حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo

۲۶ مطلب با موضوع «سفرنامه ها» ثبت شده است

۰۷
خرداد ۹۸

شب‌مانی تو طبیعت و کمپ زدن واسه خیلی‌ها چالشه، واسه منم هست ! بالاخره من دخترِ مامانی‌ام که میگه اگه اگه گه ۱۰۰ میلیون بهم بدن ، شاید حاضر باشم یه شب تو کمپ بمونم :))) منم تا حالا به این سن رسیدم تو چادر نخوابیدم تو سفرنامه اورازان دیدی که چادر رو زدیم ولی توش نخوابیدیم ( شانس آوردیم البته)

بالاخره با موضوع شب‌مانی تو طبیعت و کمپ و اینا مواجه شدم، یعنی به زور خودمو مواجه کردم .. سفر قرار بود دو روزه باشه و مسیرم همین نزدیکی‌های تهران، پلور، دشت لار !

۱۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۸ ، ۰۹:۵۷
آزیتا م.ز
۲۳
ارديبهشت ۹۸

صبح قبل هر چیز سخن صبحانه خوشتر است، سمانه گفت نیمرو رو با سلیقه خودت درست کن که باب میلتون باشه، من دست بکار شدم ، خودشم تند تند مشغول شستن چند تا از قارچهای کوهی که دیروزش از کوه پیدا کرده بود و شب تا صبح تو آب نمک خیس داده بود، شد.. هی گفتم یکی بسه ، به زور سه تاشو خرد کرد تو ماهیتابه، هر چی از مزه این قارچ بگم کم گفتم ، فوق‌العاده بود از زمین تا آسمون با قارچهای معمولی فرق داشت.

 

 

بعد از صبحانه با پنیرگوسفندی و عسل محلی از خونه زدیم بیرون تا چادر رو که از شب قبل باز مونده بود جمع کنیم و سمانه هم بره طویله و به خرها و الاغها غذا بده، گفت برادر شوهرش جدیدا چند تا خر خریده و میخواد پرورش بده و گوشتشون رو صادر کنه!!!! گویا صادرات گوشت خر تجارت بسیار پر سودیه که من ازش بی‌خبر بودم :|  

۲۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۸:۱۹
آزیتا م.ز
۲۱
ارديبهشت ۹۸

      قرار بود یه مقصد سرچ کنم که برای یه سفره یه روزه یا دو روز و یه شبه مناسب باشه..چند ساعتی تو اینترنت میگشتم، سمت لواسان ، سمت ورامین ، سمت گرمسار .. شمال از همون اول از گردونه خارج بود ، راهش نمی‌ارزید برای دو روز ... گرمسار و ورامین هم چون هوا گرم شده بودن روزها... سمت لواسان هم انگار برای دوروزه رفتن جذابیت نداشت.. یاد طالقان افتادم ، هم نزدیکه هم پر از جاهای بکر و آبشار و کوه و دره.. قبلا دوبار اون سمتی رفته بودم ، یبار تو ۱۵،۱۶ سالگی که یکی از خاطره‌های فوق‌العاده ام یکی هم حدود ۶ سال پیش آبشار کرکبود.. که تور زیاد میبرن .. نشستم سرچ کردن به جاهای دیدنی طالقان... اسم روستاهای دیدنیش یکی دوتا نبود.. بعد خوردم به اسم اورازان.. انگار به گوشم آشنا بود.. اورازان ، اورازن... دینگ...

 

۱۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۴۵
آزیتا م.ز
۱۹
خرداد ۹۵
بیخود نبود اسمش رو گذاشته بودن بهشت گمشده، بدون شک بهشت باید یه همچین جایی باشه ، سبز با یه هوای مطبوع همراه بادی که رطوبتش پوست رو طراوت میبخشه با گلهای قرمز و زرد و سفید و صورتی و از همه مهمتر بنفش :)) که زمین رو فرش کرده باشن .. با ابرهایی که یهو ناغافل بیان پایین تا دستت بهشون برسه ..
چند ساعت در  این بهشت بودن از کم هم کمتره ، حس کسی رو دارم که غذای خیلی خوشمزه ای رو بهش نشون دادن اما اجازه ندادن ازش بچشه ... اسم ماسال رو زیاد شنیده بودم ، ماسال بهشت گمشدهء گیلان ... که البته الان خیلیها پیداش کردن، من که با تور و اتوبوس رفته بودم اما خیلیها با ماشین خودشون اومده بودن ، ما از کنارشون رد میشدیم و حسرت میخوردیم :)) اولین بار بود که دلم میخواست منم شخصا رفته بودم اونجا ، شلوغی تور و عجله تو زمان، اصلا مهلت نداد یه جرعه هم از اون طبیعت بکر و جنون آمیز سر بکشم ، اونجا میشد ساعتها نشست و به حرکت ابرها زل زد ... 
ییلاق اولسبلنگاه در ارتفاعات کوههای ماسال قشنگترین جایی بود که تابحال تو ایران دیدم، اولسبلنگاه به زبان تالشی ، زبان محلی اون خطه یعنی جای مرتفعی که درخت ممرز( گونه ای درخت که در شمال ایران در ارتفاعات بالای ٦٠٠ متر میروید) در آن میروید. به جز اون حشره های گنده و عجیب غریبی که وقتی رفته بودیم وسط دشت گلها که عکس بگیریم و یهو بخودمون اومدیم دیدیم ، به ازای هر گلی که اطرافمونه ٥ تا حشرهء گنده یه چیزی بین سوسک و ملخ با رنگهای براق و قیافه های عجیب هم دورمون رو احاطه کردن و پا به فرار گذاشتیم ، بقیه اش بدون شک بهشتی بود روی زمین ... خدایا همینجا عاجزانه ازت خواستارم لااقل تو بهشت برین ، نسل حشرات رو رواج نده خخخخ
قرار بود شب رو توی کلبه های چوبیه همین ییلاق سپری کنیم که گفتن بخاطر وجود همین حشرات عزیز که با بارندگی تعدادشون بیشتر شده ، برنامه تور عوض شده و برای همین هول هولکی از ییلاق دیدن کردیم و همونجوری که پشت وانت بالا رفته بودیم در حالی که در پوششی از ابر احاطه شده بودیم پشت بر وانت پایین برگشتیم و سوار اتوبوس شده با سرعت ٥ کیلومتر در ساعت و دید دو متر در مه از گردنه سرازیر شدیم تا شب رو در اقامتگاهی نزدیک فومن قلعه رودخان بگذرونیم .. 
 
 
در ادامه مطلب سفرنامه ای تصویری از این سفر دو روزه براتون میذارم... چون این سفر بیشتر از اونی که شنیدنی باشه ، دیدنی بود . 
۲۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۰۰
آزیتا م.ز
۲۲
ارديبهشت ۹۵
ساعت ٧ صبح که آلارم صدا داد ، بیدار شدم و حس کردم خوب خستگیم در رفته ، حاضر شدم و زودتر از بچه های اتاق رفتم به سمت رستوران که با آرامش بیشتری صبونم رو بخورم ، باید ساعت ٨:٣٠ سوار اتوبوس میشدیم ! راه افتادیم به سمت تپه های شنهای روان که اصلا تا اقامتگاهمون فاصله زیادی نداشت اونقد کم بود که اگه هوا خنک بود خیلی راحت میشد پیاده هم رفت بعد از یه ده دقیقه رسیدیم و همه پیاده شدیم !
 
۱۵ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۴۳
آزیتا م.ز
۲۱
ارديبهشت ۹۵
اتوبوس به سمت دریاچه نمک خور( توضیحات) حرکت کرد اما هوا خاک آلود و غبار گرفته بود ، اینو من که روزهای خاکی زیادی تو خوزستان دیدم ، زود میفهمم! معلوم بود که خورشید پشت خاک قائم شده ، اما همین مسئله هم باعث شده بود که از گرماش کاسته بشه ، از دور که به دریاچه نمک نزدیک میشدیم یه تیکه با وسعت زیاد به رنگ سفید می دیدیم ،اتوبوس از کنار کارخونهء نمکی که نمک رو از اینجا استخراج میکرد عبور کرد و وارد دریاچه شدیم و روی همون سطح نامتعارف نمکی توقف کرد . 
 
۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۲۹
آزیتا م.ز
۲۰
ارديبهشت ۹۵
در طول مسیرِ رسیدن، به روستای گرمه از کنار میدون ٨٥ واقع در شهرستان خور رد شده :دی که البته نمادی از آب انبارها میباشد و اسم اصلیش میدون آب انباره اما مثل اینکه در بین مردم محلی هم معروف به میدون دو پِستون میباشد( تور لیدر خودش تعریف کرد)بعد از دو دور طواف میدان ،که متاسفانه من سمتی بودم که موفق نشدم ازش عکس بگیرم ، راه رو به سمت گرمه ادامه دادیم!
 
روستای گرمه
۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۱۰
آزیتا م.ز
۱۹
ارديبهشت ۹۵
موقع صرف شام ، شربت آرامبخش، شل کننده ، ول کننده و مسکن خود را سر کشیده تا کارساز افتد و بتونم دست کم چند ساعتی تو اتوبوس بخوابم ! به هر حال با هر مشقتی بود ساعت ٥ صبح شده و اتوبوس تو پلیس راه نایین ایستاد و داونه داد زد که هر کی دسشویی داره بره که تا سه ساعت دیگه خبری از ایستادن نیس ، بعد از اونم کم کم خورشید خانم در اومد و هوا روشن شد ، ضبط ماشینم از ٦ صبح با صدای بلند موسیقی رو شروع کرد به پخش کردن که میگفتن واسه اینکه  راننده خوابش نبره است ! زین رو بقیه حضار هم تقریبا بیدار شدن ! اومدم پاهامو تکون بدم دیدم یجوریه نیگا کردم دیدم حداقل دو سایز بزرگتر شدن :))) ورمه پا که میگن پس اینه خخخ
 
 
۱۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۴۰
آزیتا م.ز
۱۸
ارديبهشت ۹۵
در بستر درد روزها را با آه و شبها را با ناله سپری میکردم تا اینکه یه دوست مجازی که هنوز قسمت نشده بود واقعی بشه یک عدد مسیج فرستاده و طی جمله ای ، خیلی رسمی طور پرسیده بود شما اهل سفر و تور و اینطور چیزها هستید؟؟ ناگه از خود بیخود گشته و گفتم من که عاشق سفرم اما تا حالا زیاد با تور نرفتم چون پایه نداشتم ، حال چطور مگر؟ که ایشان لینکی حاوی تخفیف برای یک تور کویر مصر ارسال نموده و گفت میای اینو بریم ، من به دوستام گفتم اونا نیومده اند! من با دیدن کلمه کویر مصر ابتدا برقی تو چشمام زد چون مدتهای مدیدی بود که دلم میخواست برم تور کویر اما خب هیچوقت پایه اش پیدا نشده بود هر وقت پیش رفقا و شوهر و غیره و ذلک اسم کویر رو میوردم همه میگفتن بابا این همه جای سبز چرا کویر؟ به ناگه به ذهنم رسید که هم اکنون اواسط اردیبهشت است و نکنه که در کویر از گرما تصعید شویم و دار فانی را وداع بگوییم! از طرفی با اون حجم از کمر درد و گردن درد روبه رو بودم و فکر نشستن در اتوبوس هم منو یجوری میکرد ولی چند دقیقه فکر کردم و دیدم که درد که هر روز و هر دقیقه با منه ، چندی نشد که تصمیم خویش گرفته و با آقا در میان گذاشته و به دوست مجازی مورد نظر پیام دادم که من میام . 
بدین گونه بود که تصمیم گرفتیم راهی کویر شویم . :))
 
 
۱۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۴۷
آزیتا م.ز
۳۰
مهر ۹۴

من خودم همیشه کسی بودم و هستم که مدام به همه توصیه میکردم و میکنم که به تورها و لیدر تورهای ایرانی تو خارج از کشور اصلا و ابدا اعتماد نکنین... چون بیشترشون نه تنها لیدر نیستن و هیچ حمایت و راهنمایی ای به آدم نمیکنن بلکه کلّاش هستن و شما رو بعنوان یه گونی پر پول میبینن که باید هر چه سریعتر خالیتون کنن...البته میگن لیدرهای خوب هم هستن ما که نه دیدیم نه شنیدیم ایشالا که باشن، دفعۀ پیش که با دوستم مالزی رفته بودم هم این قضیه رو میدونستم اما اونجا خیلی بزرگ و بی در پیکر بود و ما هم شرایط خیلی عادی ای نداشتیم واسه همین ترجیح دادیم از همون تورهای پیشنهادی لیدر مزخرفمون استفاده کنیم... اما اینبار تو ترکیه بازم با همون طناب پوسیده رفتم ته چاه..چرا؟ بخاطر عدم آگاهیم... این لیدر تورها یه شگردی دارن اونم اینه که وقتی شما رو از فرودگاه پیک آپ میکنن که برسونن به هتل مورد نظر اول یه برگه دستتون میدن که اسم همۀ تورهایی که دارن و مربوط به اون منطقه است رو به همراه تاریخ و ساعت و قیمتش نوشته ... جالب اینجاست که هم تو مالزی هم تو ترکیه اینا قیمتها رو به دلار نوشته بودن... بعد میکروفون دست میگیرن و شروع میکنن به بازار گرمی ... آخر سر هم میگن اگه بخواین از تورها استفاده کنین باید همین الان پول تورهای انتخابیتون رو بدید و اگه ندید بعدا نمیشه و فلان وبهمان... همون موقع هم شما رو وسوسه میکنن که اگه الان سه تا تور انتخاب کنید یه تور رایگان هم جایزه میگیرین... خلاصه حسابی از هیجان و جیب پر پول اولیۀ شما سوء استفاده میکنن...و من اینبار نیز گول خوردم و از همین تورها استفاده کردم... حالا چرا میگم گول خوردم؟ چون چند شب بعدش در حالی که دو تا از تورها رو رفته بودم و فقط مونده بود تور آخر ، در حالی که رفته بودم کنار خط ساحلی نزدیک هتل قدم بزنم دیدم گُله به گُله مغازه هایی هست که همون تورها رو اجرا میکنن و قیمتشون از نصف مبلغی که من پرداخت کرده بودم هم کمتر بود... که اتفاقا بعد به تور لیدر هم خیلی رک گفتم که شماها کلاه بردارید و اونم خیلی راحت گفت تازه کجاشو دیدید ما سه برابر قیمت بهتون انداختیم... خلاصه که ایرانیها همیشه یجوری اند که آدم از ایرانی بودنش پشیمون بشه... اینا رو گفتم که اگه یه روزی گذرتون اون جاها خورد ... گول نخورید... خلاصه در نهایت به خودم گفتم به درک ... اشتباه کردم اما بخاطر مقداری پول نباید غصه بخورم و لذت بردم... 

۳۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۴ ، ۰۸:۲۷
آزیتا م.ز