حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
پیوندها
۰۱
مرداد ۹۳

او مای گاد البته از اون لحاظ...

روبروی خونه یه گودبرداریِ عظیم  >>> صدای بیل زنجیری

کنار خونه در حال تخریبِ یه خونه کلنگی >>> صدای پُتک 

خود خونه >>> بوی شیره کِش خونه میاد

مسیر دستیابیِ خونه تا به خیابان اصلی >>> ٢٠ دقیقه پیاده رویِ تپه ماهور با شیب ٦٠ درجه

منم الان غرقِ یه آرامش وصف نشدنی >>> منُ این همه آرامش محاله محاله محاله با قِرِ اضافه

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۰۱
آزیتا م.ز

نظرات  (۱۶)

۰۱ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۴۳ eli !!!
ما هم کمی تا قسمتی دراین وضعیم. روبرو خونه 7-8 تا کامیون و میکسر سیمان و در وسطشون هم یه جرثقیل گنده. کنار خونه، یه خونه ای که معلوم نیست قضیه چیه و یه روز طبقه پنجم رو پلیس میاد تخریب میکنه یه روز که امروز باشه داربست زدن تو دهن خونه ما و دارن میسازن. طبقه اول که سه طبقه پایین تر از ما باشه مته آوردن و دارن معلوم نیست دقیقا چیکار میکنن. راه دستیابی به خیابون وجود نداره چون اینجا شهریه که مرداش روزه میگیرن بیشتر تحریک  میشن و دیگه نمیتونن جلوی زبونشون و نگاهشون رو بگیرن. درجه هوا زیر کولر هم بالای 35 درجه است.
اینجا شهر تبعیدی...  همه چی آرومه :) آی لاو یو بی حفاظ :)))  
پاسخ:
اونقد بدم میاد بهم نمیگی اون شهر کذایی کجاست:))) اگه تو بگی منم میگم خراب آباد کجایه بیا در گوشم بگو من که قصد ندارم بیام اونجا بدزمت :)))
فقط بوی شیره کش خونه رو کم داری از من :))) حالا متلکم میخوری ولی لازم نیس صخره نوردی کنی تازه تو که رانندگی هم میکنی با ماشین بابایی
۰۱ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۴۳ گوجه سبز
یا ابرفرض و بسO.o
۰۱ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۰۹ آرزو

من رشت که بودم همین بساط بود. هررروووووز یه صدای این شکلی میومد کنار خوابگاه :|

روزای آخر صدای اره برقی میومد اون جا هم که یه دونه دو دونه درخت نداره که :| تا روزی که برگردم این صدا میومد :|
۰۱ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۰۴ eli !!!
بوی شیره کش هم به لطف همسایه طبقه پایین داریم :) هیچی کم نداریم تازه زیاد هم داریم میخوای تعارف نکن بگو چه مشکلی کم داری من یکم بهت قرض میدم :)))))

شهر کذایی بووووققق میباشد :))) 
پاسخ:
لوووووس :|
:)))
۰۱ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۵۶ The Emperor
khundam nemidoonam chi begam
۰۱ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۲۹ لادن
اینجا هم دست کمی از خونه شما نداره..یه محله به اصطلاح جدید و باکلاس که به نظرم شعور ساکنینش تفاوت چندانی با بقیه نداره فقط القاب دهن پرکن دکتر و فلان رییس و فلان پولدار شهر و....
توکوچمون هنوز ساخت و ساز داریم به طور همزمان سه تا خونه داره ساخته میشه که یکیش بیخ اتاق من(یعنی بدبختی از این بیشتر!!!!)شبا هم کارمیکننن...
۰۲ مرداد ۹۳ ، ۰۱:۰۴ خانم هموستات
مادر جان.
این وضعیت تو خانه خراب آباد برقرار است آیا؟
۰۲ مرداد ۹۳ ، ۰۶:۳۶ m
سلام. پست آشپزی بذار لطفا. با عکسش :)
پاسخ:
خیلی وقته آشپزی نکردم اخه درست حسابی :)
ولی عکس غذا زیاد دارم :) تازه ماه رمضونه الان عکس غذا بذارم همه فحشم میدن
۰۲ مرداد ۹۳ ، ۰۸:۱۵ یه مامان
سلام آزی جان .ما هیچ ساخت و سازی نداریم توی کوچه محل سوکونتمون ولی یه خونه کنار خونه مامان هست که واویلا،ماشاءالله.بوی شیره میاد ،بوی سیگارمیاد،بوی قلیون میوه ای هم میاد ظهر ماه رمضون ، دل آدم می خواد بره خفشون کنه .صدای نکره یه نون خشکی رو هم بذار تنگش.
توضیحات : (من توی کوچه مامانم زندگی میکنم ما پلاک 11 و مامان پلاک 20) :)))))))))))))))))))))
پاسخ:
ولی هیچ چیزی ناراحت کننده تر از این نیست که دیوارهای خونهء خود ادم بوی شیره بده :/
:)))
۰۲ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۳۲ دل زنده خان
او مای گاد از اون لحاظ خخخخ
مسافرت عید نمیدونم کدوم شهر بود اردش و روغن کنجدش معروف بود،ما از هر کی میپرسیدیم از کجا بریم یخریم همه میگفدن برین از شیره خونه بخرین خخ
ما هم ذهنا خراب خخ
پاسخ:
:))))
۰۲ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۲۵ محمدعلی
سلام
حالا بذار منم بگم . من از وقتی چشم باز کردم دیدم  ما با عموی مجردم توی یه خونه که همون خونه پدربزرگم باشه زندگی می کنیم . همیشه 20 لیتری های مش*روب تو خونه مون بود . کشیدن و فروش تریاک و حشیش و...... با یه سری اراذل و اوباش توسط عموی جوونم برامون عادی شده  بود . آخرش هم متاسفانه در اثر مصرف زیاد الکل توی 35 سالگی فوت کرد . چقددددددر مادرم عذاب کشید و گریه کرد . چقددددر پدرم خودشو نگه داشت و هیچی نگفت . ولی آزیتا از این چاه بیا بیرون . نمون توی چاه سرزنش و منفی بافی و مظلومیت . من همیشه وبلاگتو می خونم از طرق فید ریدر . یه مدتیه احساس می کنم خیلی غمگین می نویسی و مثل قبل شاد نیستی . بیا بیرون از این حال . تو دختر باهوش و عاقل و زرنگی هستی. بگرد ببین چه حالتو خوب می کنه و خوشحالت می کنه . مثلا من خودم بازی با بچه های کوچیک خیلی بهم حال میده . بچه که میشم خوشحالترم . الکی بخند . برقص . آهنگهای شاد گوش کن . با دوستهای غمگین نگرد . ورزش کن . تو آیینه خودتو نگاه کن و به خودت بگو من تو رو دوست دارم و قول میدم همیشه حواسم بهت باشه . خوراکی های خوشمزه بخور . با خدا حرف بزن و دائم بهش بگو دوستت دارم . از محیطهایی که ناراحتت می کنه و عذابت میده دوری کن . ووووووو
می دونم اینا رو خودت بهتر از من بلدی ولی گاهی اوقات یادآوری بد نیست . به عنوان یه برادر ازت میخوام که شاد باشی . تمام تلاشتو بکن . تو می تونی . تو باید یک همسر فوق العاده برای مرد آینده زندگیت و یک مادر مهربون برای بچه هات باشی . مطمئنم با وجود آزیتاهای شاد و خوش بین ، دنیامون جای بهتری میشه . همه این سختی ها واسه اینه که به ما درسهایی رو یاد بده و ما رشد کنیم و قوی بشیم . به این دید یه معلم به این سختی ها نگاه کن . 
زیاد حرف زدم می دونم . ببخشید وقتت رو گرفتم با چرت و پرتهام. می دونم بلد نیستم خوب حرف بزنم . ولی به عنوان یه داداش بد ازت خواهش می کنم خواهش  می کنم خواهش می کنم تمام سعی ات رو بکن حالت بهتر بشه . تو می تونی :)
خدانگهدار :)
پاسخ:
حال من خوبه... من یه بچه آزیتا دارم که هیچوقت دست از شیطنت بر نمیداره، ممنون که یاد آوری کردی:) 
خواستم یه مدت بقیه بدونن بنده مرفه بی درد نیستم :))))) چیزی که زیاد به من چسبوندن خخخ
۰۲ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۴۷ توکا
خخخخخخخ چه قمر در عقرب!!!
یاد بنایی کردن دوسال پیش خودمون افتادم !! تحمل اون همه خاک و خل و صدای دریل و پتک و چکش و آجر بنداز بالا و بنداز پایین و موتور جوش و هزارتا صدای کوفتی دیگه رو باید متحمل میشدیم بعدش این گچ کارمون از صبح که میومد ازین آهنگ کردی لری قروقاطیا میذاشت با صدای زیییییاد !!!
من فقط یه روز تونستم دندون رو جیگر بزارم اون صدا قشنگمو تو حنجره نیگه دارم خانومانه رفتار کنم ولی فرداش عنان از کف داده رفتم چناااااااااان گفتم لطفا صدای اون آهنگتونو کم کنین که دیگه هیچ صدایی حتی پچ پچم ازشون درنیومد !!! خخخخخخخ
۰۲ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۲۵ محمدعلی
خب خیالم راحت شد ..... آخه کلی از مطالبت لذت برده بودم ........ یه جور احساس مسئولیت که نه ، رسالت هم که نه ،  نمی ذونم چی ! خلاصه فکر کردم شاد نیستی ، گفتم من که اینهمه با خوندن مطالبت کیف کردم ، نامردیه اگه با حرفهام بتونم کاری بکنم ، انجام ندم .... خوشحالم که خوبی  ... چرا من نمی تونم درست درمون حرف بزنم ؟!!!!! :)
۰۲ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۲۱ تیام
چه رو اعصاب :|
۰۴ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۲۹ رها
اومای گاتتتتتتتتتت
پاسخ:
واقعا
۰۴ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۳۲ رها
عالی بود
پاسخ:
چه جالب از این مطلب خوشت اومده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم