در گیر و دار بودن ! از اون کلمه هایی است که تا دگیرش نباشی اصلا درکش نخواهی کرد! در گیر و دار بودن یکجورایی معنیِ مستاصل بودن است اما خیلی شاعرانه... گاهی هم میشه که آدمها درگیر و دارِ چند مسالهء موازی قرار میگیرن و این معنیِ کاملِ شخصی دهنش سرویس است، میباشد...
اینکه مثلا من مامانم رو یک سال و اندی است که ندیدم و اون قرارِ از یه قارهء دیگه هفتهء دیگه پاشه بیاد اینجا شاید از نظر شما یه اتفاق ساده و خیلی خوشایند باشه... اما با کمال تاسف تنها حسی که من این روزها به این مساله ندارم خوشحالیه... الان میگن آزیتا چه دختر سنگدلیه... اما دلتنگی حسیه که طرف مقابل باید اجازه بده تا تو دل آدمها بوجود بیاد... ماها خودمون باید اجازه بدیم که بقیه دلتنگمون بشن باید وقتی هستیم اونقد انرژیِ مثبت به اطراف و اطرافیانمون تزریق کنیم تا وقتی نیستیم بقیه نبودِ این انرژی رو حس کنن واسش بی تابی کنن و دلتنگش بشن...
من در گیر و دار خیلی چیزها هستم این روزها ، بد و خوبش در آمیخته است و خیلیهاشو فعلا اینجا نخواهم گفت.. شاید در آینده ای نزدیک ، آزیتا پرده برداره از روزهایی که الان است...
خیلیها بهم گفتن حالا که نمیتونی تو خونه ای که اسمش حرفهای بی پرده است و رسمش بی حفاظ ، حرفهای دلت رو بلند بلند داد بزنی، جاتو عوض کن ، یجای دیگه بنویس، اما من نمیخوام! من برام اهمیت نداره که واسه آدمهای غریبه حرفهای بی پرده بزنم! من میخوام همینجا وایستم، با شهامت تو چشم تک تک شما زل بزنم و بی پرده از زندگی ای بگم که میتونه دستمایهء یه فیلم باشه، فقط باید یکم صبر کنیم!
باید یکم صبر کنیم تا بالاخره اون روزی بیاد که آزیتا چه از درون و چه از بیرون هر چی حفاظ مفاظه بشکنه ، آزیتایی که از حفاظها و حجابها و پرده ها و تابو ها و هر آنچه آدمها رو محدود میکنه که خودشون نباشند بلکه نقابی باشن از خودشون، بیزاره، بیزار!