حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo

۵۳ مطلب با موضوع «از سَرِ احساس» ثبت شده است

۲۶
مهر ۹۰

از فکرهای منحرف در هم پیچیده

از زبانی که عشق را هم لیسیده

در جستجویی که تو،من،ماها

در گفتگویی که تو....آها

می نگرم به نور مانیتوری که...

زُل میزنم به واژه های دل پُری که...

دق میکنم از بودن بی رفتنم حالا

سر میکنم با آن چیزی که منم حالا

باز دیشب مردی عاشقم باشد

باز ذهنم ،تو مریضی نه؟؟باشد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۶ مهر ۹۰ ، ۰۷:۱۵
آزیتا م.ز
۲۴
مهر ۹۰

شکمی گشنه،دهانی بسته

چشمهایی باز،کمری خسته

قلم،از دستانم کار شسته

اینجا نشستم تو روح هر چی پُسته

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۴ مهر ۹۰ ، ۰۷:۱۴
آزیتا م.ز
۱۹
مهر ۹۰

بیمار گونه

با کمردردی مزمن

لیوان،چای بابونه

فکرهای شانه نکرده

کسالت کهنه

دردهای آشنا

تسکین بی قیدی

تردید،گاه به گاه

ذهنی آشفته

روحی نخ نما

در حالِ بودن

در فکر رفتن...

آه از من...آه ازمن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۹ مهر ۹۰ ، ۰۷:۰۹
آزیتا م.ز