۱۷
آذر ۹۴
یه دوستی دارم یه اخلاقی داره ، حالا نمیدونم از تنبلیه یا از چیز دیگه، مثلا وقتی از یه خوراکی ای خوشش میاد اونقد ازش میخوره که دیگه حال خودشو بقیه از اون خوراکیه بهم بخوره! مثلا چند وقت پیش گیر داده بود به ساقه طلایی کاکایویی، صبحانه ، ناهار و شام همینو میخورد خخخخ یا مثلا اگه شوهرش از زرشک پلو با مرغش تعریف کنه یهو میبینی سه روز همونو درست کرد، یا اگه بچش از بال کباب استقبال کنه ، یه مدت مدیدی هر روز بال کباب دارن، جدیدا هم گیر دادن به ماهی کبابی، هر شب شوهرش میذاره لای توری کباب میکنه ، حالا میبینی اونقد میخورن که همشون از ماهی زده بشن تا یه سال خخخخ
حالا شده حکایت این روزهای من، چند روز پیشها واسه اولین بار خودم تو خونه حُمص درست کردم ، قبلا جست و گریخته بیرون خورده بودم خیلی خوشم اومده بود( برای طرز تهیه کلیک کنید) بعد یه شب کمی نخود خیس کردم گفتم یبار امتحانی درست کنم ببینم خوب میشه یا نه! بعد فردا بعد از پختن نخود با دیگ زودپز به مدت ٤ ساعت بالاخره نخود نرم شد و منم چون بلندِر برقی ( همون وسیله ای که همه چیز رو میزنه له و لَورده میکنه) نداشتم ، بعد از کلی اعمال شاقه بالاخره حمص جانم رو آماده کردم . خلاصه که شبش خوردمش و چون یه چُسه بیشتر نبود فرت تموم شد و من موندم در حسرت بیشتر بودنش! البته علاقهء شدید من به نخود از کودکی همراهمه ولی خدایی خوراک خیلی باحالیه! خلاصه فرداش چون دیگه حوصله نداشتم پروسه نخود خیسون و پزون رو طی کنم یه کنسرو نخود از مغازه خریدم اوردم خونه ، تا اومدم آماده اش کنم ، پیش خودم گفتم نه یکی کمه ، این همه زحمت میخوای بکشی همش یه کنسرو!؟ دوباره فردا شب یه کنسرو دیگه خریدم و همون شبانه حُمص جدید رو آماده کرده و مقداری بر بدن زدم ، نشون به اون نشونی که از همون شب تا همین الان به جز وعدهء صبحونه بقیه رو حمص خوردم و هنوز یه مقداری تو یخچال باقی مونده ! آقا میگن کسی رو منع نکنید ، سرتون میاد ، شده حکایت من! یکی بیاد منو از حمص نجات بده خخخخخخخ
۹۴/۰۹/۱۷