۲۰
مرداد ۹۳
آقای همکار:
این بود آرمانهای ما؟ این بود جواب اون همه کتکی که از آزی خوردم بابت شماها جهت پرکردن فایل های صوتی؟ این بود عاشقشیم عاشقشیم؟ این بود سوگلی کیه سوگلی کیه؟ این بود طعم کمپوت های نیاوردتون به بیمارستان؟
حالا همه اینارو بیخیال! نیازمند دعاتون هستم جهت تغییر محل کارم.
دعا میکنید؟
بعدا نوشتِ آزیتا: این آقای همکارم اینجا رو با امامزاده اشتباه گرفته :))) هر وقت دعا مُعا لازم داره میدوئه میاد اینجا! خخخخ دست خالی نفرستیدش بره :))))
۹۳/۰۵/۲۰