۱۰
خرداد ۹۵
قبلا گفته بودم من تا حالا نمایشماه کتاب نرفتم و حالا باید بگم که نمایشگاه صنایع دستی هم تا حالا نرفته بودم البته بین این دو یه تفاوتی هست که به اولی خیلی مشتاقم نبودم که برم اما دومی رو سالهاست دلم میخواد برم و موقعیتش جور نشده بود! دیروز بالاخره ما رو طلبید و رفتیم البته خدایی یه ساعت گشتن تو یه همچین جایی خیلی کم بود و عاقا دلم اونجا موند ، موند ، موند ...
علاوه بر اینکه خیلی خوشحال شدم که ایران هم کمی در تولید صنایع دستی پیشرفت کرده ، رفتار مردمانی که اومده بودن و اونجا غرفه زده بودن برام جالب بود ، چقد مهربون و با حوصله جواب مشتریها رو میدادن و چون مستقیم از شهرستانها اومده بودن بی آلایشی درشون موج میزد ! خیلی دوسشون داشتم ( ایکون چشم قلبی) ... امروز تا نه شب آخرین روزشه ... اگه نرفتید حتما در سالهای آینده برید ...
در ادامه مطلب روایت کوتاه تصویری از نمایشگاه که البته جای خیلی از عکسها خالیه الان پشیمونم چرا بیشتر عکس نگرفتم

یجور نون سرخ کردنی شیرین بود مربوط به استان خراسان که اسمش یادم رفته ولی خیلی داغش خوشمزه بود. این سفیدها هم قره قوروت بود بسیار ترش و شیرین

آش دوغ ایلام ، خیلی ترش بود ، و فقط توش برنج و سبزی کوهی داشت فقط تونستیم نصفش رو بخورم.

سفال لالجین همدان




یجور نون مغزدار بود که داخل پوره ماش و عدس و سبزی میذاشتن ، امتحان نکردم


۹۵/۰۳/۱۰