۲۶
مرداد ۹۳
خب چند روزه دارم زور میزنم ، فکر بد نکنید ها... از اون زورها نه! یجور زورِ دیگه!
زور میزنم که یه چی اینجا بنویسم که شما فکر نکنید حالم بده ، نمیشه،که فکر کنید حالم خوبه بازم نمیشه، که ابراز وجود کنم اونم نمیشه! نتیجه اینکه احتمالا من نه حالم بده نه حالم خوبه و آدمی که دچارِ رخوت شده باشه تقریبا وجود نداره و زین رو ابراز وجود هم ممکن نمیباشد :)
بعد الان هی زور زور کردم، یادم افتاد که من چند وقتیِ زورم به این زندگی نمیرسه، از این همه مشت و لگد خوردنم خسته شدم دیگه، زان سبب تصمیم گرفتم برم گوشهء رینگ رخوت پیشه کنم و فعلا هیچ غلطی نکنم ، تا ببینم این زندگیِ گل و بلبلِ من برگِ بعدی چی رو میکنه!؟ واسم مقدور بود حتما میرفتم تو غار سیصد سال میخوابیدم! آخ حال میدااااد...آخ حااااال میداااااد...
۹۳/۰۵/۲۶
خیلی وخت بود میخاستم حضور مجدد خودمو اعلام کنم الان که دیدم میتونم اولین نفری باشم که نظر میده فرصتو مناسب دیدم!
اینو بدون که حالت از خیلیا بهتره !!خخخخخخ ولی من ادمی نیستم که برم گوشه ی رینگ!!ههه