حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۱۵
فروردين ۹۳

دیدید وقتی وبلاگ نویسها ناراحتن، دلخورند یا غمگینند تند تند آپ میکنند!؟ بیشتر مینویسن؟ اما آزی برعکسِ! آزی وقتی رو به راه نیست وقتی احساس سر خوردگی میکنه وقتی دلمرده است وقتی احساسِ اسارت میکنه وقتی حس میکنه اختیار هیچ جایِ زندگیش رو نداره ، نمینویسه! شاید چون هیچ وقت دلش نخواسته ساطعِ انرژیِ منفی باشه شاید همیشه خواسته اطرافیانش رو بخندونه احتمالا موقع تولد لقبِ تلخکِ دربار رو بهش دادن!!! 

تمامِ امروز احساسِ تفاله هایِ چایی رو داشتم تو صافی! اونا هنوز چای هستن اما ماهیتشون رو از دست دادن ،منتظرند که برن تو سطلِ زباله!!! تفاله هایِ چای! تمام امروز بعد از ظهر  بهشون فکر کردم ! احتمالا دارم دیوونه میشم!

قبلا همیشه پیش خودم میگفتم چرا پرنده های خونگی یه روز پر میزنن و میرن! اما الان خودم اگه یه پرنده ی خونگی بودم،کافی بود لای در باز بمونه اون وقته که پر بزنم! الان بیشتر از هر موقعی میفهمم که پرنده ها هر چقدر هم که عاشق صاحبشون باشن باز هم عاشق آزادی اند! محدودیت،آفتِ صمیمیتِ! پرنده های خونگی بدونِ صاحبشون میمیرند اما اونا گاهی مرگ رو به محدودیت ترجیح میدن! اینا فکرهایِ ترسناکیِ که مدام از ذهن من میگذره! و گاهی هم به این فکر میکنم که شاید یکی که از پر زدن میترسه مردن خودش واسش پر کشیدن باشه! در هر صورت پرنده ممکنِ خودخواه به نظر بیاد اما پرنده ذاتا عاشقِ آزادیِ و این دستِ خودش نیس!!!

موافقین ۱ مخالفین ۲ ۹۳/۰۱/۱۵
آزیتا م.ز

نظرات  (۳۶)

۱۵ فروردين ۹۳ ، ۲۰:۵۲ خانم هموستات
و گاهی اونقد صاحب پرنده در قفس رو بسته نگه میداره که پرنده با وجود داشتن عشق دق میکنه و میفته کف قفس
پاسخ:
دقیقا 
پرنده روز به روز افسرده تر میشه دیگه آواز نمیخونه دیگه حرف نمیزنه... اما صاحبش نمیفهمه تا بالاخره بیفته و بمیره:/
آزی دلمردست؟ینی بضی وقتا تو من سابق میشی؟من سابق تو میشم؟
تودل مرده،زنده کنی باو 
تو بخای هم نمیتونی بی انرجی باشى
آی لاو یو بی حفاظ 
پاسخ:
من چقد خوشحالم که تو دل زنده شدی و من چقد خوشحالم ...:))
۱۵ فروردين ۹۳ ، ۲۱:۰۹ استاد سلام علیکم خیلی ناشناس خخخخ
بی خیال بابا. چرا اینقدر ناراحتی! حیف نیست هوا به اون خوبی مناظر بو ائن باحالی رو بیخیال شدی داری به تفاله چایی فکر میکنی؟!
تفاله چایی چون تجزیه میشه و به طبیعت بر میگرده خیلی هم خوشحالتره تا اینکه تو جعبه بسته بندی باشه و تو قوری در حال دم کشیدن!
می خوای تفاله باشییا پرنده یا زرافه یا ببر، فرقی نداره! مهم اینه که آرامش خودتو حفظ کنی! آرامش!
پاسخ:
آرامش!
تغاله های چایی از خداشونه برن زیر خاک ولی اگه تو اون صافی بمونن کپک میزنن:|
:)
پاسخ:
الان خنده داشت عایا؟
:)
وجه اشتراک تفاله چای و پرنده چی بود؟!
فرقشون که بیشتره
پاسخ:
قرار نبود وجه اشتراکی باشه!

اومدم یه چی بنویسم آرومت کنم مثلا خود درونم گفت فعلا تو لال شووووو

در این حد وضعم خرابه D:

 

پاسخ:
ایشالا وضع ههممون خوب میشه:)
آزی یا همون آزادی...
پاسخ:
:)
بوس
بله چند وقته معلومه که زیاد مثل سابق انرژی نداری!!
و خیلی هم سعی می کردی بخندی و با غصه ها بجنگی...
به نظرم تو خیلی قوی هستی، باور کن الکی نمی گم یا واسه اینکه فقط یه چیزی گفته باشم واسه دلخوشی الکی...
من تحمل حتی یه ریزه ریزه ی خیلی خیلی کوچیک از مشکلات رو ندارم وقتی مجبور باشم خودم به دلایلی بار یه سری از مشکلات رو به دوش بکشم به هفته نکشیده همه می فهمن داغونم و یه چیزیم هست و با اولین چته؟ از طرف اطرافیان دیگه وا میدم....
کاش وقتی می بینم ناراحتی وقتی غصه داری وقتی یه جاهایی از زندگیت بروفق مرادت نیست وقتی یه چیزایی کمبودشونو حس می کنی و ...یا شاید دلایل دیگه ، کاش می تونستم یه کاری بکنم:(
یعنی واقعا دلم نمی خواد فقط بیام هی کامنت بزارم وااااااای آزی به خدا خیلی ناراحت شدم و ....کلا فقط به حرف...دلم می خواست بتونم یه کاری بکنم چون وقتی ناراحتیتو می بینم واقعا دلم میگیره!!!

پاسخ:
الهی فدات شم که تو اینقد مهربونی:)
همین که هستی همین که خوبی آروم جونی:**
aziiiii, tofale gun nabinamet madar, shoma chay zaferunie maeehaaa. moraqebe khodet bashiaaaa
پاسخ:
:))))
چای زعفرونی هم یه روز تفاله میشه :)
فقط.کافیه.پراتوباز کنی وپروازکنی هیچ چیز مانع اوج گرفتنت.نیست جز خودت
پاسخ:
پرنده تو قفس میتونه پرواز کنه به نظرت گلناز جون؟|:
پراتو=بالاتو[نیشخند]
پاسخ:
:)
همون وبلاگ نویسای دیگه کار خوبی میکنن تند تند اپ میکنن تو خودشون نمیریزن خودشونو تخلیه میکنن کمی ارامش میگیرن باباخو وب خودشونه واسه همین موقع هاس دیگه توام که بنگاه شادمانی نزدی که عزیزِمن همش بفکر لذت بردنو خندیدن دیگرانی پس خودت چی???چرابفکرخودت نیستی اخه مهربونی زیادی خوب نیس ازی هرچیزی حدی حدودی تعادلی [ایکون گوجه جدی میشود اصن یه وضی:|]
پاسخ:
خب... تو راس میگی اما من با نوشتنه ناراحتیهام زیاد آروم نمیشم،گاهی بدترم میشم :/
باقسمت دومم کاملا موافقم عشقم[محدودیت افت صمیمیت]عشق دوستی علاقه صمیمیت مثه گنجشکیه که توی دستات گرفتیش اگه بخوای محدودش کنیو محکم بگیریش میمیره ازبین میره,اسیر بودن حس خیلی بدیه میفهمم...ایشالا هرچه زودتر از شرّ این احساسا راحتشی عزیزکم:**
پاسخ:
کاش نمیفهمیدی اما حالا که میفهمی متاسفم
ایشالا عزیزم:)
کاش منم میتونستم کمی از محدودیتام کم کنم :|

پاسخ:
امیدوارم بشه:)
من ازونام که تند تند آپ می کنن ! اوایل فک می کردم بده . بعد با خودم گفتم اگه این وب منه ، حال منو باید منعکس کنه . می دونی به ظرم خواننده باید صفحه رو ببنده اگه فک می کنه پست قراره گند بزنه به حالش .
پاسخ:
من نگفتم بده ، من گفتم من نیستم:/ 
بعد میدونی من اگه بخوام از ناراحتیام بنویسم باید اسم وبلاگم بزارم غمنامه های آزیتا خخخخخخ
عزیزم :*

پاسخ:
:*
ای بابا آزی جون چرا اسارت پس ما زنهای متاهل چی بگیم منم دقیقا همین حسو دارم
پاسخ:
فرقی نداره من حال زنهای متاهل رو خوب میفهم... کلا زنهای ایرانی هر کار کنن باز اسیرن:/
سلام بانو

تا آزادی رو چی تعریف کنیم
پاسخ:
سلام
آزادی یعنی حق تصمیم گیری برای خویشتن!
سلام دوست عزیز.......به قوله خوت وقتی وبلاگ نویسه ناراحتند!!این یعنی آدمها گاهی ناراحتند و گاهی شاد....خب این که تو امروز این مدلی شدی... معنیش این نیس که همیشه حس تفاله چاییو داری...خب شاید فردا حس یه چایی دبش و تازه دم و پرطرفدار رو داشتی یا یه چایی که سبزه سبزه هنوزم نچیدنش و تو مزرعه آزاده!هوم؟زندگی پر از حس های متضاد در لحظه های متفاوته...ایشالا زودتر حس های ناخوشایندت برن و حسها خوشایندت بیان
پاسخ:
درسته که رندگی پر از حسهای متفاوت و متضادِ اما آزادی از اون حسهایی که تو ٢٧ سال عمر من یه بارم سراغم نیومده:/

غمتو نبینم آزی. :**
پاسخ:
قربون تو:*
دقیقن مث این چند وقت من!
پاسخ:
خیلی متاسفم:/
 خوبه ازت کامنتی دیدم ، نگرانت بودم:|
نه دست خودش نیست....
پاسخ:
اوهوم:/

جسارته بانو  ولی حق تصمیم گیری برای خویشتن موقعی مفهوم ملموسی داره که خلقت و مرگ هم به اختیار همون خویشتن باشه .

زندگی مثه رنیه و اختیار توی این دنیا مثه پالپهای موجود توی رانی ... بخوای نخوای برای خوردنشون جبراً باید کل آبمیوه رو سر بکشی

 

پاسخ:
درستِ که اختیار تو این دنیا یه چیز نسبیِ اما یه حداقلی هم داره! انسان ذاتا خودش محدودِ درست! اسیر جبرِ خلقتِ درست اما اینکه یه انسانِ دیگه پیدا بشه که حتی حق تصمیم گیریهای کوچیک و روزمرۀ زندگی رو از کسِ دیگه سلب کنه قوز بالا قوزِ....اینِ زجرآورتر از اون جبرِ خلقتِ
تا چی باشه این آزادی...
پاسخ:
هر چی...آزادی آزادیِ چی باشه نداره که! والاع! هی یه چیزی یاد گرفتن میگن :)))
عزیزم بر خودت مسلط باش نفس عمیق :)  باور کن  آزادی  بعضی ها اوج اسیریه... حیف که خودشون اینو متوجه نمی شن  البته بلا نسبت شما:)
با این خشونتت یاد این افتادم :)

پاسخ:
اتفاقا من عاشق این آهنگم
من به اونایی که تو اوج اسیری اند کار ندارم.... آزادیی بعضیها اوج اسیریِ ینی چی؟؟؟؟ مث این شعارهایِ اعصاب خردکنِ جمله اش!
آزادی تو روزمرۀ زندگی که ما هیچ رقمه نداریمش
منم دوسش دارم:)
منظورم این جملش بود" آدمها به جرم پرسش نمی میرن" 
داشتی می کشتی منو...:( فخط یه سوال پرسیدم...
ینی اون آزادی  که می خوان نه به نفع خودشونه نه دیگران.... شعار نیست حقیقته.
قبول دارم کمه ولی تو بعضی موارد هست.:)

پاسخ:
چون سوالت تکراری بود جانم....
ینی این دیگران حق تشخیص دارن اونا خودشون نمیفهمن... اگه آزار به کسی برسونن بحثش جداست اما کسی نمیتونه بگه چون تو به خودت آزار میرسونی حق نداری این کار یا اون کار رو بکنی....
تو بضی موارد ینی مثلا ما حق داریم رنگ جورابمون رو خودمون انتخاب کنیم مثلا!!! والاع!
خوب چه می دونستم من که نظراتو همیشه نمی خونم...
منظورم از دیگران افراد با تجربه است نه هر کسی:| 
منم نگفتم حق ندارن فلان کار رو انجام بدن فقط منظورم این بود که امیدوارم خودشون به این موضوع برسن که کارشون درست نبوده و دیگه انجامش ندن. 
چه قد سخته منظورو رسوندن ... این معلما چه زجری می کشن...؛)
دقیقا:))))))))
پاسخ:
کار اشتباه انجام دادن با آزادی متفاوته...چرا ما تا اسم آزادی میاد فکر میکنیم اگه کسی آزاد باشه میره کار اشتباه میکنه؟ تازه کسایی که میخوان کار اشتباه کنن با وجود محدودیتهام کارشون رو به هر طریقی میکنن!!!!
آزادی به نظر من سلبِ حریمِ شخصیِ یه نفرِ ینی دیگران کاری کنن که یه نفر کلا ماهیتِ شخصیت انسانیش کمرنگ بشه ینی انگار که نه انگار اونم حق داره انتخاب کنه که چطور زندگی کنه :)
منم می گم اون آزادی نیست. خیلی از افراد منظورشون از آزادی همینه خیلی ها هم نیست چون نمی تونیم از هم تشخیصشون بدیم
آره دیگه منم براشون دعا کردم به راه راست هدایت شن.
خوب چی می شد اینو از اول بگی؟
پاسخ:
اونا آزادی رو تحریف کردن...اون وقت وقتی من از آزادی مینویسم ینی جز اون افرادم عایا ؟ :|
تو نباید ببینی کی داره میگه آزادی عایا؟
من همچین منظوری نداشتم برداشتت اشتباه بوده :| مگه من  از اونایی  ام که فکر می کن همه ی افراد آزاد اشتباه می کنن که تو از اونا باشی؟
من پرسیدم تا مطمئمن شم.

پاسخ:
باشه...
نمیدونم چرا همیشه بحث با تو به درازا میکشه...
باشه...
:)
شاید...
پاسخ:
چی شاید؟
هوچی منصرف شدم
بحث به درازا می کشه.
پاسخ:
اها... خخخ
:)))))
پاسخ:
:))
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۲۲:۵۱ عالیجناب کنتور
کاش ازاد بودیم
پاسخ:
کاااااش!
حداقل کسی به پات زنجیر نشده عزیزم...
پاسخ:
مطمءن که نیستی ، هستی؟
عزیزم آدرست رو بذار :)

مثل من که یک مدت خیلی جدی به این فکر میکردم که سیبیل علیرضا افتخاری مانع اوج گرفتن صداش شده!

به این چیزا فکر میکنیم که به به چیز دیگه ای که سوز داره فکر نکنیم.

پاسخ:
خخخ
ولی تفاله های چای واسه من سوز آور بود من به طرز سوز آوری بهشون فکر میکردم :)))
۲۴ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۰۵ نسل بی ستاره

گوینـــد کســـان بهشت بـا حــــــــــور خــوش است
مــن می گویـــــــــم کــه آب انگــــــور خــوش است

ایـــن نقـــــــد بگیــــــر و دست از آن نسیـــه بـــــدار
کـــــــآواز دهـــــــــل شنیــــــدن از دور خــوش است

این می چه حرامیست که عالم همه زان میجوشد
یــــک دستــــه بـه نــــــابــــودی نــــامش کوشنــــد

آنـــــان کـه بـــــر عاشقــــــان حــــــرامـش کردنــــــد
خــــود خلــــــوت از آن پیـالـــــه هـــا مـی نوشنــــد




سلام و درود
از وبتون بازدید و استفاده بردم
بهترین ها رو برایتان آرزومندم
به دیدارم بیاید
شاد و زیبا زی
پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">