حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۲۶
دی ۸۷

چند روز پیش وقتی خواهر کوچیکم " آنیتا" از دبیرستان اومد خونه، قشنگ تابلو  بود که اصلا اعصاب، معصاب نداره و دلش میخواد هر کی جلوش میاد و هر چی دم دستش میاد ،بزنه خردو خاکشیر کنه. بیچاره کلی تلاش کرد که جلو مامان سه نکنه تا مبادا مامان ،یکی از اون گیرای اساسی رو بهش نده. بعد چند ساعت که بنده در احوالات ایشان سیر و تحقیق می کردم که ببینم خانم چی شده که کشتی های بازرگانی-تجاری شون در جا باهم رفتن ته اقیانوس؟ خودش به زبون اومد گفت آزی می دونی امروز چی شد؟ گفتم نه دقیقا ،ولی میدونم و شک ندارم که یه دسته گلی،دسته چمنی یا حداقل یه دسته علف هرزی به آب دادی.گفت میدونی امروز مثل همیشه  تو کلاس بزن برقص راه انداخته بودیم که خانم "مشکل گشا" در رو باز کرد( خانم مشکل گشا ناظم بسیار بسیار مهربان دبیرستان هستش که خیلی بی ربط  به خانم مشکل ساز معروف شده) اومد تو از بخت بد، منم وسط کلاس در حال قر دادن بودم،حالا گفته تا آخر هفته یکی از والدینت رو بیار باهاشون کار دارم. با اینکه دلم براش می سوخت شروع کردم نصیحت کردن گفتم آخه تو شاگرد اول کلاس ،که نباید از این کارا کنی تو....... خودمم میدونستم دارم الکی یه خروار نصیحت سرش هوار میکنم، حالا مگه چکار کرده بودن؟؟ با پوشش کاملا اسلامی در محیطی مصون و ایزوله از هر گونه جنس ذکور و دریغ از هیچ گونه امکانات نوایی از جمله یک آلت موسیقی ناقابل جز میزونیمکت و تخته و تخته پاک کن و شیشه پنجره و یک خواننده نه چندان خوش صدا که تو همه کلاسها حداقل یکی پیدا میشه و یکسری تماشاچی که خودشون جسارت و شجاعت تو کلاس  رقصیدن ندارن و فقط عمل کف زدن رو متحمل می شن. مگه چکار کرده بودن؟ آخه از اونجایی که هر گونه امکانات رفاهی و تفریحی به وفور در کشور عزیزمون ایران یافت میشه واز شدت وفور نعمت مردم وقت نمیکنن که به غم و غصه هاشون فکر کنن یا تو اینترنت الافی کنن، به همین خاطر یه بزن و برقص الکی در محیطی کاملا ایزوله معادل با دختر بی شرم و بی آبرو ، بی تربیت و بی نزاکت و خلاصه هر صفتی که با "بی" شروع میشه است.

از اونجایی که آنیتا اصلا جرأت گفتن یه همچین حرفی رو به مامان، بابا که اصلا ازش انتظار ندارن که اون، پاشو جای پای من بذاره ،نداشت و امروزم ۵شنبه بودو حتما باید دیگه می رفتن ،من این ماموریت خطیر رو به گردن گرفتم،چون دیگه بالاتر از سیاهی که رنگی نیست. دیشب سر میز شام با صدایی رسا گفتم که فردا یکی از شما باید برید مدرسه ی آنیتا با ناظمش صحبت کنید، بابا که بیچاره خشکش زده بود ، مامان هم داشت خودشو واسه یه دادگاه علنی آماده میکرد،که من ادامه دادم به خاطر اینکه آنیتا علاوه بر اینکه درس خوب،شخصیت خوب،انضباط خوب و کلی چیزای خوب دیگه داره بسی رقص خوب هم نیز داره که برای خیلی ها خوش به دل ننشسته و رنجیده خاطر گشته اند. این بود که مامان بابا مات و متحیر از این چنین وصفالحال من،زبانشان الکن ماند و ...

حالا شما بگید مگه رقصیدن جرمه؟ یا مثلا اگه یه انسان بی نوایی از استعدادهای هنرهای هفتگانه این یکیش نصیبش شده باشه ،تو ایران باید چه خاکی بر سر گرامش کنه؟؟که رقصیدن در منزل ، مهمانی، کوچه، خیابان، چهارشنبه سوری، عروسی، تولد و مدرسه یا هر جای دیگه که از آوردن نامشان معذورم امری بسیار ناشایست است و جرمی بسیار گران؟؟

*نکته ۱:یک نمونه از کارهای خوب بنده که توسط بی پردگی صورت گرفت.

*نکته۲:امکانات تفریحی ایران از جمله دیسکو، نایت کلاب، دانسینگ، رستورانهای کاملا مفرحه و کلابهای نوجوانان ،جوانان و میانسالان اگه نمی دونستی بدان و آگاه باش

موافقین ۲ مخالفین ۱ ۸۷/۱۰/۲۶
آزیتا م.ز

نظرات  (۲)

اینو اونور خونده بودم 
ازى ب اوج برگرد،لطفا
پاسخ:
آزی همیشه در اوج است منتها الان واقعا مصدومم.....جای من بودی حتما مرده بودیشکلک های یاهو
:-)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">