حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۲۴
فروردين ۹۳

این یک پُست قدیمیِ اما با دیدنِ این عکس یاد خودم و این پُست افتادم خخخخخخ

الکی هااااا نه اینکه خیلی هم با ربط باشه الکی :)))

خدایی اون کوچولوئه شما رو یاد من نمیندازه خخخخخخ



شما را به خواندن این پُست که در تاریخِ 28 دی 87 نوشته شده دعوت مینمایم!

۲۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۴ فروردين ۹۳ ، ۰۰:۳۰
آزیتا م.ز
۲۳
فروردين ۹۳

به خاطر درخواست های مکررِ دوستان :)

۴۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۳ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۱۸
آزیتا م.ز
۲۲
فروردين ۹۳
کلا خوندن کلمات‌ یا جمله های سرچ شده ای که طرف باهاشون به وبلاگ من رسیده همیشه جالب و خنده دار بوده!!! خب قبلا که از آمارگیر وبگذر استفاده میکردم ، خیلیهاشون از دست میرفتن و اما آمارگیر بلاگ 500 مورد آخر رو ذخیره میکنه و خیلی بامزه است... گفتم یه چندتاییشون رو بذارم شما هم مفیوض شید البته خیلی موارد جالب انگیز تر هم بود که چون اینجا خانواده رد میشه از قرار دادنشان معذور بیدم :)))

  1. من خیلى سردم.دوس دارم بامزه بشم.
  2. فوتو کامنتای باحال
  3. راه بر طرف کردن دلگیری و بی حوصلگی
  4. د*ا*ف های له و داغون
  5. بنگاه شوهریابی وثبت نام
  6. مستر لهجه
  7. ﺍﯾﻨﺎﯾﯽ ﮎ ﻓﻘﻂ ﻻﯾﮏ ﻣﯿﮑﻨﻦ کامنت نمیزارن
  8. ﭼﻮﻥ ﻣﻴﮕﺬﺭﻩ ﺗﺤﻤﻞ ﻣﻴﻜﻨﻢ
  9. یه بیمار روانی باید بره بمیره
  10. یاابالفضل چه کنیم که حا جا تمان بر اورده بشه
۲۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۲ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۱۵
آزیتا م.ز
۲۲
فروردين ۹۳
لابد خدا به چیزی میداند ، لابد که نه ! حتما یه چیزی میداند که هیچوقت پول زیاد تو دست و بال من نگذاشته است ینی از دوران طفولیت تا به الان! خب شاید قدیم تر قضیه اش فرق میکرد اما الان اگر من پول زیادی داشتم، به طور قطع میرفتم برای خودم یک گوشه دنیا گم و گور میشدم! یک رستوران کوچولو میزدم و با رفت و آمد همه مشتریهایش هیچوقت احساس تنهایی نمیکردم! از این رستورانهای محلی که صاحبش تک تکِ مشتریها را میشناسد! ینی وقتی میگویم گم و گور به معنای واقعی منظورم است! ینی حتی به مادرم هم خبر نمیدادم که کجایم و احتمالا تا مدتها به برادرم حتی! ینی در مورد برادرم کمی شک دارم از اونجایی که ممکنِ به مامان یا بابام بگه این شک در من به وجود اومده! اما در گم و گور شدن هیچ شکی نیس...
۲۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۲ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۲۶
آزیتا م.ز
۲۱
فروردين ۹۳

یادتونِ گفتم کی میاد بریم دکتر ماهی؟ یادتون نیست؟ اینجا رو ببینید یادتون میاد :)


خب امروز بالاخره شد که بشه! من و تنها کسی که پایهٔ دکتر ماهی بود ، یعنی خانم خوجگله :))

اینجا


هوا عالی..همه چی عالی توووووپ :))

جای همتون خاااااااااالی!

۳۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۲ ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۱۱
آزیتا م.ز
۲۱
فروردين ۹۳

دیروز میخواستم برم دکتر دیرم شده بود ، آژانس گرفتم! نزدیکهای مقصد که شد ، چون عجله داشتم ، زودتر گفتم آقا چقد باید بدم خدمتتون؟ طرف یه آقایی بود حدود ٤٠ یا ٤٥ سال همچین جدی  گفت هشتصد تومن!!! اول به گوشهام شک کردم ، بعد دوباره گفتم ببخشید چقدر گفتین ؟ دوباره گفت هشتصد تومن بعد یه لحظه مکث کرد! خندید با یه لکنتی گفت معذرت میخوام هشت تومن !!! 

منم خندیدم گفتم خواهش میکنم! حالا هِی بیچاره خجالت میکشید میگفت آدم که فکرش درگیره گاهی قاطی میکنه! کاش واقعا یه روز برسه که کرایه واقعا همون هشتصد تومن بشه!!! والا من از خدامه! لابد اون موقع دیگه منم اینقد ذهنم مشغول نباشه که قاطی کنم! 

۱۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۲۴
آزیتا م.ز
۲۰
فروردين ۹۳

خب این هم قسمت دوم از مجموعه جدید "صدای ما را میشنوید؟"

عاغا این قسمت رو از دست ندید و پیشنهاد میشه در ابتدا اون قسمت اول رو گوش بدید تا ریزه کاری های ماجرا یادتون بیاد و بعد این قسمت رو گوش کنید!البته میدونم که حفظید :))) (اگه قسمت اول رو گوش ندادید ،از اینجا دانلود کنید)


دریافت
حجم: 2.3 مگابایت


صدا پیشگان:

آقای همکار

مستر لهجه

آزی



بعدا نوشت: به خاطر یه دوست خیلی مهربون و دوست داشتنی که درخواست کرده بود چون نمیتونه فایل صوتی ها رو دانلود کنه و از طرفی خیلی دوست داره از مذمون این فایل صوتی مطلع بشه واسه همین کل متن رو از رو فایل صوتی نوشتم و تو ادامه مطلب تایپ کردم تا تو دل مهربونش نمونه :* شماهایی که گوش دادید هم یه نگاه بهش بندازید ببینید این متن رو به یه فایل صوتی تبدیل کردن چقدر زحمت داره [آیکون بسیور بسیور زحمت داره]


۲۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۲۰ فروردين ۹۳ ، ۲۲:۲۸
آزیتا م.ز
۲۰
فروردين ۹۳

خب یک جورایی مُسِن بود ، حدود ٥٥ شاید! یک مانتوی تنگ کوتاه کرم رنگ پوشیده بود و شلوار جین و کتونی ، اول رفت و آمد به آقای فروشنده گفت میشه از هات داگهاتون تست کنم! فروشنده یه تیکه برید زد سر خلال دندون داد بهش!!! خورد! اولش یه فکری کرد بعد گفت خوبه خوشمزه است ، یه دونه واسم بذارید عاقا! خوب برشته بشه! فروشنده هم درجه اِلِمنتهای دستگاشو برد بالا!

۲۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۰ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۵۵
آزیتا م.ز
۱۹
فروردين ۹۳
عاغا کافۀ محبوب من رو بستن! کافۀ محبوبِ من سه طبقه زیر زمین بود یه جایی با دودِ عود و موسیقی و کتاب! یه جایی که صاحباش همیشه یک پازلِ ولو شده روی میز خودشون داشتند و وقتی میرفتی اونجا انگار که با تو پسر خاله دختر خاله بودند!  کافه نُت در طبقۀ منفیِ سه پردیس سینمایی ملت که دیگر نیست که الان جایش را به کافۀ مزخرفِ ویونا داده :| تا اینجایِ کار ضد حالِ عظیمی بود اما وقتی چشمم به تبلیغ یک جایِ دیگر خورد، ورق برگشت :)))
جایی برای همۀ کسانی که از نوشیدنیهای چه سرد و یا چه گرمِ سالم و گیاهی و بی ضرر و پر فایده لذت میبرند :)




طبقۀ 1+ پردیس سینمایی ملت

۲۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۱۹ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۴۶
آزیتا م.ز
۱۹
فروردين ۹۳
۲۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱۹ فروردين ۹۳ ، ۰۰:۳۲
آزیتا م.ز