حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۲۲
خرداد ۹۵
کاش یه دکتری هم بود که بدون اینکه نگران سکه انداختن هر دقیقه اش باشه حداقل یه ربع هم که میشد ، با آرامش به حرفهات گوش میکرد بعد سر حوصله معاینه ات میکرد ، و وقتی تو چشمهاش نگاه میکردی حداقل یکم حس مسئولیت رو میدیدی و دلگرم میشدی،کاش اینجا سرزمینی بود که میشد به آدمهاش اعتماد کرد ، به مدیرهاش به رئیسهاش به کارمندهاش ، به دکترهاش به مهندسهاش به نونواهاش ، به آشپزهاش ، حتی به راننده هاش !!! یجایی این حلقهء مسئولیت گم شد، اون وقت بود که همه شدن پِله ... هر کسی شد پلهء ترقی دیگری... یادمون رفت دست همو بگیریم باهم ترقی کنیم ، زور زدیم سوار هم بشیم به خط پایان برسیم ... از این قاب بلبشو اگه یکم بالاتر بریم چیزی دیده نمیشه جز یه مشت آدم افسرده ای که فکر میکنه بقیه حقشو خوردن ... حتی همهء اونایی که کرور کرور پول در میارن ، خوشحال نیستن... فکر میکنم کدامین پل در کجای این سالها شکسته که هیچکس به مقصدش نمیرسه ... 
 
 
انتظار ندارم از این متن چیز زیادی دستگیرتون بشه ، اینها زاییده یه فکر و مغز بهم ریخته است ، مغزی که یه هفته است داره گیج میره ! خدا هیچکس رو مریض نکنه ، مخصوصا تو تنهایی... کاش یه دکتری بود یه ربع با ارامش به حرفهای ادم گوش میداد بعد در حالی که مسئولیت تو چشماش موج میزد ، میگفت یه ماه سکوت ، هوای خوب ، محیط سبز ، هم نشین خوش ، کمی عشق و رسیدگی برات تجویز میکنم ، یک جایی وسط کوه بدون تکنولوژی ... 
موافقین ۹ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۲۲
آزیتا م.ز

نظرات  (۲۸)

این ورا که جز گرمای شدید45 درجه و برهوت بیابون چیزی گیر نمیاد وگرنه می گفتم بیای ور در خودمون یخده کاشونی بشنوی روحت شاد بشه:))
پاسخ:
لامصب ایران وقتی تابستون میشه کلا میشه جهنم مگه یه جاهایی اون بالا مالاهای کوه که سخت میشه رفت وقتی کسی نباشه ببرتت و بهت برسه 
از دعوت شما عِنی وِی متچکرم
انشاءالله خدا صبر و سلامتی اساسی بهت بده نازنین:)
پاسخ:
ممنونم .. واقعا سلامتی بهترین و مهمترین چیزه قبل از همه چی ، همچنین به شما هم
۲۲ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۳۹ سجاد بوداغی
خیلی خوب بود و حداقل من رو برای لحظه‌ای هرچند خیلی کوتاه به فکر برد.
پاسخ:
نظر لطفتونه ممنون :)
۲۲ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۴۳ احسان خواجه مرادی
خوشبحالت ..ظاهرا قسط نمیدی که وقت میکنی به این چیزها هم فکر کنی!
اگر یه دکتر مسئولیت شناس و فقط پول نشناس هم پیدا میشد که با آرامش به صحبتامون گوش کنه، باز این ما هستیم که از بس عادت کردیم هی در موردش فکرای بی ربط میکنیم که نکنه مسئولیت شناس نباشه؟ نکنه من الکی دارم براش حرف میزنم؟
عادت کردیم که به اطراف با دید منفی نگاه کنیم ...من خودمو میگم البته...
این روزها آدم خوبی هم اگر اطرافمون احیانا پیدا بشه با عینک بدبینی همرنگ جماعتش میکنیم..کلی گفتم
پاسخ:
اولا که چرا ما هم قسط میدیم اما اگه قرار باشه قسط دادن ادم رو از فکر کردن به اطرافش باز بذاره همین میشه که الان شده !! کلا همه یادشون رفته ادمن و باید زندگی کنن...
اصلا با نظر شما موافق نیستم من خودم به شخصه خیلی ادم خوشبینی هستم و همه جا و همه کس رو با عینک خوش بینی میبینم ... تا خلافش ثابت شه ... تازه اطرافیانم از شدت خوشبینی من همیشه کفری میشن ... 
پاراگراف‌اول نوشتتون خیلی قشنگ بود
پاسخ:
ممنونم :)
من خودم و یا شما رو مشخصا نگفتم..کلی گفتم.....منظورم این بود که جامعه ما داره به این سمت پیش میره
بی اعتمادی در جامعه مون زیاد شده
پاسخ:
هر بار اعتمادی که سلب بشه موج بی اعتمادی رو تشدید میکنه ...
مدل کامنتهای شما یجوریه انگار اومدید تو رینگ بوکس :)))))
میفهمم، گاهی آدم احساس نیاز میکنه بده بستون محبت رو فراتر ببره بزرگ وسیع مبادله کنه.
پاسخ:
ما به کوچیک و جزئشم راضی ایم :))) 
گاهی ادم فقط دلش میخواد یکم ببینه یه نفر مسئوله ... یکم فقط 
۲۲ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۵۵ احسان خواجه مرادی
منم اتقا چنین احساسی در مورد شما داشتم
نوشته ها رو میشه با دهها لحن خوند....من واقعا لحنم رینگ بوکسی نبود
یه بار دیگه هم یادمه همین اتفاق افتاد...
به نظرم تخثیر علامت ! هست که برای من نشانه شوخی هست
در هر صورت ما قصد جسارت نداریم مطمئنا- شاید بدی وبلاگ اینه که خیال میکنیم روحیات افراد تو سابقه ذهنی هم دیگه باقی میمونه در صورتیکه اینطور نیست..
بنظرم تا زمانی که من برم یکم علامت ها رو یاد بگیرم اجازه بفرمایید بی دلیل اسباب رنجش شما نشم...یا اینکه شما پست های منو با لحن های بهتری بخونید....
پاسخ:
خب من معمولا اگه بخوام شوخی کنم از :)) یا خخخخ استفاده میکنم که طرف مقابلم بفهمه من دارم مبخندم و این جمله رو میگم ، اما شما کلا یکم شدید الحنی چه در کامنتهاتون چه در پستهایی که تو وبلاگ خودتون مینویسید ... بعد از نظر من نگاهتون خیلی انتقادیه... البته فقط نظر و حس من از روی نوشته هاست 

رنجشی ایجاد نشده فقط حسمو گفتم که بدونید خوبه که شما هم گفتید. 
۲۲ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۴۵ احسان خواجه مرادی
بله حق با شماست کاملا
لحنم رو باید ببرم یکم زیر آب بشورم :دی :سی :جی :خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ (شوخی نمودیم)
یه چند تا پست انتقادی زدم ولی بعید میدونم نگاه انتقادی داشته باشم..من نگاهم لطیفه نازنینه.... در هر صورت شاید چون یه مدت تو آمپاسم تاثیر گذاشته باشه نمیدونم...
در هر صورت ارادت داریم.....آخرش هم بگم همینیه که هست! :دی :سی خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
پاسخ:
نه منظورم از انتقادی اینه که حتی اگه با مطلبی موافقم باشی میای میچسبی به اون قسمتش که باهاش مخالفی :)))))

بعد جملهء ارادت داریم با همینی که هست در تناقضه بالاخره کدوم ؟ :)))
والا به خدا!!! یکی بیاد به آدمها ثابت کنه زندگی فقط سگ دو زدن نیست!! یکی بیاد ثابت کنه اگه تو دلت یه کم دلخوشی میخواد، معنیش این نیست که لوس و زیادی تو هپروتی!! یکی بیاد ثابت کنه بابا این همه که زندگیمون شده فقط مثه آدم آهنی از خواب پاشدن، سگ دو زدن، خوردن و بعد هم دوباره خوابیدن و هی تکرار این چرخه تا حالا کجا رو گرفتیم جز همینکه همه شدیم یه مشت آدم افسرده ی بی انگیزه !!!!
پاسخ:
ای حونم ای جونم ببین بچم چقد دلش پر بود :******
۲۲ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۲۲ لحظه نارنجی
من اگر پول برام مهم نبود یعنی اگه مشد بدونه پول زندگی کرد مهندسیو میزاشتم کنار میرفتم غواصی
چون دنیایی زیر دریا با دنیای ما ادما خیلی فرق میکنه خیلی آرام بخشه شاید یه روز این کار رو بکنم
پاسخ:
متاسفانه بعد از سلامتی پول مهمترین فاکتور زندگیه :/ 

تا حالا غواصی کردید؟ من انجام دادم ولی فکر نمیکنم کاری باشه که دلم بخواد تا اخر عمرم انجام بدم ... 
ای بابا وقتی بالا سر مریض حرف از بی ام و و درامد کمشون میزنند چه توقعی داری؟!
یه مشت آشغال عوضی تو بیمارستان و مطب مشغول به کارند دکتر در حد خودش پرستار در حد خودش بهکار و نگهبان در حد خودش به ادما زخم میزنند .این صنف هدفشون احیا جسم و روح ادماست اما عملکردشون جوریه که انگار تو مریضا یا دنبال چاه نفتند یا خودپرداز سخن گوی بانک ملی
پاسخ:
همیشه از اینکه بیفتم زیر دست این جماعت وحشت دارم ... بزرگترین چیزی ک ازش میترسم :(
هیچ کسی به حقش قانع نیست، اگه به حقمون قانع بودیم الان دنیا جای خیلی قشنگ‌تری بود...
پاسخ:
به نظر من ما از راس مشکل داریم جایی که از ریشه بر حق خوری بنیاد شده باشه همینجوری میشه
سلام
چقد خوب میفهمم این متنو
نه اتفاقا حداقل من یکی این ذهن آشفته رو درک میکنم نه واسه اینکه بگم منم اشفته و پریشونم نه چونکه من ذاتا آدمیم که شرایط دیگرانو به خوبی میتونم درک کنم حالا بر اساس تجربه هام یا بر اساس دل و جانم!
متنت عالی بود اما حالت و دلت و روحت عالی نبود...!
من همچنان واسه اون حال و دل و روح عالی دعا میکنم ان شالله به زودی به حرمت این ماه عزیز محقق میشه
توام حقی داری که باید ادا بشه هم خودت اداش کنی هم دیگران ادا کنن هم دنیا ادا کنه هم خدا ادا کنه!
در به در شدی واسه آرامش و نیاز بزرگی که داری و هر چقد خواستی نشون بدی که منم میتونم و میرسم اما نتونستی و نرسیدی، بهتره شرایطو تغییر بدی و خدا هم تغییر بده تا ان شالله بتونی به خواسته های خوبت برسی
لبخند مادرم زهرا برای تو
پاسخ:
سلام
ممنون که درک کردین و کامنت میذارین ... 
منظورتون رو از در به در شدن نفهمیدم

امان از دنیای مجای که لحن ادما رو به خوبی نشون نمیده
گاهی یکی هستش که خیر آدمو اتفاقا مخواد اما دیگری برداشت کاملا شر میکنه و گاهی کسی شر میخواد و دیگری احساس خیر میکنه!!!
به نظرم تو و احسان دچار سوء تفاهم شدین و حرفای خوبی اتفاقا زدین فقط لحن همدیگرو نفهمیدین!
پاسخ:
گاهی سوء تفاهم پیش میاد اما گاهی هم درسته ، ادمهایی که بیشتر با حسشون کار میکنن کمتر اشتباه میکنن ؛)
در مورد حرفی که احسان زده که احتمالا تو قسط نمیدی!، خیلی این جمله کلیشه و حال به هم زن میتونه باشه البته جسارت نمیکنم نظرمو د ر مورد این جمله گفتم فقط هههه
آرامش یه چیز ذاتیه مثلا شوهرخواهر من خیلی مشکلات زیادی داره و کلی تووی شرایط سخت گیر کرده با اینکه مهندس ناظره اما هم مستاجره هم قسط میده و جدیدا بیکار شده چون پروژشون تموم شد و فعلا کاری گیر نیاورده و با کلی مشکلات و سختی بی خیال و ارومه و هر وقت اراده کنه میخوابه اونم زود و راحت اما من نه قسط میدم نه زن دارم نه بچه دارم نه کار دارم اما شب تا صب به خودم میپیچم اما نمیتونم بخوابم وقتیم میخوابم هر یه ساعت یا نیم ساعت بیدار میشم اصن نمیتونم درست حسابی بخوابم یه همچین روانی هستم من هههه
بی شوخی ذاتا این ادم آرومه اما من خیلی ناآرومم خب البته انکار نمیشه کرد که منم به خیلی چیزا نرسیدم و احساساتم زیاده و شرایط سخت و مشکلات باعث ناآرومی شده اما اون در این همه سختی بی خیال راحت میخوابه اصن مسخرش میکنم میگم تو چقد خونسردی راحت میخوابی اما واقعا خوش به حالش...ذاتا آرامش داره
پاسخ:
ارامش درون خیلی مهمه... بیشتر مشکلات ما نه از مادیات که از همین ناارامی درون نشأت میگیرن ... من سعی میکنم شما هم تلاش کن تا ادمهای ارومتری باشیم :)
احسان داداش هر وقت تو از قسط و مصیبت حرف میزنی دوس داری دیگران به هر شکلی که شده درکت کنن و بهت حق بدن تا از نظر روحی اروم بگیری و ازیتام دوس داره دردش حتی اندکیم شده درک بشه و مخصوصا این درد روحیم هستش و باید درک بشه تا همون روح ناآروم کمیم شده اروم بگیره وقتی منطقی بیای واسش صحبت کنی بدتر نااروم میشه باید اینجا منطقو کنار بذاری باید احساسی باهاش صحبت کنی هرچن منطقم میگه اون ناآرومه و باید درک بشه!
پاسخ:
بنظر من نوشتهء من هیچ ربطی به قسط و فلان نداشت ، ایشون نظر دادن اتفاقا منم پاسخ دادم ... شما هم خودشو اذیت نکن :)))))) 
هر کسی ک مینویسه انتظار نداره از طرف همهء مخاطبها کامنت و حس مشترکی رو دریافت کنه هر کسی ازاده هر برداشتی از هر متنی بکنه
به هر حال ممنون از حس مسئولیت شما :)
پرحرف و وراجم خودتونین، والا به خدا، اصن دوس دارم حرف بزنم[مدعی سخنگویی]

میدونی من روز تولد حضرت معصومه به دنیا اومدم که به عنوان روز دختر محسوب میشه؟ اووومممم دیگه من حرفی ندارم ههههه
پاسخ:
خدایی دیگه این دفعه کامنت رو ترکوندید :))) 

بنظر من پر حرفی و یا علاقه به حرف زدن جنسیت نداره .. 
به ازدواج فکر کنید
همسرتونه که میتونه مثل یه دکتر مهربون باشه واستون
البته منظورتون رو از این پست که همانا خراب بودن جو جامعس فهمیدم
پاسخ:
بنده ازدواج کردم اگه در جریان نیستید باشید ، تازه هم نیس سالهاست !! از نسخه پیچی شما متشکرم :))))
زود خوب شو پلیز ^_^

+معلوم نشد ناخوشی از چیه؟
پاسخ:
نه متاسفانه هنوز مشخص نشده
سمت ما خونه اجاره میدن کوه برای تابستون.
پاسخ:
اره خونه تو ییلاق هست ادم بگیره از اون مهترین که گیر نمیاد همینشین خوش و عشق و رسیدگیه بعضا :))
این پست فقط یه مخاطب خاص داشت! حواسش کجاست ایشون؟؟؟!
پاسخ:
کاش حواسش جمع بشه ... :)
واقعا ؟!
آخه من دو سه ساله گهگاهی میام وبتون سر میزنم
همیشه فکر میکردم مجردین
میشه بگین دقیقا چند ساله شوور کردین ؟
پاسخ:
اگه تند تر سر میزدید متوجه میشدید چون چند وقت پیش یه پست نوشتم که علنا به همه شبهات پایان ببخشم خخخ 
از دو سه سال بیشتره 
در به در شدن ینی این که بیش از حد دنبالش گشتی و خودتو واسش به آب و آتیش زدی، به قول شاعر:
خسته و در به در شهر غمم
شبم از هر شبه سیاهتره
زندگی زندون سرد کینه هاست
رو دلم زخم هزار تا خنجره

بله درسته گاهیم احساس آدم، درست حدس میزنه و سوء تفاهم دیگه نیس!
من خیلی وقته سعی کردم آروم باشم وگرنه الان دیگه واقعا روانی بودم هههه
البته ناگزیر و ناچار یه سری چیزا رو نمیشه تغییرشون داد اما غیرممکن نیستن و به لطف خدا همه چی درست میشه
بله موافقم هر کسی میتونه آزاد برداشت کنه و نظر مستقل خودشو بده و کسیم انتظار نداره و البته نبایدم داشته باشه که همیشه مناسب دل اون نظر داده بشه اما تووی این مسئله که آرامش روح و قلب در میونه باید مناسب دل و جان آدم، نظر بدن چون قضیه از منطق جداس و احساسات بیشتر درگیره اما در کل هر کسی میتونه نظر خودشو داشته باشه!
اینم درسته اما به هر حال دخترا چون احساسات و هیجاناتشون بیشتره طبیعتا یه کارایی مثل حرف زدنو بیشتر انجام میدن و این غالبا نمیتونه باعث سرزنش اونا باشه و البته من شوخی کردم کلا، الانم که من دارم ثابت میکنم که مطلقا زیاد حرف زدن مختص دخترا نیس هههههه
یه جورایی خواستی با به کار بردن جمله علاقه به حرف زدن واژه های نامانوسی چون وراجی و پرگویی رو خیلی شیک توجیه کنی و خیلی حالت قشنگی بهش بدی نه؟ ههههه
آزی آبجی حقیقتو بگو[انتظار همه مردم جهان برای شنیدن جواب آزی بدون اینکه حتی پلک بزنن البته میگن بالای سر آزی هاله نورم دیده میشه]
آیکونمو دوس دارم خیلی خوشله هههه
پاسخ:
الان سرگیجه دارم کامنتتم ک طولانییییی خخخخ دوبار خوندم تا همشو بفهمم اما دیگه جوابی ندارم چون این کامنتت خودش جواب اندر جواب من بوده خخخ
این همون پلی که سال ها خودمون شکستیم بعدم از ترس افتادن تو رودخانه برنگشتیم تعمیرش کنیم یعنی تک تکمون همتشو نداشتیم ؛ الانم نشستیم بهانه میکنیم بازی دست زمونه بهانه مسکن خوبی بود که خوردیم و حالا داریم دنبال مقصر میکردیم ...
پاسخ:
قبول دارم همهء ما جزئی از این تقصیریم کمتر و بیشتر
این بیماری به خاطر غباری هست که باد از عراق میاره نازنین. حدود یه ماه پیش اومد این ورا و کلی بچه های کوچیک 2-3 ساله رو روانه بیمارستان کرد که چاره اش فقط 2-3 تا سرم بود جوجه 3 ساله آبجی دو تا سرم زد تا خوب شد. حالا حسابش رو بکن که چه جوری از مچ پای بچه ها رگ می گرفتن برای سرم درمانی.
بخش زیادی از میوه ها و سبزی و تره بار تهران مثل زرد آلو و سبزیجات و گوجه خیار از کاشان و البته شهرهای جنوبی هست که تو مسیر این غبارها هستند و خب اینا آلوده حساب می شه به خاطر این غبارها و اگر درست شسته نشده باشه طرف مریض می شه با خوردنشون.
دو سه روزه غبار صبحگاهی داریم و سری جدید بیماری مذکور که خود دکترها می گن ویروسی هست شروع شده و اولین کسی هم که تو فامیل گرفته مادربزرگم هست:)
پاسخ:
والا من قبل از غبار تشنج کردم :/ بعدم سه بار سرم زدم هیچی به هیچی بعدم الان دو هفته است دنیا دور سرم میچرخه :(
اینا به خاطر بمب های میکروبی هست که توی عراق استفاده شده و هر بار باد میاد بیماری رو همراه خودش میاره. نشونه اش هم تب و استفراغ هست و ضعف شدید بدون این که اسهالی وجود داشته باشه. اینجا بری اورژانس دکتر تنها چیزی که می پرونه اینه که متأسفانه ویروسه رو گرفتی!!! :)) بعدشم تو رو اضافه می کنن به لیست آماری شون و نسخه ثابتشون رو می نویسن و می فرستنت زیر سرم.
پاسخ:
من که اینجا هر چی دکتر رفتم کسی اسم ویروس نیورد کلی هم پول ام ار ای و ازمایش و نوار گوش گذاشتن رو دستم :/ 
هر چی هست کاش زودتر خوب شه فقط :((
۲۷ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۰۵ ندای فاطمه
سلام، اتفاقی به وبتون برخورد کردم...
فرصت نشد بقیه رو بخونم، این یکی که عالی بود...
شما رو به لیست پیوندهام اضافه کردم که سر فرصت مابقی رو بخونم...
پاسخ:
سلام
لطف شماست ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">