله یه گیاهِ خوشگلِ پر خواص با بویِ نه چندان خوب که تو همین روزهایِ بهاری سر از کوهای شمرون در میاره! البته یکم بعدتر که هوا گرمتر میشه ، تو ارتفاعاتِ کردستان هم والک در میاد اما از قدیم ندیم میگن هیچی والکِ شمرون نمیشه!!!



والک پلو

امروز ناهار


آره دقیقا تو همین روزها اگه یه سر به بازارچهٔ سرپُل تجریش بزنی کنار چاقاله بادومُ گوجه سبز و باقالی سبز میتونی والکُ شِنگُ قازیاقی و هفت سبزی هم ببینی... 

۳۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۷ فروردين ۹۳ ، ۰۰:۲۴
آزیتا م.ز
۲۶
فروردين ۹۳

بچه ها برنامه نوبت شما (3) به زودی ساخته میشه. موضوع برنامه این قسمت "عکس شما!". مثل عکس آقای همکار که در ادامه مطلب میبینید! عکس های خود را برای ما بفرستید تا فایل صوتی نوبت شما (3) رو بسازیم!

 

 

آقای همکار بی صبرانه منتظر عکس سوگلی جونش است!

شاید جو گرفتش و تو فایل صوتی "نوبت شما (3)" سوگلیش رو پرده برداری کرد! (عین حرف خودش بود که تکرار کردم!)

۶۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۲۶ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۱۹
آزیتا م.ز
۲۵
فروردين ۹۳




دریافت
حجم: 720 کیلوبایت

صدا پیشگان:

آقای همکار

آزی

۲۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۵ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۳۹
آزیتا م.ز
۲۵
فروردين ۹۳

حمیرا یک زن ٩٥ کیلویی است! از آن زنهایی که من هیچ وقت اخم کردنش را ندیدم! از آن زنهایی که وقتی ١٧ سالش بود شوهرش دادند و امروز داشت با خنده تعریف میکرد که بی سواد است و دیپلم ردی است! شوهرش دادند به یک مردِ لاغر مردنیِ بی خاصیت که آنقدر معتاد بود که در سنِ ٣٢ سالگی در حالی که بچه سومش تازه بدنیا اومده بود یک جایی در همین خیابانهای تهران افتادُ مُرد! بعد حمیرا چند روز بعدش با مادر شوهرش رفتُ شناسایی اش کرد!

۱۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۵ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۱۷
آزیتا م.ز
۲۴
فروردين ۹۳

از همه لوله هایی که آب میدهند ، بیزارم! از تمام شیرهایی که چکه میکنند نیز هم! نشتی دادن ، ینی یک خرابیِ بزرگ! اصلا از قدیم گفتن کسی کارش درست است که جایی بشیند که نم زیرش نرود یا اصلا کسی که نم پس ندهد هم در آینده لابد کار دُرُست میشود! اصلا هر چی نمُ نشت است گند میزند به زندگیِ آدم! یک سوراخِ کوچک همچی نمه نمه گه میزند به یک زندگی که اصن نمیفهمی از کجا خوردی!

۱۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۴ فروردين ۹۳ ، ۲۲:۲۰
آزیتا م.ز
۲۴
فروردين ۹۳

این یک پُست قدیمیِ اما با دیدنِ این عکس یاد خودم و این پُست افتادم خخخخخخ

الکی هااااا نه اینکه خیلی هم با ربط باشه الکی :)))

خدایی اون کوچولوئه شما رو یاد من نمیندازه خخخخخخ



شما را به خواندن این پُست که در تاریخِ 28 دی 87 نوشته شده دعوت مینمایم!

۲۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۴ فروردين ۹۳ ، ۰۰:۳۰
آزیتا م.ز
۲۳
فروردين ۹۳

به خاطر درخواست های مکررِ دوستان :)

۴۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۳ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۱۸
آزیتا م.ز
۲۲
فروردين ۹۳
کلا خوندن کلمات‌ یا جمله های سرچ شده ای که طرف باهاشون به وبلاگ من رسیده همیشه جالب و خنده دار بوده!!! خب قبلا که از آمارگیر وبگذر استفاده میکردم ، خیلیهاشون از دست میرفتن و اما آمارگیر بلاگ 500 مورد آخر رو ذخیره میکنه و خیلی بامزه است... گفتم یه چندتاییشون رو بذارم شما هم مفیوض شید البته خیلی موارد جالب انگیز تر هم بود که چون اینجا خانواده رد میشه از قرار دادنشان معذور بیدم :)))

  1. من خیلى سردم.دوس دارم بامزه بشم.
  2. فوتو کامنتای باحال
  3. راه بر طرف کردن دلگیری و بی حوصلگی
  4. د*ا*ف های له و داغون
  5. بنگاه شوهریابی وثبت نام
  6. مستر لهجه
  7. ﺍﯾﻨﺎﯾﯽ ﮎ ﻓﻘﻂ ﻻﯾﮏ ﻣﯿﮑﻨﻦ کامنت نمیزارن
  8. ﭼﻮﻥ ﻣﻴﮕﺬﺭﻩ ﺗﺤﻤﻞ ﻣﻴﻜﻨﻢ
  9. یه بیمار روانی باید بره بمیره
  10. یاابالفضل چه کنیم که حا جا تمان بر اورده بشه
۲۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۲ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۱۵
آزیتا م.ز
۲۲
فروردين ۹۳
لابد خدا به چیزی میداند ، لابد که نه ! حتما یه چیزی میداند که هیچوقت پول زیاد تو دست و بال من نگذاشته است ینی از دوران طفولیت تا به الان! خب شاید قدیم تر قضیه اش فرق میکرد اما الان اگر من پول زیادی داشتم، به طور قطع میرفتم برای خودم یک گوشه دنیا گم و گور میشدم! یک رستوران کوچولو میزدم و با رفت و آمد همه مشتریهایش هیچوقت احساس تنهایی نمیکردم! از این رستورانهای محلی که صاحبش تک تکِ مشتریها را میشناسد! ینی وقتی میگویم گم و گور به معنای واقعی منظورم است! ینی حتی به مادرم هم خبر نمیدادم که کجایم و احتمالا تا مدتها به برادرم حتی! ینی در مورد برادرم کمی شک دارم از اونجایی که ممکنِ به مامان یا بابام بگه این شک در من به وجود اومده! اما در گم و گور شدن هیچ شکی نیس...
۲۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۲ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۲۶
آزیتا م.ز