خرداد ٩٣
مازندران
با لحن پسرخاله رو به کلاه قرمزی بخون همراه با موسیقی متن لطفا :دی
حلزون آروم میره اما اخرش چی؟؟؟ می رسه. میره میره میره میره کوچولو! ولی آخرش میرسه. هیچکی لهش نمیتونه کنه چرا؟؟ چون خونش از سنگه. فهمیدی؟؟؟
..................................
آزیتا :| انقد خوابم میاد یکی از این "میره" ها رو اشتباه تایپ کرده بودم یه کلمه ی ناموسی شده بود :| خوب شد درست کردم وگرنه پسرخاله می رفت زیر سوال :|
عنوان:راه تو را میخواند
به آرامی میگذشت و توأم با آن، زندگیش. هر روز صبح میآمد و هر شب سپری میشد، اما. . . باز هم زمانه گوی سبقت را از او ربوده بود؛ هر چه تلاش میکرد بهتر باشد، سریعتر باشد، کمتر نتیجه میگرفت؛ در عوض هر روز کندتر میشد و زندگی به کامش تلختر! گذر عمر باعث رشد روزافزون مشکلش بود و سنگینی آن موجب بدتر شدن اوضاع. با اینکه میخواست مانند پروانه پیله مشکلات خود را بشکافتند و بشکفتند، اما باز هم به جای دل کندن، به جای گذشتن، مشکلش را به دوش میکشید و هر شب اندوهگین سر در آن فرو میبرد.
خوشبختی و بدبختی هر کسی میتواند تحت تاثیر تفکر خودش و دید او نسبت به اطرافش باشد. میتواند اسیر مشکلات شود و حلزون باشد یا برعکس، مانند پروانه مشکلات را اسیر خود کند و از آنها پلی برای آینده بسازد.
پرواز. . . هووووم احساس زاید الوصفی دارد، اما نه برای حلزونی که همیشه چشم به زمین دوخته است. . . باید آسمان رو دید تا از زمین دل کند.