وقتی افتاد تو اتوبان پاشو گذاشت رو گاز ، اتوبان اونقدرهام خلوت نبود ، از لاین یک میرفت سه از سه میرفت دو ، بین ماشینها هی لایی میکشید هی ترمز هی گاز، اِبی تو بلندگوی ماشین هوار میکشید ستاره های سربی! مسافر صندلی جلو با یه حالت استیصالی دست برد کمربندش رو بست! پاشو بیشتر رو پدال گاز فشار میداد، سرعت رسیده بود به 130 اونم تو اتوبان شلوغه کرج تهران! از ستاره های سربی خسته شد ، زد آهنگ بعدی، بازم آهنگ بعدی بازم بعدی... یهو شد هایده... صدای ضبط رو بیشتر کرد ، حالا نوبت هایده بود... هی دست میبرد کولر ماشین رو میزد ، سه دقیقه بعد یهو خاموش میکرد شیشه ها رو میداد پایین ، تو اون سرعت یهو یه باد داغ ، هوپ میخورد تو صورتت!! وقتی نگاهش میکردی، احساس میکردی سراسر وجودش رو خشم و غرور گرفته... تا اینجا میشد همه چیز رو بیخیال شد... هی بیشتر گاز میداد ، سرعت رسید به 140 ! وسط همین هیر و ویر ، موبایلش رو که رو پاش بود مدام چک میکرد ، که یهو شروع کرد به مسِیج دادن... این دیگه هیچ رقمه راه نداشت، با سرعت 140 کیلومتر بر ساعت ، با صدای ضبطی که تا آخره و شیشه هایی که پایینن ،پژو 206 ی که مدام داره لایی میکشه... و 4 تا مسافری که به تو اعتماد کردن و سوار ماشینت شدن،کدوم آدم عاقلی این وسط چت هم میکنه!!!؟؟؟
هی منتظر بودم یکی از اون سه تا آقایی که همراه من سوار ماشین بودن یه اعتراضی بکنن، اما اونام جفت کرده بودن همچی فقط زیر لب غر غر میکردن، رانندهه هم هی تو آینه نیگا نیگا میکرد ، منتظر بود یکی یه اعتراضی بکنه که اینم جرش بده، قشنگ از تریپ و قیافش معلوم بود که با همه دعوا داره. آخر سر هم سیصد تومن گرونتر از تاکسیها کرایه گرفت . موقعی که رسیدم ترمینال تاکسیها، واسه ونک ماشین نبود ، این آقا مسافر میزد ، منم دیدم بقیه نشستن، منم نشستم! وسط راه وقتی که یارو اینجوری بد رانندگی میکرد ، به این فکر کردم خودش به درک، من به درک ولی این سه تا آقایی که تو ماشین بودن ، معلوم بود همشون عیال وار هستن و زن و بچه دارن! گفتم اگه این خل و دیوونه چپ کنه مسافرها بمیرن، زن و بچه های اینا چه بلایی سرشون میاد اونام بخاطر خل بازیه یه آدم ندانم کاره از خود راضی... خلاصه که دیده بودم کسی تند برونه ، بد برونه ولی این نوبرش بووووود ، نوووووبر...همینجا پیاده شدم، به خودم گفتم رسیدم، سالم رسیدم، هوووووووف
امروز ساعت 12:30
اتوبان کردستان
امیدوارم بلایی سر کسی نیاره. حالا خودش به کنار
البته امیدوارم خودشم سر عقل بیاید.
اتوبان کردستان برام من خیلی خاطره ساخته...یادش بخیر...