اولین باری که تئاتر جدی رفتم رو هرگز فراموش نمیکنم، میگم جدی چون قبل از اون تئاتر کمدی از اینا که پر از ساز و آوازه زیاد رفته بودم! اما خب اون یک تئاتر جدی بود ، هملت شکسپیر! در یکی از سالنهای کوچیک تئاتر شهر، سالن سایه، همان شد که من هنوزم که هنوزه سالنهای کوچیک رو برای تئاتر دیدن بیشتر ترجیح میدهم! من بعد از اون هملت، ٥ تا هملتِ دیگه هم دیدم، اما اون شب هرگز فراموشم نشد! مطمئنا دلیلش اینه که اون اولین باری بود که با نور پردازی و موسیقیِ رخنه کنندهء زندهء یک تئاتر درگیر شده بودم! از اون به بعد خیلی از دوستام رو که اهل تئاتر رفتن نبودن، با تئاتر آشنا کردم و چه لذتهایی که از تئاتر دیدن نبردم!
همیشه وقتی میشنیدم بازیگرا تو مصاحبه هاشون میگن ، تئاتر رو بیشتر دوس داریم یا هیچی تئاتر نمیشه ، پیش خودم میگفتم : هه ، حالا یه چیزی میگن واسه خودشون، ولی از وقتی که تئاتر مرا با خودش برد تازه فهمیدم اونا چی میگن :)
اگه تئاتری هستین ک هیچی ، اگه نیستین حتما بشین! تو این کشور که سرگرمیهای لذتبخش خیلی کمه ، یه تئاتر خوب میتونه کلی انرژیِ خوب به آدم بده ، مخصوصا که تو کافهء تئاتر کسی رو ببینی که خیلی دوسش داری :)))
من بازیگرهای زیادی رو تو همین تئاتر شهر دیدم، اما هیچکدومشون ، به مهربونی و با حوصلگی و متانتِ این گوهر خانمِ خیراندیش نبودند :) از بچگی دوسش داشتم و کلی باهاش حال میکردم ، الان که از نزدیک دیدمش بیشتر دوسش دارم از بس که گوهره ، گوهر :)
امروز که شنبه است هیچی، چون تئاترها کلا یه روز تعطیلن اونم شنبه هاست ، مث موزه ها که یه روز تعطیلن اونم دوشنبه هاست! از فردا که تئاترها باز میشن تصمیم بگیرین ، تحقیق کنین و یه تئاتر موافق سلیقه و بودجتون انتخاب کنید و بزنید بر بدن ، یه سایت خوب برای اینکه ببینید چن تئاترهای تو تهران در حالِ اجرا هستن تیوال هستش، البته این روزها من شنیدم تو خیلی از شهرستانها هم تئاتر رونق گرفته ازشون غافل نمونین و برین زحمتهای زیادی که واسه به اجرا در اومدن یه نمایش کشیده میشه رو ببینین و ازش لذت ببرین :)
نمایش مرگ یک فروشنده تو سالن اصلیه تئاتر شهر تا آخر آذر ماه در حال اجراس! نمیتونم بگم بهترین تئاتری بود که تا حالا دیدم اما واقعا خوب بود و بازیگراش خیلی خیلی خوب ایفای نقش میکردن، در موردش چیزی منو آزار میداد و این مسئله کاملا شخصی بود، روند و فضای داستان منو اذیت میکرد ، خیلی جاهاش منو یاد زندگیه خانوادگیم و مخصوصا پدرم مینداخت واسه همین کمی تو مدت طولانیه ١١٠ دقیقه ایش آزرده شده بودم ، اما خب نمیشه انکار کرد که لذت وافری بردم :)
خوشحالم که جمعه را گذراندم با تئاتر و گوهری که بر بدن زدم :)))))