حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo

۳۶ مطلب با موضوع «خوشمزه جات» ثبت شده است

۲۸
آذر ۹۵

اومدم یه تشکر ویژه از قارچها و بروکلی داخل یخچالم بکنم که طی ده روز گذشته سالم موندن و از اونجایی که من سه بار اوردمشون بیرون تا باهاشون غذا درست کنم ولی در کمال بی حوصلگی دوباره به طرف یخچال برگشته ، و با گفتن کلمهء فررررردا راهی مکان اولیه نمودمشون.. ایشان به امید رسیدن فردا و غذا شدن مانده بودند ( نتیجه اخلاقی : امید خوب است ) بالاخره بار چهارم ، فردای موعود رسید، و من کمال و جمال تشکر رو از سبزیجات نامبرده دارم که  سالم ماندن و با خراب شدنشان منو دچار یاس فلسفی نکردن.. 

 

 

در ادامه خدمتتون عارضم که این عادت که اکثریت قریب به اتفاق ما داریمش و در هنگام تنهایی ، خودمون رو تحویل نمیگیریم ، گشنه میمونیم یا غذای درست حسابی واسه خودمون درست نمیکنیم بسیار عادت ناپسندیه که بنده گرچه در گذشته ( زمان دانشجویی) به آن مبتلا نبودم اما در این روزها بسیار مبتلا شدم، و به قول دوستی که هر بار بهش میگم به خودت و سلامتیت برس ، بلند میگه : آزیتا، انگیزه، انگیزه، انگیزه، منم در جواب بهش میگم: میفهمم، میفهمم، میفهمم ... همه چیز به انگیزه بر میگرده اما از اونجایی که زیبایی باید در نگاه ما باشد نه در آن چیزی که بدان مینگریم( سخنی از بزرگان) انگیزه هم باید از ما باشد نه از طرف نیرویی خارجی.. بنده با آگاهی بدین موضوع بسیار از خود ناراضی ام که وقتی تنهام حتی حوصلهء پختن یک غذای حاضری در قامت نودل هم ندارم، همانا شرم بر من، شما مث من نباشید .
۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۵ ، ۱۵:۴۷
آزیتا م.ز
۰۹
مهر ۹۵
بطور عجیبی تو چند ماه اخیر زندگیم رفته رو دور تند ، یه حسی که انگار من هر چی تندتر میدوام که یکم جلو بیفتم شاید یه روز استراحت کنم ، اونم تندتر دنبالم میاد ، هم احساس خوبی داره هم اینکه گاهی حس میکنم خسته ام ، میخوام مثل رضا صادقی داد بزنم وایسا دنیا من میخوام پیاده شم خخخخخ اما از طرفی هم نباید وایسم یا پیاده شم ، دلم میخواد زودتر برم و برسم !!! 
چشم انداز چند ماه روبه روم خیلی استرس زا و بلبشو میباشد و هر بار هم که با مامانم حرف بزنم  کوهی از استرس رو سرم آوار میشه !! از بس که خداوند مامان منو عجول و بی صبر و طاقت آفریده!! جدای از مسائلی که به خودی خود مضطرب کننده هستند یک سری مسائل بلاتکلیف ذهنی هم هست که مزید بر علت میشن .. 
خلاصه خواستم بگم این روزها خیلی مُستَرِس ( اسم فاعل از ریشه استرس :))))) یعنی ته ترکیب ادبیه) هستم در عین اینکه زندگی هم بدجوری رو دور تنده و البته منم انرژی دارم ، اما از اونجایی که اینرسی سکون در ماتحت انسانها بر انرژی جنبشی غلبه داره ( فیزیک یادت هست؟) ترجیح منم اینه که زندگی کمی آرام تر با اینجانب رفتار کنه و از مادر محترمه هم که البته اینجا رو نمیخونه و کاش میخوند چون سختترین کار دنیا برای من حرف زدن با مامانمه ، تقاضا دارم که اینقد منو هول نکنه :| .... 
.
.
.
 
 
 
اصلا این شر و ورهای بالا رو فراموش کنید و به من بگید تا حالا سوشی خوردید؟ عایا دوست داشتید یا نه؟ اگه اره چرا ؟ اگه نه چرا؟ چرا بعضیا عاشق سوشی اند؟؟ :| چرا من درکشون نمیکنم ؟!!! :/ دیشب تو جشنواره غذای خیریه رعد بالاخره طلسم سوشی رو شکستم و خوردم ، خب البته مزه همون سالمون خامی رو میداد که قبلا خورده بودم .. هیچ چیز جذابی هم واسم نداشت .. چرا نصف مردم دنیا واسه سوشی میمیرن ؟؟
 
 
 حالا امروز روز اخر جشنواره غذای خیریه رعده اگه دوست داشتید برید تا ساعت ١١ شب هم هستن ... یکم واسه اطلاع رسانی دیر شده ، ببخشایید!در هر حال جمعه عصر فرصت خوبیه بنظرم. 
 
 
دیشب خیلی دلم میخواست از این همبرگرها بخورم ، جمع موافق نبود، نخوردیم اما بوش دیوونه کننده بود ، شما برید جای من بخورید واسه من تعریف کنید ... :دی 
۱۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۵ ، ۱۳:۰۱
آزیتا م.ز
۳۰
مرداد ۹۵
چند وقت پیش که مریض شده بودم و یه سرگیجه مداوم داشتم و خیلی طول کشید تا رفت و آخرم نه دکترها نه خودم نفهمیدیم چم بوده ، یه چیزی که حالمو بدتر میکرد غذا خوردن بود ، مثلا صبح که از خواب پا میشدم و معده ام خالی بود حالم بهتر بود و سرگیجه هم خیلی کم یا اصلا نداشتم اما بالافاصله بعد از اینکه صبحانه میخوردم شروع میشد، این بود که کم کم میلم رو به صبحانه از دست دادم ، یه روزهایی میشد از صبح تا شام هیچی نمیخوردم که از شر سرگیجه خلاص بشم :/ بعد چند روز فقط میوه خوردم ، وقتی یکم میوه میخوردم حالم بهتر بود ... خلاصه اون روزها گذشت اما بی میلی من نسبت به صبحونه همراهم موند ... 
چند وقته که صبح ها جای صبونه شِیک میوه یا همون معجون درست میکنم و میخورم ، اولین بار فکر کردم شاید اینجوری زود گرسنه بشم اما بعد فهمیدم نه خیلی بیشتر و بهتر و سرحالتر نسبت به صبونه های معمول و طولانی آدم رو نگه میداره.. این فصلم که عالیه وفور میوه :)) مثلا انبه و شیر و طالبی و شیر ، انجیر و شیر یا همون شیر موز خودمون... یه چند تا دونه خرما و یه هفت هشت تا دونه بادوم پوست گرفته ، میریزیم تو مخلوط کن بعدم صبونهء خوشمزهء ما آماده است.. 
 
 
 
از اونجایی که بهترین زمانِ خوردن میوه ها وقتی که شکم خالی باشه پس گزینهء خیلی مناسبی واسه صبحانه هستن در حالی قند و ویتامینشونم صبحها آدم رو سرحال میکنه .. و از همه مهمتر اگه از خوردن صبحانه های تکراری خسته اید تا دلتون بخواد میتونید تو درست کردن مخلوطهای میوه ای خلاقیت به خرج بدید ... 
 
 
۴۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۳۰ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۵۵
آزیتا م.ز
۲۲
فروردين ۹۵
هر چی زور نماییدم از اندرونم پست بیرون نیامده ، و این شد که شما را به یک عدد پست خوردنی دعوت مینمایم !! 
یادمه یه استاد داشتم زمان دانشگاه پیرمرد موسفیدی بود که بیشتر تایم کلاس ، درس خودش رو ول میکرد یهو میزد تو درس زندگی ، علی رغم اینکه یکی از دوستانم با شنیدن این موضوع گفت : پیرمردها چرت زیاد میگن ، جدی نگیر! ولی من این استادمون رو دوست داشتم و خیلی از جملاتش همیشه بیادم میاد و تو ذهنم مونده ، هر چند اصلا با من خیلی خوب نبود چون گهگداری بحث و اظهار نظر میکردم و در نهایت هم نمره ای که به من داد از نمرهء اصلیم و حقم کمتر بود اما به هر حال من دوستش داشتم و فکر میکنم توی بسیاری از استادانی که کاملا از خاطرم رفتن این جز معدودی هست که تو ذهنم مونده! خلاصه که چند جملهء ماندگار در مغز من داره که یکیش اینه "تو همه چیز ماجراجو و خلاق باشید ، حتی کارهای روزمره ، حتی آشپزی حتی خرید مایحتاج خونه ، هیچوقت توی یه لوپ تکراری قرار نگیرید ، آدمی که تکراری بشه مثل آدم مرده است " 
الان میگین این پست که خوردنی نبود :))) ، عکس پایین نتیجهء خلاص شدنِ من از شر دو عدد پیازچه باقی مانده از سبزی خوردنها بود که هیچکس نمیخوردشون ! ترکیب نیمرو و پیازچه که اولین بار تست کردم و خیلی خیلی دلچسب شد ! خدایی امتحان کنید خوشتون میاد ؛) 
 
.
.
.
راستی با برگزاری یه نوبت شما چطورید؟؟ الان یهو حوصلم کشید ، همکاری کنید حالشو ببریم ... دستها بالا ، باوفاهای وبلاگ رو همه بشناسیم :) 
۲۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۴۶
آزیتا م.ز
۲۲
اسفند ۹۴

بچه که بودم تا از کنار این چاقاله فروش ها که رو چرخ دستی چاقاله (چغاله) میفروختن رد میشدیم و اونا هم شروع میکردن به تبلیغ کردن که "نوبره بهاره چاغاله" مامانم در جا پشت بندشون میگفت دل درد بیاره، چاغاله :)))) خلاصه با یه همچی ترفند شعر انگیزی در ٩٠ درصد مواقع از خریدن چاقاله قِسِر در میرفت، اما همیشه سالی یه بار رو واسمون میخرید که معمولا چند نفری باهم میخوردیم که دلمون درد نگیره :)))

اون موقعها که چند نفری میخوردیمش و زود تموم میشد و بنظرمون خیلی کم میومد واقعا هم بیشتر مزه میداد الان که دوسیر چاقاله رو خودم تنها خوردم فقط دلم درد گرفته والا ... پارسال کلا چاغاله نخریدم هر دفعه قیمت میکردم میدیدم گرونه میگفتم بذار یکم بگذره بعدا میخرم که یهو دیدم در عرض چند روز چاقاله ها تبدیل به ابر بادوم شدن و دیگه اصلا نمیشه خورد، امسال از بس که هوا زود گرم شد هم خیلی زود چاقاله امد گفتم باز اگه نخرم با این روند گرمای هوا چند روز دیگه حتما این چاقاله ها تبدیل به بادوم خرسی شدن ، خلاصه بیخیال قیمت شدم خریدم ، الانم بسی حس مرفه بی درد بهم دست داده ، بـــعـــــله :))))) 

بفرما بزن :)

 

۱۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۴۷
آزیتا م.ز
۱۳
دی ۹۴
میدونید چند وقته پست خوشمزه جات نذاشتم ، عه از اتاق فرمان اشاره میکنن ، تازه گذاشتی پس حمص چی بود ؟؟ بعله بعله تازه گذاشتم ولی بازم میخوام بذارم اونم تازه بازم نخودی میخوام بذارم !! آقا من چقد از فوائد نخود بگم که شما دوباره این گردالیِ خوشگل موشگل رو به سبد غذاییتون برگردونید، اصن من اونقد میگم که هم شما هم خودِ نخوده صداش در بیاد ، والاع خخخخخ
سالاد نخود ابداعی اینجانب ، سرچ نکردم ببینم مدل دیگه اش چجوریه :)) #بزن 
گوجه و خیار خرد کردم ، کمی سبزی خوردن بیشتر سوسنبر و دو عدد تربچه و دو عدد پیازچه هم نیز خرد کردم با نخود بسیار بسیار خوب پخته شده مخلوط نموده و در نهایت کنجد و تخم کتان به آن افزوده ام ، چه کتابی شد خخخ
واسه سس هم یه قاشق آبلیمو و سرکه سیب و روغن زیتون و ارده و فلفل سیاه و نمک بهش زدم و خوب بهم زدم . هر کدوم از افزودنی ها رو دوست ندارید یا موجود نیست میتونین نریزید ، کلا میتونین به ذائقه خودتون تغییرش بدید ، شما فقط نخود بخورید من خیالم راحت شه ، بقیه اش مهم نیس :)))) 
 
 
میتونه یه شام سبک باشه میتونه به عنوان مخلفات یا دورچین هم ازش استفاده کنید ، من که خیلی دوسش داشتم این کاسه رو در چشم بهم زدنی بلعیدم . البته اگه مث من حوصله نخود پختن ندارید میشه از کنسروش استفاده کرد ، برند بهروز استفاده کردم خیلی عالیه ، برم پورسانتش رو ازشون بگیرم تا دیر نشده :))) نرم بودنه نخود تو سالاد مهمه چون اگه دندون گیر باشه لذت خوردن سالاد رو کم میکنه . امیدوارم ایده جالبی براتون باشه و امتحانش کنید ، پیشاپیش #نوش جان
۱۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۴ ، ۲۱:۳۲
آزیتا م.ز
۱۹
آذر ۹۴
آقا دیشب بدو بدو رفتیم یه رستوران جدید  ، البته دوییدنمون از فرط گشنگی نبود از فرط دست به آب بود تو سرما خخخخخ!! وقتی رسیدیم داخل دیدیم عه ، هیچکس نیست ! بعد گفتن هنوز بطور رسمی افتتاح نشده ، ولی چون شمایید ، بشینید دیگه ، چکار کنیم یه غذایی میاریم براتون!
 
۱۸ نظر موافقین ۶ مخالفین ۱ ۱۹ آذر ۹۴ ، ۱۱:۱۲
آزیتا م.ز
۱۷
آذر ۹۴
یه دوستی دارم یه اخلاقی داره ، حالا نمیدونم از تنبلیه یا از چیز دیگه، مثلا وقتی از یه خوراکی ای خوشش میاد اونقد ازش میخوره که دیگه حال خودشو بقیه از اون خوراکیه بهم بخوره! مثلا چند وقت پیش گیر داده بود به ساقه طلایی کاکایویی، صبحانه ، ناهار و شام همینو میخورد خخخخ یا مثلا اگه شوهرش از زرشک پلو با مرغش تعریف کنه یهو میبینی سه روز همونو درست کرد، یا اگه بچش از بال کباب استقبال کنه ، یه مدت مدیدی هر روز بال کباب دارن، جدیدا هم گیر دادن به ماهی کبابی، هر شب شوهرش میذاره لای توری کباب میکنه ، حالا میبینی اونقد میخورن که همشون از ماهی زده بشن تا یه سال خخخخ 
 
 
حالا شده حکایت این روزهای من، چند روز پیشها  واسه اولین بار خودم تو خونه حُمص درست کردم ، قبلا جست و گریخته بیرون خورده بودم خیلی خوشم اومده بود( برای طرز تهیه کلیک کنید) بعد یه شب کمی نخود خیس کردم گفتم یبار امتحانی درست کنم ببینم خوب میشه یا نه! بعد فردا بعد از پختن نخود با دیگ زودپز به مدت ٤ ساعت بالاخره نخود نرم شد و منم چون بلندِر برقی ( همون وسیله ای که همه چیز رو میزنه له و لَورده میکنه) نداشتم ، بعد از کلی اعمال شاقه بالاخره حمص جانم رو آماده کردم . خلاصه که شبش خوردمش و  چون یه چُسه بیشتر نبود فرت تموم شد و من موندم در حسرت بیشتر بودنش! البته علاقهء شدید من به نخود از کودکی همراهمه ولی خدایی خوراک خیلی باحالیه! خلاصه فرداش چون دیگه حوصله نداشتم پروسه نخود خیسون و پزون رو طی کنم یه کنسرو نخود از مغازه خریدم اوردم خونه ، تا اومدم آماده اش کنم ، پیش خودم گفتم نه یکی کمه ، این همه زحمت میخوای بکشی همش یه کنسرو!؟ دوباره فردا شب یه کنسرو دیگه خریدم و همون شبانه حُمص جدید رو آماده کرده و مقداری بر بدن زدم ، نشون به اون نشونی که از همون شب تا همین الان به جز وعدهء صبحونه بقیه رو حمص خوردم و هنوز یه مقداری تو یخچال باقی مونده ! آقا میگن کسی رو منع نکنید ، سرتون میاد ، شده حکایت من! یکی بیاد منو از حمص نجات بده خخخخخخخ
۲۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۲ ۱۷ آذر ۹۴ ، ۱۴:۲۶
آزیتا م.ز
۲۶
تیر ۹۴

هیچ بویی مست کننده تر از بویی نیست که از هواکش شیرینی فروشیها میزنه بیرون! وقتی تو پیاده رو داری راه میری و یه باد گرم خوشبو میخوره تو صورتت... واسه شکموهایی مث من بوی وانیل یکی از خوشمزه ترین بوهای دنیاست. بوی وانیل تداعی کنندهٔ هر چیز خوشمزه و شادی آوریه ، بوی شیرینی کشمشی، کیک اسفنجی ، پنکیک ها و دسرهای لذیذ ، بستنی قیفیهای خوشمزهٔ بچگی.. بدون وانیل یجای کار میلنگه! چقد تا حالا تو زندگیتون به وانیل فکر کردید؟؟ معمولا اسانس وانیل کنج یخچالهای ما سالها میمونه بدون اینکه ما یادمون بیاد برای چی خریدیمش ..  هر چند اون پودر سفید رنگی که ما بجای وانیل خریدیمش اصلا وانیل نیست و مادهٔ شیمیایی ارزان قیمتیه که بجای پودر وانیل گران قیمت واقعی استفاده اش میکنیم..

 

من همیشه غلاف واقعیه وانیل رو توی فیلمهای آموزش آشپزی خارجی دیده بودم... غلافی که با چاقو شیارش میدادن و وسطش رو استفاده میکردن، گیاه وانیل بومی مناطق حاره ای مکزیک و آمریکای جنوبی و قسمتهایی از هنده و من همیشه افسوس میخوردم که ما چرا تو ایران وانیل واقعی نداریم.. بخاطر بوی خوش و خوشمزه وانیل و خاصیت شادی آور و ضد افسردگیشه که همیشه وانیل تو خوشمزه جات مخصوص لهو و لعب استفاده شده و بس خخخخ ترس و اضطراب رو کم میکنه و پوستم طراوت میده پس...دریابیدش.

 

بفرمایید چای وانیلی و بیسکوییت سبوسدار

 

 

حالا خواستم بگم اگه مث من تنوع طلبید و همش دنبال مزه های جدیدین چای وانیلی رو از دست ندین مخصوصا حالا که پای وانیل اورگانیک و واقعی هم به ایران باز شده .... اوممم وقتی دم میکشه همچی بوی خوشبختی میده :)

 

۲۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۴ ، ۲۳:۱۳
آزیتا م.ز
۰۲
خرداد ۹۴
اولا که اردیبهشت عزیزم رفت و من وقت نکردم برم بهش سر بزنم ! هعییی هعیییی هق هق ... ( پس زمینه گریهء حضار) دوما که هی میگن از تولید داخلی حمایت کنید! آره منم هی دنبال حمایت کردنه تولید کنندهء داخلی ام ! هیچوقت از این قضیه ناامید نمیشم! البته که خیلی وقتها از انتخابم خرسندم و تولید داخلی ناامیدم نکرده و خدایی خوب از آب درومده ولی تو صنعت شکلات نمیدونم ایران چه مرگشه؟ نمیدونم چرا نمیتونه یه شکلات درست حسابی درست کنن :|
از اونجایی که من بیشتر فقط شکلات تلخ میخورم ( هر چند شکلات های شیرین و شیری و خوشمزهء دیگه رو دوست دارم ) من واسه خاصیت و اینکه چاق نشم شکلات تلخ میخورم! چند روز پیش رفته بودم فروشگاه دیدم عه مارک ایرانی شکلات تلخِ ٩٦٪ زده ، برداشتم روشو مطالعه کردم ، دیدم اووووووو چقدم از خودش تعریف کرده که توجه ! عکس زیر :



بعید نیست بست بندیه بنفشش منو در خریدش ترغیب کرده باشه! هیچ بعید نیست


منم گفتم من خیلی وقته شکلات ایرانی نخریدم بذار بخرم شاید پیشرفتِ خوبی حاصل شده باشه! خلاصه که خریدم ولی بازم ناامید شدم چون اولین تیکه ای که گذاشتم تو دهنم دیدم بازم مث قبل عینه یه تیکه گوشت تو دهنم سفته! ولی خب از انصاف نگذریم از شکلاتهای سالهای پیش بهتر بود ولی نه قد تعریف و تمجیده رو بسته اش! 
چند روز بعدش رفتم یه شکلات لهستانی خریدم هر چند دوست داشتم آلمانی رو بخرم ولی چون قیمت آلمانیه دو برایر بود به حرف فروشنده بسنده کردم و به لهستانیه اعتماد! جالب اینجاست که این دو تا شکلات جفتشون رو میز وسط حال خونه بودن ! اون که خارجی بود تو دمای محیط وا رفته بود اونوقت این ایرانی سفت و استوار تو همین دما خودش رو حفظ کرده بود! حالا هی میان مینویسن کرهء واقعیِ کاکائوووو :| عاقا چرا دروغ میگی! حامیِ تولید داخلی رو گول میزنی؟ کرهء کاکائو تو دمای ٢٧ درجه عین سنگ استوار خودشو نگه میداره؟ اره؟ اره؟ 


+ یه سری از شکلاتهای آیدین خوشمزه است ولی خیلی شیرین و چاق کننده است! جون به جونم کنن از حمایت داخلی دست بردار نیستم یعنی من :))))
۱۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۰۲ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۴۵
آزیتا م.ز