چند روز پیش BBC یه گزارشی پخش میکرد ، یه آقایی رو نشون میداد که تو ژن و DNAش یه مشکل مادرزادی ای وجود داشت که هیییییییچ دردی رو احساس نمیکرد! میگفت وقتی بچه بودم واسه جلب توجه والیدینم همه بلایی سر خودم میوردم ، دستمو میبریدم از ارتفاع زیاد میپریدم که دست و پام بشکنه! خب چون درد رو احساس نمیکرد اینکارا واسش آزار دهنده نبوده! الان مردی شده بود و با یه تیم تحقیقاتی کار میکرد که میخواستن راهی پیدا کنن واسه کمک به کسانی که از دردِ مزمن رنج میبرن ! دردهای طولانی مدت و فرساینده ای که امون شخص رو میبرند! بعد یه خانم جوان رو نشون داد که تقریبا هم سن من بود! که از درد ١٤ ساله ای میگفت که خستش کرده که زندگی رو براش تلخ کرده و از روزی شروع شده بود که از یه ارتفاعی پرت شده بود و حالا ١٤ سال بود که کمر درد هر روز و هر لحظه همراهش بود ! وقتی تعریف میکرد ، دقیقا میفهمیدم چی میگه! انگار داشت حرفهای من از دهنه اون میومد بیرون! حالا اون محققها داشتن تلاش میکردن تا راهی پیدا کنن واسه دردهایی که هیچ مسکنی زورش بهشون نمیرسه !!
خودم از اینکه هر روز بیام اینجا بنویسم اینجام درد میکنه ، اونجام درد گرفته خسته شدم ولی واقعا درد و دردمندی زندگیه منو بیشتر از اونی که هست سخت کرده دوباره از پریشب به حدی کمرم درد گرفته که تکون خوردن برام مشکله ، راه رفتن ، نشستن ، دسشویی رفتن ، حتی خوابیدن و قلت زدن واسم شده کار حضرت فیل! باورتون میشه؟؟؟ عطسه!!! عطسه هم که میکنم آه از نهادم بلند میشه! و خنده! این سلاح همیشگیه من! اونم برام دردناک شده. میترسم باز مسکن بخورم اُوِر دوز کنم! نمیدونم باید چکار کنم ! هیچ کس هم نیست طبق معمول که مددی برساند! :|
تاثیر نداره :| اصلا و ابدا
داشتن جسمی دردناک در کنار یک زندگیه پر فراز و نشیب و سرشار از تنهایی سخته، بخدااااا سخته! خدا نصیب نکنه ... من خسته ااااام من از درد خسته ام.
+ نوبت شما ٨ رو فردا انتشار میدم تا اخر امشب وقت هست عکسهاتون رو بفرستین ، ای کسانی که هووز نفرستادید