قرار بود که ون ساعت 11 بیاد دم در هتل تا منو ببره تا سافاری پارک ، صبح از خواب بیدار شدم و آماده شدم که البته حواسم بود یه تی شرت آستین دار بپوشم چون تجربه مالزی رو داشتم که ساعتهای طولانی زیر آفتاب استوا چه بلایی سر شونه های آدم میاره... رفتم برای صبونه پایین ، ناامید کننده ترین صبونه ای بود که تابحال تو هتلها دیدم... یه سری غذای چینی از مدل زشتش که اصلا نمیشد رفت سمتشون حتی گوجه خیار هم اونقد پلاسیده بودن که آدم رو جذب نمیکردن... از پنیر هم که اصلا خبری نبود... به زور یه نیمرو یخ خوردم و یه شیر قهوه...تا ساعت 11 که قرار بود ون بیاد یه ساعتی فرصت داشتم واسه همین راه افتادم رفتم سمت کافه استارباکسی که دیروز موقع پول چنج کردن جاشو دیده بودم ، اونجا باز یه قهوه درست حسابی و یه وافل زدم به بدن و برگشتم سمت هتل.
کارامل ماکیاتو و وافل
ون اومد سوار شدم که فقط یه آقای دیگه داخلش بود که معلوم بود ایرانیه ... من روی نقشه جایی رو که فکر میکردم قراره اینا منو ببرن زده بودم و اینجور نشون میداد که دو ساعت دیگه میرسیم... اما 20 دقیقه شده بود که ون جلوی در پارک ایستاد اونجا بود که فهمیدم اینا اسم پارک رو درست به من نگفتن و این یه پارک کوچیکتر و نزدیکتره واسه همینم قیمتی که دیروز گرفته بودم گرونتر بود.. خلاصه پیاده شدیم و وارد پارک شدیم ...اسممون تو لیست بود و بازی ای که رزرو کرده بودیم... اون آقا نمیدونم واسه چی اومده بود ولی من برای 26 مرحله از بازی تارزان پول داده بودم.
ورودی سافاری پارک
نمایی از پارک
پارک سافاری یه محوطه جنگلی بزرگ بود که فعالیتهای مختلفی میشد اونجا انجام داد از بازی تارزان و انگری برد گرفته تا فیل سواری و شلیک با شات گان و بانجی جامپینگ ...چون تور فردای من شامل فیل سواری هم میشد من فقط تارزان رو خواسته بودم... حالا تارزان چی بود .. شما با یه سری ادوات و وسابل و یه آموزش کوتاه اولیه که بهت میدادن وارد مسیری میشدی که از قبل روی درختها طراحی شده بود و پر بود از طناب و نردبونهای طنابی و البته زیپ لاینهای طولانی که این مسیر شامل 56 مرحله بود که من 26 تاییشو انتخاب کرده بودم... متاسفانه اون بالا نمیشد موبایل برد و من خساست کردم فیلم برداری در طول مسیر هم انتخاب نکردم ..واسه همین هیچ سندی از اون همه مسیر باحال وسط زمین و آسمون ندارم... اما نزدیک به 15 تا زیپ لاین سوار شدم که خیلی باحال بود و البته اون آقایی که به عنوان مربی همراه بود خیلی از من راضی بود و هی به من میگفت مثل یه پسر کل مسیر رو خودت تنهایی رفتی :))
مشغول فیل سواری
مشغول شستن فیلها
مسیر طولانی بود و هوا گرم ، آخراش دیگه دعا میکردم زودتر تموم شه از بس که دست و پاهام خسته شده بود و راضی بودم که فقط 26 تا گرفتم نه بیشتر...
پارک خلوت بود و آدمهایی زیادی داخلش نبودن ... بعدش کنار دریاچه اش کمی نشستم ...یه بازی بود بنام انگری برد که آدم رو میبستن به دو تا کِش غول آسا بعد با یه جیپ به طرف عقب میکشیدنت و یهو رهات میکردن که پرت میشدی تو آسمون خیلی دوست داشتم اونم امتحان کنم رفتم ازشون خواستم که فیلمهاشو نشونم بدن ولی بعد از اینکه گفتم مشکل کمر دارم آقاهه گفت که بهتره امتحان نکنی چون فشار زیادی به کمر میاره .. بی خیال شدم.
نمای دیگری از پارک
اون پایه فلزی برای انجام باندی جامپینگه
گل بنفش (آیکون چشم قلبی)
جغدهای خوشگل
پول میدادی باهاشون عکس میگرفتی
اسمشو نمیدونم
خیلی بد صدا بود :))
مشغول تاب سواری
گلش طبیعیه ها :)
ماهی هم داره تو آبش
تا نزدیکیهای در ورودی اومدم.. درخواست ون کردم که گفتن باید نیم ساعت بشینی یه تاب چوبی بود که روش نشستم، تا وقتی ون اومد. با دو تا دختر روس و سه تا پسر چینی سوار ون شدیم.. که از تو شهر اومد و من نرسیده به هتلم همون نزدیکی ها پیاده شدم تا ناهار بخورم ...
وارد یه رستوران شدم که محیط باز داشت ازشون پرسیدم جای خنک هم دارن که منو به یه سالن بسته راهنمایی کردن ... از بس گرمم بود طاقت غذای گرم نداشتم ،سالاد مخلوط دریایی سفارش دادم ، وقتی ازم پرسید تند باشه گفتم خیلی کم... سبزیجات سالاد فوق العاده تازه بودن و خوراکیهای دریاییش که شامل میگو ،کالاماری، هشت پا و صدف میشدن هم خوب بخارپز شده بودن... سس ترش و تندی هم بهش زده بودن که خوب مزه دار شده بود اما واسه من یکم زیادی تند بود... به جز صدفش از بقیه چیزهاش خیلی خیلی لذت بردم قیمت سالاده تقریبا 27 هزارتومن میشد و یه نوشیدنی پاپایا هم گرفتم که 7 هزارتومن بود... البته خیلی بی مزه بود ولی خوبیش این بود که کاملا طبیعی بود و شکر هم اضافه نکرده بودن...
سالاد مخلوط دریایی
سمت راست صدف، سمت چپ هشت پا
اسموتی پاپایا اون کنارشم آناناسه
بعد راهی هتل شدم و یکم استراحت کردم ... تارزان بودن حسابی خستم کرده بود و ماهیچه هام گرفته بود... رفتم داخل ماساژ خونۀ روبرو هتل ، از تو منو ماساژ تایلندی انتخاب کردم. اونام منو راهنمایی کردن طبقه بالا .. یه ست لباس هم دادن که بپوشم.. یه پیراهن گشاد و یجور دامن شلواری.. رو یه تشک که روی زمین بود دراز کشیدم که بعد یه خانم تپل اومد و شروع کرد به ماساژ دادن..ماساژ تایلندی سنتی بدون روغن و از روی لباس انجام میشه یه جورایی مثل رگ گیری و قولنج گرفتنه خودمونه... اونقد بهم حال داد که اصلا سر حال اومدم...بعد اون یه ساعت ماساژ فِرِش اومدم بیرون و دلم نمیخواست برم هتل واسه همین راهی پاساژ رویال پلازا شدم که از قبل سرچ کرده بودم و میدونستم طبقۀ چهارمش سرگرمی داره و یه تونل وحشت خیلی باحال و ترسناک ، ساعت 10:30 بود که رسیدم دم گیشه و گفتم میخوام برم توی تونل وحشت.. یه نگاه به ساعت کرد و گفت دیر شده و تا ساعت 11 بیشتر نیستن و الان دیگه نمیشه ... یکم ناراحت شدم چون فکر میکردم شاید نرسم که دوباره بیام...
یکی از عکسهای ورودیه تونل وحشت
چون دیر ناهار خورده بودم احساس سیری میکردم .. با وانت رفتم سر واکینگ استریت پیاده شدم یه گشتی زدم و نوشیدنی خوردم... توری که فردا گرفته بودم حدود 12 ، 13 ساعت طول میکشید و ساعت 8 هم باید توی لابی میبودم که اتوبوس بیاد دنبالم واسه همین بعد از یکم گشت و گذار اومدم هتل و خوابیدم.
++ تو که تونل وحشت رو رفته بودی!! نرفتی؟ !!
+++ الان واسه من یک سوال پیش اومد !!! تایلند بهتر بود یا مالزی ؟!!!
++++ من هیچ کدوم از این کارها رو دوست ندارم ! ترجیح میدم برم یک هتل هشت ستاره فقط استراحت کنم ! فقط خواب و رستوران خوب و استخر هتل ! همین !!!! :)