۰۶
دی ۹۳
گوجه ها رو دیدم و یادم افتاد که زندگی کار خودش رو میکنه و چه ما خوشحال و راضی باشیم چه ناراحت و بی قرار و سردرگم منتظر مرگمون نشسته باشیم ، به خودمون ربط داره، زندگی به کارهای خودش ادامه میده و کَکش هم نمیگزه ، گوجه ها رو میشستم و انگار این حرفها رو یکی تو گوشم میخوند!
این گوجه ها رو از اون پسره که وانت آبی داره و سر چهارراه وسط بازار می ایسته و وقتی ازش پرسیدم کیلو چند ، کلی فکر کرد و گفت ٢٥٠٠ وقتی خریدم که ساعت ٧ از خواب بیدار شده بودم و بعد از ٢ ساعت و نیم تخلیهء انرژی تصمیم گرفته بودم پیاده از باشگاه برم بازار تا از داروخونه کِرم بخرم! کرم خریدن جز کارهاییِ که کیلو کیلو انرژی مثبت به آدم تزریق میکنه! آدم احساس میکنه که خودش رو دوست داره که خودش واسه خودش مهمه! اما بعدش چشمم اون قلمبه های سفید رو دید ، هیچ جوری نمیشد ازشون گذشت ،پس یه کیلو هم قارچ خریدم! سبزیهای دست فروش سر خیابون هم خیلی تازه و سرحال بودن ! باید با خودم یکم ازشون رو میوردم خونه! درست همینجا بود که تازه چشمم به گوجه ها افتاد!
![](http://up98.ir/uploads/141970512397751.jpg)
اینترنت تمام مدت قطع بود و من وقت کردم حموم برم، سبزی پاک کنم و بشورم و در آخر گوجه ها رو می شستم و یکی تو گوشم میگفت هر چقد هم که ما حس بدی داشته باشیم ، هر چقدم که دلیل برای غصه خوردن داشته باشیم ، دنیا کار خودش رو میکنه دنیا هنوز هم گوجه ها رو همونجوری خوشگل تحویل ما میده ! اینقد خوشگل که دلت نیاد حتی بخوریشون! یجوری که فقط بدرد تو عکسها بخورن! باید تصمیم بگیریم جزء گوجه های خوشگل باشیم ،. هیچ کس از گوجه های گندیده عکس نمیگیره ، اونا میفتن تو سطل آشغال ، نه تو ظرف سالاد!
۹۳/۱۰/۰۶