۵
۰
۹۳/۱۲/۲۴
آزیتا م.ز
پاسخ:
عه جدا؟ یعنی هوا از اینجا می وزه به جاهای دیگه؟ شه جالب توصیف خوبی بود... راستی اوقور بخیر کدخدا
پاسخ:
اخ منو به ارزوم میرسونی به جدم قسم :)))
پاسخ:
چه کاریه باز باشه خب؟؟؟؟
پاسخ:
والا از بس بی بخار شده دلمو زده :)))
پاسخ:
این قبول نیست :/ باید یجوری خفه کنی که بمیرم :/
پاسخ:
چرا تعیین کردم.. مرگه سریع مرگه تدریجی که خودم دارم عزیزوووم :)))
پاسخ:
اوه اوه نه نه ... اصلا حال و حوصله نوبت شما ندارم ... تازه نه که تو خیلی شرکت میکنی! فقط میای فضولی خخخخخ
پاسخ:
چون کلا حس میکنم لووووووس شده :))
پاسخ:
بله چشم به توصیه شما فکر میکنم :)
پاسخ:
انکار نمیکنم بعضیاش دلتنگی بود :))
قیافشو :))))
پاسخ:
نه میرزا نمیخواست ببنده که هعی اسم و ادرس عوض میکرد اون رفتار رو شماتت کردم :)))
پاسخ:
خخخخخخخ اوه اوه... شما وقت نداری قُپی نیا :)))
پاسخ:
نه راستش :)
ععععع ببین کی اینجاست
پاسخ:
طلب رو خوب اومدین همین حس عذاب وجدانه به شما بدهکار بودن رفته رو مخم
پاسخ:
شما همیشه میخوای یه چیزی بگی که با بقیه فرق کنه :)))) مثلا خیلی متفاوتی ، باشه قبول :)))))))
پاسخ:
عه همینجوری سرتو مینداختی میومدی؟ :)))) خخخخ نه درش اتوماتیکه چشمی داره
پاسخ:
تو بستی ما تونستیم چیزی بگیم؟ :)))
پاسخ:
ممنونم از الطاف شما :))))
پاسخ:
به وجدانم فشار میاد اونطوری خخخخ
پاسخ:
احساسات قل قلت تو حلقم :))
پاسخ:
اها... ایشالا تو بعدیا بشرکتی
پاسخ:
یعنی تو واقعا فکر میکنی در وبلاگت بازه؟ خخخخخ اونقد کم نوشتن چه فرقی داره با بستن؟
پاسخ:
او مای گاااااد .... شما دیگه از اون خاموشهای خیلی بی معرفتید که با التیماتومو التماس خواهشم روشن نشدین... فکر کنم اینبار دیگه حسابی ...خخخخ
اوه اوه فکر نکنم اگه هر روزم یه کامنت اینقدی بدی جبرانه این همه خاموشیتون باشه هاااا :)))
پاسخ:
خخخخ بلی بلی مخاطب محوریه :)
پاسخ:
اون شبا گذشته البته خاطرات شیرینشون مونده :)
پاسخ:
جلو دست و پامه :)))
پاسخ:
واسه رسیدن بخیر خیلی دیر شده هااااا... ببین کی اینجاست :)
البته درش به روی شما همیشه بازه