91.08.21
طالقان
کلاسِ انشا یادتون میاد؟ مثلا یه تصویر میدادن میگفتن حداقل ده خط یا یک پاراگراف برایِ تصویر فوق بنویسید..
:)
خودم از این عکس خیلی خوشم میاد ، یجورایی وقتی نگاش میکنم انگار یه حسی در من رو فریاد میزنه اما بارها خواستم راجع بهش چیزی بنویسم که نشده... حالا شما بنویسید..تبلی نکنید بذارید هم من هم بقیه نوشته هاتون رو بخونن
خیلی هیجانزده و مشتاقم که انشاهای شما رو بخونم :-)
پیشاپیش از همکاریِ شما کمال و جمالِ تچکر را دارم
خخخ
+برای بزرگتر دیدن عکس روی آن کلیک کنید
۴
۰
۹۳/۰۲/۲۱
آزیتا م.ز
پاسخ:
از وقتی گل زردی جای رد پای تو رویید دورش حصار کشیدم ...چون اینجا پروانه ها دل به یک گل نمیبندند...
مصی جونم خیلی قشنگ و با احساس بود
:-*:-*:-*
مرسی خیلی مرسی
پاسخ:
:)
اونا گندمه هاااااا :))))
پاسخ:
چرا همشو تو یه کامنت ننوشتی تیکه تیکه اش کردی؟ :))))
پاسخ:
ای بابا چه خشنُ غم انگیز :(((((((
فعلا نمره نمیدم پسرم
انشای خوبی بود دستت مرسی :)))))))))
فقط به مادرت بگو بیاد مدرسه باهاش صحبت کنم ببینم شما چرا اینقد ته قصه رو غم انگیز کردی خخخ
پاسخ:
موضوع آزاد اصن خخخخ
پاسخ:
عاغا ع نظر من غم انگییییز بود :(
:)
پاسخ:
ناراحت نبیدم که :)))))
پاسخ:
آخیییییی
مرسی علوس کوشولو واسه این متن زیبات :)
عروس کوشولو هم حتما میتونه حتما :-*
پاسخ:
تو دفتر من بنویس فرزندم خخخ
پاسخ:
عه زری جون اونجا شمال غربیه O_0 نقشه رو خوب نیگا کن :))))
و اینم انشایی از یکی از بچه های کلاس که خیلی بچه خوفیه خخخخ
پاسخ:
هه هه خخخخخ
حالا ما فکر میکنیم داداشم بزرگتره خخ عب نداره
پاسخ:
به نام خدا
فرزندم فقط پاشو برو بیرون از کلاس تا خودم پرتت نکردم خخخ :)))))
ولی راست میگی 7660 کار بدی کرد :|
پاسخ:
آیکونه آزی اصلا حرص نخوردندی و خیلی هم خر کیف شدندی خخخخخ :)
خاله فدا شوندی که شما اینقد بلبل زبان بودندی، لپ کشونکی بودندی
:O)))))))
پاسخ:
وااااایییی ینی عالی بودندی عااااااااااالی :))))))
خاله فداش با اون ذهنه افسانه وارش :-*:-*:-*:-*
پاسخ:
وااااایییییییسی تیام تو روحت کنن خاله فداش شه که اینقد شما نویسندهٔ قَدَری میباشندی :))))))))
:-*:-*:-*:-*:-*:-*:-*:-*:-*:-*
پاسخ:
عه اینا از اوناست که همش میچسبه به شلوار آدم خخخخخ بعد اگه بذاریشون کف دستات تکون بدی راه میرن :))))))
صاحب این وبلاگ هم شما گیاه ناشناس را دوست داشتندی( آیکونه خاله از تیام تاثیر گرفتندی) و ای کاش شما شناس بودندی :)))))
ممنان میباشیم که به آن گیاه تک افتاده نیز توجه فرمودندی خیلی قِشنگ بودندی ;)
پاسخ:
کوتاه بود ولی بسیور زیبا :)
پاسخ:
زری جون اونجا که قبلا بهم گفتی شمال غربی نبید ها
پاسخ:
اوه اوه آخرش چه توهیناتی کردندی اما از آنجایی که خاله دیوونه دوست داشتندی عب نداشتندی ... انشای شما بسی خوب بودندی شاید از شما دعوت شدندی که پای تخته انشایتان را برای بچه ها بخوانندی بعد میگویم بی زحمت شما آدرس وبلگتان را برای خاله گذاشتندی :)))
پاسخ:
تو روح داری خیلی هم روحت دیوونه و خوشمله :)
پاسخ:
من خودمو گفتم تاثیر گرفتم تیام دختره منم خالشم باووووو لحن صحبت خودمو گفتم تاثیر گرفته :| ای بابا :(
جون من خودتو معرفی بنما کمی لحن شما برای بنده آشنا میباشندی ;)
پاسخ:
تایید کردندی :D
خودکشی نکن بچم :)
پاسخ:
خیلی زور بزنه غرب ولی نوچ همون مرکز متمایل به غرب :D
پاسخ:
:-*
اینجا مثل بلاگفا نشدندی دست تو کامنت شما برندی :)
ممنون :)
پاسخ:
شما اگه کناره گیری کنی من خودم با دستان خودم خفت موکونوم :D
چون شما هم بسیور خلاقی فقط تنبل میباشی :))))
نوشتهٔ تیامو میخوندم بلند بلند میخندیدم :)))))
پاسخ:
تمامی دندنای بنده سالم باشندی :D ایناها
پاسخ:
شبت بخیر عسیسم مرسی از هنرنماییت
پاسخ:
یعنی شما نموخای بنویسی؟؟
پاسخ:
باشه:|
ولی
عقشم
خیلی
بدی
خخخ
پاسخ:
آیکون تشویق و کفِ مرتب ...
مرسی عزیزم :)
پاسخ:
گفتک که قبوله نفرستی هم قبوله
پاسخ:
ینی به شما صِرف بدم :)
پاسخ:
ممنون
زحمت کشیدی شعر گفتین :)
پاسخ:
اوه اوه چه سیاه نمایی ای :دی
پاسخ:
چرا همونه من اشتباه کردم :)
پاسخ:
مرسی خیلی قشنگ بود ممنون :)
پاسخ:
آیکونِ کتک زدنِ بچه ای که انشاش رو ننوشته خخخخخ
مرسی عزیزم عکست قشنگ بود ولی خب در گل زرد داشتن مشترک بودن فقط خخ
پاسخ:
جمع گلهای زرد جَمعه :))
پاسخ:
تو تنبلی کردی وگرنه ذوق نوشتن داری در حد فضاااااااااااااااااااا واسه همینم کتکت زدم :))))))))))))
پاسخ:
آزی تنبل است نشسته و دمپایی پرت میکند :)))))))))
پاسخ:
نه بابا اون دمپایی زو که یکی ازم بلند کرد :/
صورتی لا انگشتی گل گلی بود خیلی خوشمل بود :|
تازه گل پژمرده هم هست ولی تبارک الله به غیرتش خخخخخ
پاسخ:
ممنون خیلی خوب بود از زبان اون یه گیاهه تک نوشتن کار جالبی بود :))
مرسی
پاسخ:
من فکر کردم دردو دل اون گیاهیه که اون ور فنس تنهاس...اینجوری واسم جالب تر بود :)
به هر حال ممنون
پاسخ:
وُلِک تو این همه احساس و ادبیات رو چطوری نهان نگه میداری؟
ممنون خیلی خوب بود متفاوت بود :)
پاسخ:
فک کنم رفتی تو لوله بخاری اینطوری سیاه شدی عاغا خورشیده :)))
پاسخ:
عاغا در گل بودنه شما شکی نیس...گلی فقد یکم خُلی :)))
پاسخ:
ها ینی بالاخره درست میشی؟:)))))))))
پاسخ:
خب تقبل الله...شعشعۀ تان پایدار :))
پاسخ:
دست بزنین واسه ریما جونم :)))))))
مرسی همین که سعی کردی و حتی پیام اخلاقی هم دادی عالی بود :))))))))
پاسخ:
دقیقا این حرف دل من بود که تو زدی فرزانه جون :)
ممنون خیلی خوووووووووووووووووووب احساس منو گفتی :*
پاسخ:
دلت با من هماهنگه.. نگاهه تو ، تو چشامه، چشات با من میرقصه ، همون حسی که میخوامه خخخخ :)
پاسخ:
من که داور نیستم :)
ولی یه کاری میکنم
پاسخ:
خیلی باحال بود آرزو جون یه داستان کوتاه که یه لحظه رو به تصویر کشید...شما از کجا میدونستی من همیشه گلارو بوس میکنم؟؟؟خ تازه از دور نمیفرستم از نزدیک لُپشونو خخخ
:)
پاسخ:
عه خوب شد گفتید من فکر کردم شمایید :))))))))
پاسخ:
عه ببین کی اینجاست...من گفتم تب تندی بودی که خاموش شد خخخ
:))
پاسخ:
آره اینطوری خیلی بهتره :))
اصن کلا به بیان ورود کنید خروج نکنید همیشه با عکس بیانتون کامنت بیاد
پاسخ:
شما بانوی جدیدی هستی؟؟؟
مرسی :)
پاسخ:
:|
نبودی به غرعان از دست راحت بودیم :)))))
پاسخ:
اتفاقا همه تو رو یادشون رفته بود خخخخخ
پاسخ:
نه
سفر رفته بودم :)
پاسخ:
بعله پیشنهادتون خوبه که کامنتهاش تایید نشه بعد همزمان تایید شه... بعد از نظر وقت دادن هم اونبارم دو روز وقت بود البته تجربه ثابت کرده هر چی هم وقت بدی باز بعضیا دیر میرسن :)
کاریزماتول سلطنه رو عالی اومدی خخخخخ
گلهای زرد،زودتر می میرند چون می دانند پروانه ها روزها با گلهاو شبها همبستر خفاشند...