تا حالا چیزی کاشتید؟ تا حالا از کِشتۀ خود ،خوردید؟ و اگر نه که نصفِ عمرتان بر فناست... همانا بیل برداشته و به کشت و کار مشغول شوید ،باشد که رستگار شوید همی... خخخخخ
به نظر من یکی از لذتهای بزرگِ دنیا همین کاشتن و برداشتنه البته نه در حدِ مزرعه و اینا ، چون کارِ کشاورزی یکی از سخت ترین مشاغل دنیاست ، اما در حدِ همین باغچه و گلدون که باشه خیلی لذت بخش میشه، اولین باری که من این تجربه رو داشتم خیلی بچه بودم، حدودِ هفت یا هشت سال که با داداشم تو باغچۀ خونمون که اتفاقا برهوت هم بود لوبیا کاشتیم بعد اتفاقا لوبیاهه بزرگ شد و اتفاقاتر ازش یه مُشت هم لوبیا قرمز برداشت کردیم .. چقدم ذوق داشتیم که اون یه مشت لوبیا رو که محصولِ خودمون بود بریزیم تو آشی که مامانم یه روز داشت درست میکرد :)) ولی بعد از اون دیگه تجربه اش نکردم تا پام رسید خوزستان..
اینکه آدم سبزی خوردنش رو از تو باغچه یا گلدونِ خودش بچینه و بخوره خیلی لذت بخشه.. تازه از شرِ پاک کردنشون هم به نحوی خلاصی و جالبیش اینه که سبزی ای که از باغچه میاد راحت یه هفته هم تو یخچال سالم و سر حال میمونه بدونِ اینکه پلاسیده بشن...امسال تو بهار هم تو باغچه گوجه کاشته بودن.. موقعی که هر چند روز سر میزدی ببینی چند تاشون قرمز شدن که بچینیشون خیلی مزه میداد... خلاصه که زراعت کنید در مقیاسه کوچک حتی تو یه گلدون که زراعت روحتان را جلا میبخشد :)
وقتی بوی گیشنیز مست میکنه حتی :)
لکه های گِلی روی سبزیها ، چیزی نیستند جز جای قطراتِ بارانِ گل آلود دیروز و گِل به سر کردن بر زمین و زمان :|
حالا تو این چلۀ زمستون همه جا عکس برف گذاشتن و از سرما مینویسن، ما اینجا تو حیاط سبزی میچینیم :) بعله ما اینجوری به فکر روحیۀ شما هستیم خخخخ
قبلا گاهی که برنجی چیزی کمی اضافه میومد و دیگه قابل خوردن نبود میریختمشون واسه گنجشکها ، الان یه چند وقته که هر روز عادت کردم واسشون غذا بریزم شده یه مقداری از نون خشکها رو خُرد میکنم میریزم براشون، وقتی میان تو حیاط و حمله میکنن ، عاشقِ اینم که وایسم اون حرکات تند و تیزشون رو نیگا کنم... که البته به دقیقه نمیکشه که با اون جمعیتِ زیادشون غذا رو از رو زمین محو کنن و پر بزنن برن! همین گنجشکهای ناجنس بودن که اسفناجهای نازنینم رو که تو باغچه کاشته بودم نذاشتن یه نوک بزنن حتی، همچین تار و مارش کردن که با خاک یکسان شد... حالا هر روز بهشون غذا میدم ازشون خواهش کردم با این اسفناجهای جدیدی که کاشتم کاری نداشته باشن ، بذارن در بیان! ولی بعید میدونم اینا حرف حالیشون باشه... بیخود نیست یکی از غذاهای سنتیِ استانِ خوزستان کبابِ گنجشکه! از بس که اینا اینجا زیاد و حرف گوش نکنن :)
مهمونی گنجشکها توی حیاط :)
سرگرمی :
در تصویر زیر چند فروند گنجشک مشاهده میکنید، لطفا دور آنها خط بکشید خخخخخخ
راهنمایی:
رو در و دیوارم خوب بنگرید :))))
۴
۱
۹۳/۱۰/۲۱
آزیتا م.ز
پاسخ:
حقیقت اینه که هم زیادی زیادن هم زیادی پررو هستن هر چند من دوسشون دارم ولی کبابشون خوشمزست گوشتشون کمه ولی خیلی غنیه بعدم با استخونش میخورن اینارو مرغ و اردک و غاز و مرغابی و کبک و گنجشک نداره که ! وقتی اونا رو میخوری اینم همونه! مگه به کوچبکی و بزرگیه! والاع! یا ادم باید وجترین، گیاهخوار باشه یا همه چیز خوار :)
پاسخ:
اونا سفیدک نیست نسیم جان دوتا پست قبلتر گفتم اینجا برف میاد :| از نوع یونولیت امروز سه ساعت داشتم این یونولیتها رو از رو سبزیها میشستم :/ تازشم من تو این عکس یونولیتی هم نمیبینم! تو چیو میگی سفیدک ؟!!!! بیشتر روشون گِلیه
پاسخ:
خخخخخخخخخخ خیلی باحال بود مخصوصا بین المحلیش :))))))))))
پاسخ:
پ نه پ ، من نمیدونستم مترادفن! ایضا همون جوابِ قبلی
دستکشا میگن دستام کثیف نشن
آآررررررررررررررررررره فقط مال هِمِدان خوبه :)))))))))))))))))))
پاسخ:
ولی من همدانم بودم به سبزی فروش گیر میدادم واسم گشنیز بذاره... از همه سبزیها بیشتر دوسش دارم حتی از ریحون :) خیلی هم خاصیت داره
پاسخ:
تربچه کاشتم هنوز در نیومده... ریحونم تو بهار میکارم الان هوا یکم برای ریحون سرده سرما زده میشه :)
آخیییییییییییییییی چه هندونۀ خودجوشه نازی :)
دم شما هم گرم
پاسخ:
:|
من نه ماشین دارم که بشورمش نه خونه تکونی میکنم نه حموم زیاد میرم... این به اونا در :|
پاسخ:
چون زیاد دیدیم عادی شده؟ مگه به دیدنه؟ آدم باید تکلیفش با خودش معلوم باشه یا گوشت میخوره یا نمیخور... دیگه گوشته یکی رو بخوره مهم نباشه ولی دلش واسه یکی دیگه بسوزه که نشد... این میشه تبعیض حتی :/
شهر شما احیانا اهواز نمیباشد؟ :)
پاسخ:
نه عزیز جان من اهل تهرانم و ساله 90 واسه کار اومدم جنوب فعلا هم که موندگار شدم اینجا... رندگی اینجا هم اصلا و ابدا دوس ندارم :)
پاسخ:
تجربه خوبیه :)
تو کلا سرشار از تناقضی به روحیه ات نمیخوره گیاهخوار باشی ولی هستی :)
پاسخ:
:)
عاره قبلا این سایت رو دیده بودم مرسی به هر حال
پاسخ:
نسیــــــــــــــــــــم زیر عکس نوشته بودم گِله که :| با دقت بخون جانم :)))
پاسخ:
شهر منم یه جایی تو آلمان است ولی اسمش رو نمیدونم ... شایدم یجایی تو ایالت کالیفرنیای آمریکا :)
پاسخ:
تناقض خوب است اما به شرطها و شروطها :)))
پاسخ:
بابا من گونجشکها رو دوس دارم نمیبینی بهشون غذا میدم ، دیدی ادم چیزهایی که خیلی دوسشون داره دلش میخواد بخوره؟ در اون حد :)))
پاسخ:
خخخخخ عجبی یک شکمو پیدا شد ما را یاری بده :)))) البته من مدافع حقوق گنجشکا نیستم منتها پدر کشتگی هم ندارم :)))
میبینی؟ :||||
پاسخ:
عه نه دیگه ، گناه دارن گلدونات آبشون بده :)
پاسخ:
بنده هم دارم تو باغچم هم سیر هم شاهی :)
پاسخ:
خخخخ تا تو باشی خوب بخونی پست رو :))))))
پاسخ:
من که کلاه ندارم ، خلاص :)))))) ولی نه
پاسخ:
اتفاقا چون الان اوندم تهران باز کمیت پستهام میاد پایین یحتمل مخصوصا پستهای خوشمزه :)))
پاسخ:
نه والا ، زوال مخاطب شما بود منم ازش خبری ندارم
پاسخ:
ای ول حرکت باحالی انجام دادی دمت گرم :))) مرسی که سرگرمی رو انجام دادی بقیه که اصن انگار نه انگار :)
آهااااای بقیه ، یاد بگیرین خخخخخخ
پاسخ:
:*
دلمون تنگ شما شده بود با غیبت طولانیان :*
پاسخ:
من همیشه پستهام خوبه.... بهله... خخخخ
پاسخ:
وای چه باحال که توت فرنگی کاشتی دمت گرم :)
ای وای کم آبی :/
پاسخ:
منم با سبزیها سالاد درست میکنم :) ممنون از دستور سالاد کلم :) بنظر خوشمزه میاد حسابی... من تا حالا هویج برداشت نکردم چون برای کاشتش جای وسیعی میخواد
پاسخ:
من نمیدونم مشکل شما چیه که خودتون هم گفتید بی دلیل بهش میتلا شدید ولی کاش میشد درستش کرد حلش مرد :(
اینم زوال جون دختره تنها
پاسخ:
پس مامانت یه قدم برداشت که بتو نزدیک بشه ولی تو بازم هیچی به هیچی :( وگرنه واسه اومده بود لبه تختت نشسته و نیم ساعتی تو اتاقت بوده؟ :(
+ راجع به نیمرو هم باید بگم که :| خوبه که آدم اونقد آشپزی بلد باشه که اگه یه وقت نیمرو هوس کرد یه همچین موقعیته اسفناکی رو تجربه نکنه :|
من وقتی کم سن بودم مامانم همش بهم میگفت بیا یکم دوخت و دوز با چرخ رو یاد بگیر منم میگفتم دوس ندارم واسه چی باید یاد بگیرم اما الان خیلی افسوس میخورم چون دیگه مامانی کنارم نیس که نه واسم انجام بده نه بهم یاد بده! تازه آشپزی که خیلی خیلی بیشتر با زندگیامون درگیره... بد نیست الفباسو یاد بگیری
پاسخ:
احتمالا مامانتم مریضه اگه این همه تبعیض قائل میشه بین بچه هاش واقعا عجیبه...
میدونی از نظر من واسه اینکه آدم خیلی چیزها رو یاد بگیره حتما نباید علاقه داشته باشه وقتی لازمۀ زندگیه پس باید بلد بود... همین عقیده هست که منو به آچار فرانسه تبدیل کرده خخخخخخخخخخخخخخ
پاسخ:
آره تو گلدونهای بزرگ که مستطیل مانند هستن خیلیها پرورش میدن البته تو فصلش...
نه در مورد پرورش قارچ نمیدونم جز اینکه یه اتاق تاریکه نمور میخواد با یه کمد کهنۀ قدیمی و بذر قارچ و خاک کمپوس :))
خواهشمندیم :))
پاسخ:
مرسی :))))))) همچنین تو عزیزم :*
پاسخ:
خیلی متاسفم... البته که مادره منم مریضه... الان هم هفت ماهه که حتی صدایِ همو نشنیدیم :(
پاسخ:
:(
مامانه من اخلاقهای بدش با بزرگ شدنه من رابطه مستقیم داشت هر چی من بزرگتر شدم اونم بدتر شد :(
پاسخ:
نمیدونم ... خب بطور نامحسوس ازشون بپرسید البته اگه باهم مشکلی ندارین نباید نگرانش باشید من که خودم به شخصه از شروع نوجوانیم مشکلاتمم با مامانم شروع شد، چه اشکهایی که نریختم که تا همین شیش ماه پیشم بطول انجامید و فعلا هم که در قهره کامل کامل به سر میبریم :|
پاسخ:
میدونی اون ترفند دیگه رو گنجشکها تاثیر نداره، همین کار رو کردیم ولی باز اسفناجها رو خوردن :/
پاسخ:
اره تو فکر تورم :) نه اونجایی که ما هستیم شبها تاریکه تاریکه و فقط صدای سگ میاد خخخخخخ اگه گنجشکا بذارن عمل میاد :)
پاسخ:
خوشحالم تونستم کمک کوچیکی بکنم، جالبه کامنت بعدی دقیقا برعکس شماست نظرش !!!!!! :))))
پاسخ:
در جواب کامنت شما که به نظر من از رو بی انصافیه محض نوشته شده حرفی ندارم ، جز اینکه املای درسته قاز ، غاز است !