حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo

۸۲ مطلب با موضوع «هویجوری الـــــــکی!» ثبت شده است

۰۵
آبان ۹۳

موقع شام خوردن اجبارا در حال تلویزیون دیدن هم بودم ، بعد کانال رو تبلیغات بود! 

- خانم دارین چکار میکنین؟

- مشغول ظرف شستن بودم ( بعد یه کوووووووه طرفهای گُه گرفته تو ظرفشویی)

- خانم از پریل راضی هستین؟

- بعله عااااااالیه با یه قطرش میشه شونصد هزارتا ظرف چرب رو شست از بس که کف میکنه !!!

بعدشم هفتصدتا سکانس دیگه که زنها مشغول ظرف شستن بودن :| 

به سوالی برام پیش اومد !؟ یعنی کلا هیچ آقایی از مایع ظرفشویی استفاده نمیکنه؟ :| هیچ مردی تا حالا تو تاریخ ظرف نشسته؟ کلا نمیدونم اینا تبلیغ مایع ظرفشویی و پودر لباسشوییه یا تبلیغ کلفتیِ زنها :| یهو همهء اینها فرت ریخت تو مخم :||

من همون قدری که عاشق آشپزی ام از ظرف شستن بیزارم :/ جالبیش اینجاست وقتی دارم ظرف میشورم همه غم و غصه ها و بدبختیام یادم میاد! هیچ دلیل منطقی ای واسه این قضیه وجود نداره اما این اتفاق واقعا میفته! بارها اتفاق افتاده من پای سینک ظرفشویی زار زدم مث همین چند روز پیش بعنی جمعهء هفتهء پیش که داشتم ظرفهای صبحانه رو میشستم ، یه گریه اسفناک کردم ! 




۲۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۵ آبان ۹۳ ، ۲۲:۱۴
آزیتا م.ز
۰۳
آبان ۹۳

خیلی بد اخلاقه ... خیلی هم ترسوئه... بی خاصیت ترین موجودیه که من تا حالا دیدم... یه سه سالی هست که گاهی واسه یه هفته ای مهمون من میشه... بیشتر از اونی که دوسش داشته باشم دلم براش میسوزه... تا اندازه ای حرص در بیاره... کلا موجوده کسل کننده و بی مصرفیه... انگار خونوادش فقط از سر وظیفه و عادت نگه داریش میکنن... به نظر میاد کلا منتظر مرگشن... به هر حال که پیش من مهمونه... مهمونم حبیب خداست. منم وظیفمه ازش پذیرایی کنم! :O)

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.


این شما و این شایان


۱۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۰۳ آبان ۹۳ ، ۱۳:۰۵
آزیتا م.ز
۲۰
مهر ۹۳

میدونید امروز یه تصمیمی گرفتم، که هر جا که سفر میرم شده یه چیز کوچیک واسه دوستام بیارم، البته قبلا هم معمولا اینکارو میکردم ولی گاهی بخاطر وقتِ تنگ یا تنبلیِ خودم یا حتی فراموشکاری  یادم میرفت ، اما امروز فهمیدم که چقد سوغاتی با خودش انرژی مثبت بهمراه داره ، چقد آدم رو سر حال میاره و چقد دو تا آدم رو به هم نزدیکتر میکنه...


همین امروز ظهر 

من در حال شستن و ناخنک زدن به انگورا :))


به به ، چه انگوری چه انگوری مثل چراغ زنبوری !!! :) این انگور خوشگل سوغاتی ای که امروز منو بفکر وا داشت ! از انگورانِ اراک اومده خراب آباد :) و خیلی هم خوشمزه است... از امروز با خودم عهد میبندم هر جا میرم سوغاتی رو فراموش نکنم ... چون یه عالمه عشق همراهش داره هر چند کوچیک باشه ... 

۱۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۲۰ مهر ۹۳ ، ۲۱:۴۸
آزیتا م.ز
۰۸
شهریور ۹۳

ما را مِهی در برگرفته، اما خیال نکنید که این مه است، هرگز چنین نیست! 

بلکه این همان هوای شرجی است که شما را به اشتباه می اندازد و سوی چراغهای تیرهای برق را مُنکسِر میکند، پس ای کسانی که ایمان آوردید، هرگز به چشمان خود زیادی اعتماد نکنید !

ضمنا شُشهای خود را به آبشُش سوئیچ نمایید و دست به گیرنده های خود نزنید ، همه چی حله :)

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۳ ، ۰۱:۲۰
آزیتا م.ز
۰۷
شهریور ۹۳

صدای جلز ولزش درومده، بوشم راه افتاده، خیلی خوشبو نیس، اما همین کافیه که اسید معدهء یه شیکمو رو تو ٨ صبحِ یه جمعه بکار بندازه، صدای بهم خوردن قاشق تو لیوان چایی میتونه یکی از قشنگترین صداهای دنیا باشه وقتی رنگ چایی رو تو لیوان شیشه ای تو ذهنت بیاری! و سرخیه گوجه رو کنار زردیه تخم مرغ متصور بشی! من اینجا خیلی مشتاق صبحانه ام اما نمیدونم چرا رختخواب حیا نمیکنه ، منو رها نمیکنه!


٢٧ خرداد ٩٣

۱۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۰۶
آزیتا م.ز
۱۸
مرداد ۹۳

اون سمتها ، این موقعها که میشه انجیر زیاد هست! از بس که هر طرف رو نیگا میکنی درخت انجیر درومده... حالا ممکنه در حال درومدن باشه یا در حالِ درخت شدن ولی به هر حال گوشه و کنارِ حیاط میاطهاشون برگهای انگشتیه انجیر زده بیرون... ها یادم رفت بگم کدوم سمتها! منظورم شمال ایرانه مخصوصا مازندران!

مازندران-حوالیِ بابلسر

مرداد ٩٣

قبلا تو وبلاگ مرحومم یه پستِ انجیری گذاشته بودم ، حیف که الان دسترسی به آرشیوم ندارم ، منتها کسایی که یادشونه ، یادشونه دیگه ؛) که چه پستـــــی بود :))) حالا خواستم بگم که...

۴۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۱۸ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۱۶
آزیتا م.ز
۳۱
ارديبهشت ۹۳

تو را من چشم در راهم شباهنگام

صبح هنگام

ظهر هنگام

عصر هنگام

همیشه هنگام اصن

چشمم خشک شد به راه خیلی نامردی، اصن لازم نکرده بیای بی خاصیت :))))

۱۶ نظر موافقین ۶ مخالفین ۱ ۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۰۶
آزیتا م.ز
۲۲
ارديبهشت ۹۳

سوالی که خیلی از من پرسیده شده جوابش اینجاست

:)

۷۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۴۶
آزیتا م.ز
۱۱
ارديبهشت ۹۳

فقط چند تا لاک و یه خلال دندون

۲۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۲۳
آزیتا م.ز
۰۶
ارديبهشت ۹۳

عاغا بنده یه خبطی کردم، تو رستورانِ شرکت یه حرکتی انجام دادم! حالا از اون روز این آقایِ همکار بنده رو کچل کرده! هِی چپ میره ، راست میاد میگه:
آزی
جادوگرِ شهرِ خراب آباد!!!

(با همون لحنش تو کوتاه بشنوید (14) )

:))


۵۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۴۴
آزیتا م.ز