حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۲۷
بهمن ۹۲

عاغا گوش کنید و واسه شادیِ روحِ من دعا کنید!!!!!!! اوضاعِ روحم بدجور قمر در عقربه......اصن یه چی میگم یه چی میشنوی هااااااااااا







دریافت
حجم: 236 کیلوبایت


هر کی دعا نکنه ایشالا سوکس شه :)

۳۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۲۷ بهمن ۹۲ ، ۱۸:۵۲
آزیتا م.ز
۲۷
بهمن ۹۲

هر وقت کارها میمونه واسه دقیقۀ 90! که این هر وقت دقیقا مترادفِ با همیشه!!! یه سری کارِ خارج از برنامه هم پیش میاد!!! مثلا همۀ کارهای قبل از سفر از جمله جمع کردن ساک، اونم نه ساکی که فقط توش چهارتا لباس باشه ها! بلکه از خوراکی و وسایل آشپزخونه و مدارک و خرت و پرت بگیـــــــــــــــــر تا شیر مُرغ مثلا!!! نظافت خونه! تخلیه یخچال از موادی که در طولانی مدت خراب میشن! نظافت شخصی و ...و....و.... همۀ اینکارها مونده واسه همین یه روز! همین دقیقه 90 که خدا پدرشُ بیامرزه! اون وقت مثلا باید یخچال خراب شه! یا مثلا لوله آب بترکه! یا از این اتفاقاتِ مزخرفِ رویِ مُخ بیفته خلاصه!!! کلا نمیدونم چه صیغه ای داره!!!!؟


الانم که من اینجا خدمتتون نشستم هنوز هیچ کدوم از کارهای نام برده رو انجام ندادم! و تنها چیزی که پیش میره، درجۀ استرس بنده است!

من واسه دیگران زیاد چمدون بستم! اصن یکی از آرزوهام اینه که یه روز یکی واسه من ساک ببنده! فکر کن یه روز یکی پیدا بشه، که تمومِ چیزهایی که من لازم دارم رو بدونه و بزاره تو ساک! اصن از محالاتِ............

این یک آرزویِ دست نیافتنی است!! پاشم پاشم که ثانیه های دقیقه 90 دارن میگذرند، اون وخ من نشستم دارم از آرزوهای محالم واسه شما میگم!!! پووووووووووووووووووووووووووووووووفــــــــــــــــــــــــــــــ کمــــــــــــــــــــــــــــــــــکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


۲۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۷ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۱۸
آزیتا م.ز
۲۷
بهمن ۹۲

هر بار رفتم با چند تا نابَلد رفتم!!!! هر بار هم بهِم نچسبیده!!!! همیشه حول بودیم و عجله داشتیم!!!! هیچوقتم هیچی نخریدم که بدرد بخور باشه!!!! خلاصه با اینکه چهار باری رفتم آبادان ولی همیشه احساس میکنم، خوب ندیدمش!!!! 

همیشه هم دلم به حالش میسوزه!!!! برای اینکه قرار بود چی باشه و الان چجوریه!!!! وقتی هنوزم بعد از این همه سال اون دیوارهای سوراخ سوراخ به چشم میخورن!!!! دست خودم نیس که ناخودآگاه ،غمگین میشم!!!!

یک سال و نیم پیش بود که با چند تا از دوستان رفته بودم ، آبادان!!!! واسه شام خوردن، اختلاف نظر پیش اومده بود!! یکی میگفت بریم جیگر بخوریم کنار شط! یکی میگفت بریم رستوران پاکستان!!!! منم که تابع جمع!!!! هیچی دیگه آخرم زور جیگرخورها چربید :) رفتیم جیگر زدیم!!! اما اون دوستمون هِی در وصفِ رستورانِ پاکستان گفت که چقدر قدیمی و چقدر غذاش خوبه و یه پلویی داره بنام پلویِ پاکستانی که خیلی خوشمزه است و خیلی زودم تموم میشه و این حرفها که داغش به دل ما موند تا همین پریروز که قسمت شد ما دوباره بریم آبادان و اینبار زورمون بچربه که شام رو بریم رستوران پاکستان بخوریم!!!!




خوب مِنو رو که آوردن....به جز دوتا غذا، بقیه غذاهایِ تقریبا معمول تو جنوب بودن!!! قلیه ماهی...قلیه میگو....ماهی با پلو و چند نوع کباب و خورشت و همون پلوی معروف رستوران ،که اسمش "مِتن بریانی با دال عدس" و "چِکن بریانی با دال عدس" بود! من خیلی گشنم بود و بوی خوشبوی ماهی سرخ شده پیچیده بود تو رستوران، دودل بودم که ماهی سفارش بدم یا این غذارو... همش به این فکر میکردم که اون سال اون دوستمون چقدر از این غذا تعریف کرده بود!!!! خلاصه با اینکه دلم خیلی ماهی میخواست همون غدایِ مخصوص رو سفارش دادم...


۳۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۲۷ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۱۲
آزیتا م.ز
۲۶
بهمن ۹۲

صبح اومدم یه مطلبی بنویسم که وقتی وبلاگمو باز کردم و با دو تا نظر مواجه شدم ، که شخصی گذاشته بود که قبلا هم یه کامنت مشابه گذاشته بود ،همچین کامـــــــــــلا نطقم کور شد!!!

واقعا تاسف برانگیزِ که یه آدم ،سنگِ خوب بودن و مثبت بودن و عاشق زن و بچهٔ تو راهش رو به سینه بزنه!!!! که ادعای لوتی و با معرفت و با مرام بودن داشته باشه....که خودشو جِر بده و جار بزنه که من دارم ، واسه راحتیِ زن و بچم جون میکنمُ ،چه مردِ خوبی ام !!!! چه با فرهنگمُ چه و چه و چه....

بعد بیاد ، یهو بی هیچ دلیلی.... جایِ اسمش ، سه تا نقطه بزنه و دهنشو وا کنه و شخصیتِ واقعیش رو با کامنتهای رکیکش نشون بده!!!!!

آقای نا محترمی ،که زنت حق داشت که به خودت و وبلاگت بدبین باشه!!!! متاسفانه ، شما نتونستی پُشتِ اون سه نقطه که جای اسمت گذاشتی خودت رو پنهون کنی....پس تا اسمت رو همینجا جار نزدم تا بقیهٔ وبلاگهایی هم که میری و سر میزنی و کامنت میزاری به ماهیت اصلیت پِی ببرن... اون دهنت رو ببند!!!!

۳۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۲۶ بهمن ۹۲ ، ۱۴:۲۴
آزیتا م.ز
۲۵
بهمن ۹۲

سلام مخاطبینِ جان :)


عاغا ما میخوایم یه فایل صوتی درست کنیم به اسم "نوبت شما" با موضوع "آقای همکار". چون میخوام یه "نوبت شما"ی واقعی باشه پس سوالهایی که دلتون میخواد عَ آقای همکار بپرسید، یا هر نظری راجع بهش دارید، بنویسید، تا تو فایل صوتی به اسم خودتون ازش بپرسم یا بهش بگم!



+کامنتها رو  تایید نمیکنم تا لو نره و بعد از ساخت و انتشار فایل صوتی، نظرات این پست رو تایید میکنم.





۲۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۵ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۴۴
آزیتا م.ز
۲۵
بهمن ۹۲



به مناسبت ولنتاین بشنوید! :)


دریافت
حجم: 2.29 مگابایت


ولنتاینِ همتون مبارک


Glitter kiss animated emoticon

۳۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۵ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۴۲
آزیتا م.ز
۲۴
بهمن ۹۲


به بعضیهام میگی ،شام هویج پلو خوردم! میگن اَیییییی...اَخ و پیف و این حرفها!!!!

خداییش این غذا اَخ و پیف داره! من که خودم خیلی دوسش دارم! مخصوصا آزی پَزشو!!!!!!!! خود شیفته هم خودتونید!!! خداییش هویج پلوهایِ خوبی میسازم :))) فوت کوزه گری داره!!! به هیچکسم نمیگوم!

۳۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۵۴
آزیتا م.ز
۲۳
بهمن ۹۲

دیشب عروسیِ یکی از همکارها بود...من و آقای همکارم دعوت بودیم...اول میخواستم نرم!!!! عاخه تنها بودم ....پیش خودم گفتم همه زن و شوهرند دیگه!!!! من پاشم برم چیکار اونجا!!!! بعدش آقای همکار زنگ زد ، رای ام رو زد!!! از بس اصرار کرد که برم!!!!هیچی دیگه ما هم پا شدیم با همون موهای وزوزی و یه پیراهنِ مهمونیمون که اینجا موجوده، همینجوری فِرتَکی رفتیم عروسی..... اونجا همه سر وصدا....جیغ و دست و هورا!!!! لامصبام همه جُفت :|


هیچی دیگه منو آقای همکارم که نشسته بودیم داشتیم در و دیوار رو نیگا میکردیم که یهو خواهر عروس که از قضا دوست خودمم هست اومد ، زورکی مارو بلند کرد ، برقصیم!!!! گفت شما دو تا که صبح تا شب دارید، تو سرِ هم میزنید ، حالا اینجا اومدید ،دست به سینه نشستید؟!؟! ما هم که به زور، قِر رو تو کمر نگه داشته بودیم، زرت پریدیم وسط ....حالا نرقص ، کِی برقص!!!! خخخخخخ....اون وسط یه نامردی هم عکسمونو انداخت که داشتیم ، باهم میرقصیدیم، که گذاشتم ادامه مطلب!!! حالا عکسه لو نره...پامون حراست وا نشه خوبه !!!!!! :S

عه وا خاک به سرم ، یکی هم فیلم گرفته..........وااااااااااای ......فیلممون پخش شد تو اینترنت وااااااااااای! (لینک فیلم اینجا)

۴۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۲ ، ۲۱:۲۰
آزیتا م.ز
۲۳
بهمن ۹۲
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۳ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۱۷
آزیتا م.ز
۲۳
بهمن ۹۲

خیلی وقت بود که این سوال ذهنِ خیلیهارو مشغول کرده بود!


حالا از زبونِ خودش کوتاه بشنوید :)



typed text smiling smiley


دریافت
حجم: 162 کیلوبایت

۲۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۲ ، ۰۰:۰۶
آزیتا م.ز