یادتونِ گفتم کی میاد بریم دکتر ماهی؟ یادتون نیست؟ اینجا رو ببینید یادتون میاد :)
خب امروز بالاخره شد که بشه! من و تنها کسی که پایهٔ دکتر ماهی بود ، یعنی خانم خوجگله :))
اینجا
هوا عالی..همه چی عالی توووووپ :))
جای همتون خاااااااااالی!
در ابتدای امر که رفتیم غذایی به بدن زدیم اساسی...
اون سالادی که میبینید خیلبی بامزه بود، کاهو مادهٔ اصلیش بود با سیب و پرتقال و توت فرنگی و کشمش و سس زرشک قرار بود انارم توش باشه که ما هر چی گشتیم چیزی نبود!
یه نوع ساندویچ ترکی که گوشت گوسفندیِ کبابی بود... خیلی خوشمزه، اما حیف که کم بود :)
از اونجایی که همچنان جا داشتیم، نوشیدنی با کیک سفارش دادیم خخخخخ
بنده دمنوش انرژی خوردم با کیکِ سیب و خانوم خوجگله میلک شیک شکلات با کیک شکلاتی....
خدایی وقتی آدم یه جای خوب میشینه یه غذای خوب میخوره بدون اینکه استرسِ گذر زمان رو داشته باشه چه فاااازی میده!
موسیقی زنده هم بود( گیتار و ویولن ) کلی آهنگهای نوستالژی میخوند آقاهه :))
اصن نفهمیدیم که دقیقا سه ساعته که اونجا نشستیم :)
بعد پا شدیم بریم پاهامون رو بدیم تحویلِ دکتر جون :)
و اما اصلِ ماجرا :)
اول رفتیم داخل و پاهامون رو با آب شستیم بعدش رو صندلی نشستیم و پاهامون رو داخل آکواریوم فرو بردیم... البته که اول خانم خوجگله پاشو فرو برد! بعدشم شروع کرد به جیغ و داد و خندیدن !!! بعد من اونو دیدم دلهره گرفتم :))) حالا اونم داد میزد پاتو بکن تو پاتو بکن تو ..... تو منو آوردی اینجا زود باش پاتو بکن توووووو :))))
اولش خیلی غلغلک (قلقلک) میومد... ولی یواش یواش تبدیل شد به یه آرامشی که آدم دلش میخواست بخوابه اصن یه وضی :))
کلا ماهیهای شدیدا وظیفه شناسی بودن! تازه مهاجرم بودن! از مالزی با هواپیما اومده بودن!:)
خلاصه که ای همهٔ کسانی که میترسید ، حیف نیست از این ماهیهای به این مهربونی میترسید :)))))
جای همتون خالی....
بعدش آرامش و انرژیِ افزاینده ای داشتیم که نگو :)
آی عاغا الان خسته ام آی خسته ام اوووووووووف....