۱۳
مرداد ۹۲
هر جا بری میام ،دلگرمو بی قرار، بی من سفر نرو....
...
اونقدر دلم سفر میخاد....
ازون سفرهایی که آدم توش پر میزنه!
آدم باهاش رُشد میکنه!
خسته میشه، گشنه میشه!!! اما 1 جا 6 صبح تو جاده پیدا میشه، یک نیمرو با یک چای شیرین تو یه رستوران کثیف و داغون میخوره همونجام مجبورِ چشم و دماغشو ببنده بره دستشویی! اما وقتی برمیگرده تو ماشین با همسفرش ،صدای خنده شون هواست....بعد یه نگاه قشنگِ معنادار و استارت ماشین...
۹۲/۰۵/۱۳