خُب بزارید داستان عکسِ پُستِ قبل رو بگم واستون.... بچه ها یه چند دقیقه آروم باشید ، به روح منُ امواتم چیزی نثار نکنید تا ماجرا رو بگم واستون...
ماجرا اینه که داداش من از اون محصلهایی بود که اصلا با مدرسه و درس و کتاب میونهٔ خوبی نداشت، دقیقا برعکسِ من!!! البته یه جورایی حقم داشت... کلا از روز اول مدرسه رفتنش شانس نیاورده بود! همیشه یه مُشت معلمهای نچسبِ مزخرف نصیبش شده بودن که نه تنها نتونسته بودن این بچه بیچاره رو به درس علاقه مند کنن بلکه کلا ریده بودن تو هر چی شوق و ذوق این بچه است!!!!
یه بار برادرم کلاس سوم بود... که با گریه اومد خونه!!! من همینجوری وا مونده بودم که چی شده؟ چند بار ازش پرسیدم!!! به خیالم گفتم لابد با دوستاش مشکلی براش پیش اومده چون سابقه نداشت که واسه نمره و این حرفها گریه کنه...ماهم دیگه به نمره های متوسط و یا گاهی پایینش عادت کرده بودیم... یهو با یه بغضی گفت : صفر داده!!! دیکته بهم صفر داده!!! من بیست میشدم ، بهم صفر داده...منو میگی شاخهام در اومده بود!!! گفتم چــــــــــــــــرا عاخه؟ که دفترش رو از کیفش در آورد، با گریه ورق زدُ گفت به خاطرِ این
!!!!!!!!!
دفترش رو نگاه کردم، دیدم معلمِ بیشعورش رو کُلِ دیکته اش خط زده و یه صفر گذاشته پایینش به چه بزرگی اونم دیکته ای که بچه بدونِ غلط و خیلی تمیز نوشته... فقط به خاطر اینکه بچه آخرش خواسته یه خلاقیت به خرج بده و مثلا دیکته اش رو خوشگل کنه و به جای پایان بنویسه
...تازه اصلا کلمهٔ پایان جزء کلماتِ دیکته نبوده!!!! به داداشم گفتم خودش گفت بخاطره این بهت صفر داده؟؟؟؟ گفت آره!! گفته بهت صفر میدم تا یادت بمونه دیگه مسخره بازی در نیاری!!!!!! معلم احمق به اینکارِ بچه می گفت مسخره بازی!!!!!!!؟؟؟
به هر حال مامان من فردای همون روز رفت مدرسه و حسابی اون چاقالویِ بی ذوق رو شُست و انداخت رو بند!!! اما این کار هیچ وقت نتونست،اون تاثیرِ بد و وحشتناکی که این عملِ نسنجیده، بی آگاهی و مزخرفِ اون معلم رویِ ذهنِ من و داداشم گذاشت ، پاک کنه!!! امکان نداره من کلمهٔ پایان رو آخرِ هر چیزی یا هر جایی ببینمُ یاد این ماجرا نیفتم!!!!
اتفاقا همین معلم که خدا رو شکر اسمشم یادم نیست، دو ماه بعد از این ماجرا سکته کرد!!! و عجیب ثابت کرد که آدمهایِ بداخلاق و عُنُق ، نه تنها به اطرافیونشون آسیب میزنن بلکه بیشتر از همه خودشون رو نابود میکنن...
خُب این بود ماجرای این
، من معذرت میخوام اگه نگرانتون کردم :دی... عاغا زیاد فحش ندید به خدا گناه دارم خخخخ
۴
۰
۹۲/۱۲/۱۱
آزیتا م.ز
پاسخ:
به نظرم به سن ربطی نداره...سال قبلشم یه خانوم خیلی جوون معلمش بود که اونم به نوبه خودش فاجعه ای بود عوضش من معلمهای 40 یا 50 ساله ای داشتم که هنوزم دیوونه وار دوسشون دارم!!!
کلا آدمهایی که بچه ها رو دوس ندارن غلط میکنن معلم میشن از نظر من :|
مرسی :)
پاسخ:
واااااااایییی من غلط کنم.... با این تهدید شما ینی دیگه عمرا :دی ینی اِندِ تهدید بید....خدایا توبَه :)))
بیشعور مال یه لحظه اش بود =/
پاسخ:
خخخخخ چه باحال :))))
دم معلم هنر شما گرم واقعا ^o^ به افتخارش :)
الهی آمین :)
پاسخ:
بابا آدم شناس بابا آزی شناس بابا این کاره 8-)
تو دریای تهران O_O لااقل میگفتی شمال من حال کنم :D
پاسخ:
خخخخ
خخخخ
خخخخ
هوم.؟؟؟ وووووی بی تعبیت O.Oخخخ
+ هورااا مامانم ^_^
پاسخ:
عه وا.... نگو اینجوری دلم یه جوری میشه =/
بوس بوس :)
پاسخ:
واقعا...خودمم اصن :)
پاسخ:
والا به خدا!!!! نمرد که فقط سکته کرد، ولی رد داد :D
پاسخ:
عه چه بد :( کتک؟؟؟ O_O میزد ینی؟؟؟؟
دستش بشکنه کثافط =/
پاسخ:
واقعا خدا معلمهای خوب رو حفظ کنه...منم بهترین معلم دنیا رو داشتم به گمونم کلاس اول، عاشقشم!!! میخام راجع بهش بنویسم بعدا حتما :)
+ دل زن؟؟؟؟؟ :D
پاسخ:
به فکرم نرسید خو :| هول شدم اصن ، دست و پامو گم کردم خو عررررررر
تنفس مصنوعی تُفی میدمت ها :)))))
پاسخ:
ای زنندهٔ دلها خخخ
والا همینو بگووو
بابا یه بار حالا خواستم یه شوخی کنم ها....چه همه شوک شدن شکست عشقی خوردن من دیگه غلط کنم از این کارها کنم
پاسخ:
تفِ من شفاست زنده میشی ها خخخخخ ببین خودت نخواستی....بعدا گلایه نکنی :D
پاسخ:
دیوووووونه =)
خخخخخخخ :-*:-*:-*:-*:-*
پاسخ:
بابا من شرمندهٔ اعضا و جوارح شما هستم :)
عجب کصافطی بوده معلمت، منم معلم چارمم بدترین معلمم بود ولی نه دیگه در این حد!!! من خدایی هیچوقت تنبیه بدنی نشدم خدا رو شکر...وقتی از بقیه میشنوم که چه کارهایی باهاشون کردند اصن دلم ریش میشه :|
پاسخ:
اینجا بشکنم یار گله داره ، اونجا بشکنم یار گله داره خخخخ
پاسخ:
این مال پست قبل بود قربان نه اینجا ها ^0^
پاسخ:
داداشم الان 22 سالشه...اگه شما مشکلی نداری اونم مشکلی با ماچ نداره :D
دقیقا از بس مزخرف بوده به خودش گرفته :)
پاسخ:
شما هی نیا به داداش ما بعله....از خلاقیتش تعریف کنی نمیگیم بعله :))))) والاع
پاسخ:
واقعا منم متاسفم براش :|
خخخخخخ کاش بودی یکم میخندیدم ;) حیف اصن :P
پاسخ:
کلا کم دیدم یه پسر بگه از معلمش راضی بوده..بیچاره پسرها :(
اصن بدلیل شکست عشقی ای که توسط تو خوردم اون پست رو زده بودم که ندیدی :P
پاسخ:
خخخخخ
شما اون آش رفته رو روح و روانتون انگار خخخخ
پاسخ:
خخخخ آخی گل واسم اورده بودی؟؟؟؟آره وصف خاطرات سرشار از فحش و فضیحت شمارو شنیدم قبلا :D
ای بچه پررو نه که خیلی هم دوس دختر داشتی...کی تو رو نیگا میکرد اصن خخخخخخ =)
پاسخ:
اوه اوه...بالاخره یکی اونطوری که دلم خواست فحش داد :)))
ای عاغا من شرمنده ام من اصن خاک زیر پا شما بیا بغلم دیگه عصبانی نباش...حالا خوبه چند روز کشش ندادم قضیه رو :)
پاسخ:
تو فقط نگران انگشتهای پا شده بودی خخخخ
پاسخ:
ایشالا دستش بشکنه عوضی کصافط....تو این دوره زمونه بازم کنک بچه کلاس اول =/ عن
بابا قدم رنجه نمودی....نور باران کردی اینجارو ;)
پاسخ:
سلام چه عجب زری خانوم
واقعا که!
:)
پاسخ:
دقیقا چرا اینارو دیدید یاد من افتادید؟؟؟؟ هوم؟
هر چه از دوست رسد نیکوست :)
پاسخ:
آهاااااا.... بابا من اصن از خاطرم میره این بشر اون وقت شماها :))))))
پاسخ:
آخی.... دقیقا همینطوره یه کار کوچیکه مسخره میتونه کلی تو ذهن آدم تاثیر بذاره... خیلی وحشتناک =/
پاسخ:
خخخخخ برادر اضافی؟؟!؟! خخخخخ نه بابا تو همین یکیش موندم اصن :D
پاسخ:
بابا شما ها خلید.... چه یادتونه هه هه هه هه ;)))))
پاسخ:
میگم اونجای آدمِ خالی بند :D
پاسخ:
بهله... :)
چه بد...خلک تو سر اینجور معلمها...
پاسخ:
نه خدا رو شکر :) خیلی بهترم مرسی
ممنون عزیزم :)
پاسخ:
الهی بمیرم...خب این از تابستون تا حالا اسمش همین بوده....حالا بجاش برو آلوچه بخر بخور :D
گناه داره اینجوری نگو به بچه....چه میدونسته پای یه خانومه حامله اینجا وا میشه :)
پاسخ:
خدا رو شکر عزیزم..... نوش جونت :-*
پاسخ:
اگه معلم خوبی مامانت به افتخارش :)
پاسخ:
نه ناپدید نشو...بیا بیا :-*
پاسخ:
آخی...آره راست میگی :|
حالا اگه یادت میاد زورکی یاد آوری نکن :P