۰۵
دی ۹۳
گرمای لذتبخشی که پایین میرود به این امید که کسالت را دور کند، شیرینیِ خوش طعمی که تلاش میکند بعدازظهرهای لعنتیِ جمعه را مزه دار کند! صدای فنِ هیتری که زور میزند ، اتاق را گرم کند و پاهای یخ زده و پلک های من که سنگینیِ دوست نداشتنی ای پشتشان جمع شده!! و شماهایی که کم پیدا شده اید و تنبل! دست و دلتان به کامنت گذاشتن نمیرود، رنگ دکمهء ریفرش رفته از بس فشارش دادم، اما این روزها کامنترها هم چینی شده اند !!!
چای دبش و توت مرغوب
این ساعتها شده اند از اون ساعتهایی که از صد تا پنیر مرغوب پیتزا هم بیشتر کش می آیند! لطفا کمی لعنتی نباش، جمعهء عزیز!
۹۳/۱۰/۰۵
نمی دانم چرا جمعه های برای بقیه ی غیرتحمل قابل تحمل است ؟