حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۰۴
فروردين ۹۳

من سال 88 یه چند ماهی تو خیابونِ دبستان نزدیکِ سیدخندان زندگی میکردم، اون موقع واسه سرِ کار رفتن، هر روز تا سیدخندان پیاده میرفتم و برمیگشتم!! بالاتر از پُل سیدخندان یه کبابیِ فسقلی هست که فقط کبابِ بیرون بَر داره!!! همیشهٔ خدا جلوی این فِسقِل مغازه، یه صفِ طویل هست به چه عظمت!!! اون چند ماهی که هر روز از جلوش رد میشدم، همیشه پیش خودم میگفتم، واقعا این چه کبابی میده که ملت اینجوری حاضرند روز و شب جلوش صف بکشند!!! خلاصه این مسئله تا دو روز پیش واسه من یه راز بود!!! تا پریروز که داداشم خواست به من حال بده گفت بزار بریم کباب گلپایگانی ، برات بگیرم تا بفهمی چیه؟ من یه بار خوردم بــــــــــــــد نبوده!!!

خلاصه روز اول عید رفتیم دم درش دیدیم وَه، چه یه عالمه صف بازم جلو درشه! داداشم یه نیم ساعتی تو صف بود تا 6 سیخ کباب کوبیده گرفتُ رفتیم نشستیم تو پارک خوردیم!!! خداییش کبابش خیلی معمولی بود، خیلی هم چرب بود و از همه بدتر بین کبابش یه جورایی خوبِ خوب نپخته بود...به هر حال که ما دو تا مون خیلی خیلی گشنه بودیمُ خوردیمش!!!

دبیرستان که بودم، یه اکیپ داشتیم که از چند فقره دوستِ خُل و چِل تشکیل شده بود! هر جا قرار بود یه چیز جدیدی بخوریم یا امتحان کنیم میگفتن آزیتا تو اول برو بخور ببین خوبه ، سالمه بعد ما میایم میخوریم! معتقد بودن دستگاه گوارشِ من از صدتا لابراتوار دقیقتر میکروبهای موجود در هر غذایی رو شناسایی میکنه!!! فقط موقعی که میکروبی هر چند کم، موجود باشه واسه پس دادنِ جوابِ آزمایش دهنِ منِ بیچاره رو سرویس میکنه!!!!

بعد از خوردنِ کباب و خرید کردن ،داداشم منُ گذاشت خونه، خودش رفت بیرون! من کلی کار و بار انجام دادم! یه حالِ بدی هم داشتم!!! تا ساعت نه و ده شب که چشمتون روزِ بد نبینه، جواب آزمایشِ کبابِ حاضر شده بود! عاغا دلم یه پیچی میزد یه پیچی میزد! گلاب به روتون از اون اسهالهایِ نافُرم :))) به داداشم گفتم تو خوبی؟ مشکلی برات پیش نیومده!؟ گفت نه! تازه شبش باز میخواست بزنه به جاده بره سفر!

فرداش اس ام اس داده که آزیتا خوبی؟ میکروب خارج شد؟ میگم آره خوبم! رفع شد! تو خوبی؟ چیزیت نشد؟ میگه منم از دیشب افتادم به گوز گوز، اینجام یه خونه باغه، دوازده نفر باهم تو یه اتاق میخوابیم، حالا منم هِی میگوزم بقیه هم از خنده زمینُ گاز میزنن :))))

حالا به نظرتون اونایی که اونجا صف میکشن، دقیقا چرا اینکارو میکنن؟؟؟ ;)

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۰۴
آزیتا م.ز

نظرات  (۲۶)

۰۴ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۰۵ خانم هموستات
احتمالا یه آدم خوش شانس مدیرشه از اونا که :
تو تابستون میان بیرون هوا ابری و سایه میشه
میرن بیرون شهر کمترین سنگ زیر زیراندازشونه
دم عید تو صف عابربانک آخرین نفری هستند که دستگاه بهشون پول میده
همیشه رندوم خرید می کنند ولی وسایل صوتیشون اورجینال در میاد
بازم بگم؟نه بازم بگم؟
پاسخ:
اوخ اوخ گفتی آدمه خوش شانس یادِ یکی افتادم شاید بعدا پستشو نوشتم :)
شایدم من برعکسم...ینی عدل همون قسمت از کبابه که مشکل داره باید بیفته به من که بخورم به اون حال بیفتم :)))

بازم بگو بازم بگووووووو :)))))
احتمالا اینا گوزشون گیر کرده میرن از این کبابا میگیرن تا گوزشون آزاد و رها بشه :))))))
پاسخ:
این کبابه گوزپیچ کنه :D

فکر کنم شایدم یبوست حاد دارن میرن میگیرن که شفا بیابن :)))))
جریانش اینه اولی که افتتاح شده فک و فامیلشو گذاشته دم در صف واستن بعد از یکی دو روز ملت دیدن شلوغه گفتن حتماً خبریه ، هی رفتن خریدن و همینجور صف ایجاد شده بعد هم با همین فکر مثل گوسفند هی میرن میخرن ، البته بلانسبت حاضرین :دی 
پاسخ:
این احتمال محتمله!!! اما این کبابی خیلی ساله اونجاست و همیشهٔ همیشه هم شلوغه!!! همیشه!!! ینی به نظرت دل و روده و سلیقهٔ من خیلی ایراد داره یا ملت خیلی زیادی خوش خوراکن؟؟؟ :)))
شاید بخاطر ِ قیمت ِ مناسبشه ! قیمتش نسبت به جاهایی که ملت میرن 2 ساعت میشینن تو مغازه ی طرف حتما باید پایین تر باشه دیگه ! هوم ؟ قیمتش خوب بود آیا ؟!
پاسخ:
نه آنچنان! خب خیلی کبابیها هستن که چون جای نشستن ندارن یکم ارزونترند اما دلیل نمیشه اینهمه صف!!! سیخی 4500 بود! :)
حالا گیریم که اصن مفت باشه... باید بری اسهال شی خخخخخ :)
شاید معدتون ضعیفه خیلی ها هستن اینطورند اما یک سری هم هرچی میخورن چیزیشون نمیشه و معده های مقاومی دارن
پاسخ:
اون یه سریها خیلی مقاومند انگار تازه صفم میکشن :)))

گفتم معدهٔ من لابراتواره ولی داداشمم یکمی ار شده :D
من کلا از صف واستادن متنفرم و هرگز اینجور جاها ر وبرای خرید انتخاب نمیکنم ! اصن تو بگو مفته ولی من نمیرم واستم !
شایدم اونایی که میرن وامیستن سیستم گوارش قوی دارن و یا اینکه هی رفتن خریدن اسهال شدم بعد به مرور زمان بدنشون واکسینه شده و عادت کرد به اون میکروبه !
پاسخ:
منم اهل صف وایستادن نیستم، داداشم میخواست به من حال بده بیچاره رفت صف وایستاد منم که تو ماشین بودم...ولی تجربهٔ خوبی بود ، بیاییدبه صفها اطمینان نکنیم:)))

واو...حالت خوبه ازی جون؟

 

:((

نمیدونم ک.حتمن اونا میگفتن ارزون باشه کوفت باشه!!! والا

پاسخ:
الان خوبم :)

به یارو میگن طناب مفت بدن تو باید بری خودتو دار بزنی...با قاطعیت میگه بعله :)))
مردمی که میرن اونجا حتما یبوست دارن.
پاسخ:
حدس محتملی است که به آن اشاره شد :)))
یُبس بودن :))))
پاسخ:
بعله!!! محتمله! :)
یوختم میبینی اون صف ساختگیه! فک و فامیل خودشو میاره اونجا تو صف میزاره تا بلکه چهارتا مشتری جذب کنه! آخر شبم به هرکدوم یک سیخ کباب میده.
پاسخ:
اون کبابی که تند میپزه و میده دستشون چیه؟؟؟ بعد این همه سال صف ساختگی....نوچ نوچ محاله :D
شاید اول ها خوب بوده بعدش بد شده!! البته میگی هرسال اینهمه صف داره نمیدونم والا! یه دوستی داشتم هرجا رو می رفت و تعریف میکرد  دفعه ی بعدش ما رو میبرد میدیدیم افتضاح شده!!
پاسخ:
البته منم شدیدا تو کباب کوبیده سخت پسندم! منم شده جاهایی رفتم که وقتی بعد از چند بار رفتم دیدم کیفیتش آشغال شده رفته!!!
ولی اون صف همیشگی جلوی در اون کبابی!!!!!!! :))
کباب گلپایگانی مورد علاقه ی خیلیاست و اسم در کرده دیگه :)  منم چندبار خوردم شدیدن چربه :) ولی خب تو استان اصفهان یکی از بهترین کباب هاست :)
پاسخ:
مطمئنا اونی که تو اصفهان یا خود گلپایگان تهیه میشه خیلی با اینی که تو تهرانه متفاوته!!! :)

ولی هیچی کباب بروجرد نمیشه!!جدی میگم ;)
کباب بِ معدهِ سوسول جواب نمیده...
پاسخ:
دقیقا!!!! واسه همینه که من کلا کباب کوبیده خوردن رو تعطیل کردم!!! اینم استثنا بود...اون صفِ همیشگی وسوسه ام کرد :)))
سلام بهارت سبز

عجب کبابی بوده پس.
ولش کن پاشو بیا خودم کباب یادت بدم.

منتظرتم
پاسخ:
سلام
بهار شما هم خوش :)

کباب سخته نموخوام ولی خداییش وبت خیلی خوشمزه است!!! من هلاک میشم توش :)))
شاید میخوان بعدش برن تفریح و میخوان موجبات خنده بقیه رو فراهم کنن :))
پاسخ:
حالا داداشم موجبات خنده شد! من که موجبات گریه شدم رسما خخخخخ :D
خخخخخخخ من این پستو بصورت زنده و باصدای خودت دریافت کردم وکامنتشم همونجا گفتم:-P
پاسخ:
بعله شما فرمودین بیمارانِ مبتلا به یبوست اونجا صف میکشیدن احتمالا! :))))
خخخخخخخخخخخخخ خوشبحال اون11نفر خخخخخخخ ماهم تواین مسافرت ازین تفریحات صدا دار داشتیمD=
پاسخ:
دوز دارییییییی؟؟؟؟؟!!!!!! بعله خیلی هم خوب :)))))
خخخخ :)))))
پاسخ:
:))))))))
کباب فقط عشقعلی قم!!!
والا...
پاسخ:
بعله!!!! تعریف کرده بودید!!!!! منم گفته بودم حیف که قمه :D
خیلی وقتا همچین چیزی پیش میاد....یه مکان یا یه شخص یا هرچی...اسم در میکنه بعد که حسابی طرفدار پیدا کرد و جای پاش محکم شد، روز به روز کیفیتش افت میکنه.
اونجا هم  چون تو ذهن بقیه هنوزم بهترینه،اینه که حالا حالاها مشتری داره.
پاسخ:
بعله حق با شماست!
البته دیده شده وقتی مکانی کیفیتشو میاره پایین به سال نمیکشه که مشتریهاش میپرن!!! اما اینجا....
عِه.خونه ی یکی از دوستام دبستانه.از اون کبابیه که میگی زیاد رد شدم ولی خوش بختانه امتحان نکرده بودم هیچ وقت:دی 
آخه منم معده م مث معده ی توئه آزی:S  حتی میرم مهمونی غذا میخورم یه وضع بدی ایجاد میشه:دی فقط غذاهای خونه خودمون بم میسازه:|   
+من واقعا غبطه میخورم به این کار پسرا که میگوزن پشت سرش میخندن:دی ما حالا باید بترکیم بس که خودمونُ نگه داریم تو جمع دخترونه:دی
پاسخ:
عه خدا رو شکر پس هیچ وقتم دیگه امتحان نکن! الان خیالت راحت که چیزِ مالی نمیدن اونجا :))
منم دیده شده در بسیاری از مهمونیها و پیک نیکها به بوق فنا رفتم :))
خب غبطه خوردن نداره....شما شروع کن به ترویجِ فرهنگِ راحت گوزی :)))) والا! در گوشت رو بیار من خودم سر دستۀ نهضتشم اصن :)))))))
۰۵ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۴۴ یک خواننده خاموش
سلام
حس فضولی خیلی بدجور گل کرده
یه سوال واسم پیش اومده و اونم اینکه چرا توی خاطرات سالهای اخیرتون اصن در مورد مامانتون صحبت نمیکنید و یه بار هم که میخواستید در مورد اون خانم ساده صحیت کنید گفتید خواهر زن بابام
مگه باباتون دوبار ازدواج کرده.
اگه دوست داشتی جواب بده ولی به خار فضولی کردنم دعوام نکنید.
پاسخ:
سلام
راجع به مادرم هم تو خاطراتم نوشتم مثلا اینجا یا یه جای دیگه که هر چی گشتم پیدا نشد! البته من کلا بیشتر از خاطرات قدیمم مینویسم! الانم مادرم ایران نیست!

خب مادرم از پدرم جدا شده و پدرم دوباره زن گرفت البته باز دوباره از اونم جدا شد!
اینقدرها هم مسئلهٔ پیچیده ای نبود! :)
لااقل این فضولی شمارو روشن کرد!
۰۶ فروردين ۹۳ ، ۰۰:۱۲ یک خواننده خاموش
در هر صورت منو ببخشید بابت سوال بیجام
البته قبلن هم کامنت گذاشتم (______)
:)
پاسخ:
عه؟ کامنت گذاشتین؟ با چه اسمی؟ ;)
۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۰۲ یک خواننده خاموش
با اسم ____________
البته تو وبلاگ قبلی
پاسخ:
آها!
یادمه خواستگاری هم کرده بود! :)))
۰۶ فروردين ۹۳ ، ۲۰:۱۹ یک خواننده خاموش
بعللللللللللللله
ولی جدیدا تنبل شدیم حال نداریم کامنت بذاریم

پاسخ:
لابد وزنتم بالاتر رفته خخخخخ
۲۴ مهر ۹۳ ، ۱۶:۰۳ ماجراهای خواستگاری
خواستم بگم این کبابی که خوردی مدلش اینه که کمی آبدار باشه منم یه بار خوردم خوشم نیومد.ولی آقایون کباب آبدار و نیم پزو بیشتر دوس دارن همینطورم چرب.ذائقه خانما بر عکسشو دوس داره
پاسخ:
اخه کباب آبدار با نپخته فرق داره... کوبیده ای که وسطش قرمز باشه مفت نمی ارزه :))))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">