به نام خدا نوبت شما (٩) رو بعد از بوق مدت که اینجا خبری از این برنامه ها نبوده ، آغاز مینماییم ، با تشکر از همه اونهایی که با تموم مشغله هایی که داشتن شرکت و مارو یه نیمرو مهمون کردن :) بنظر من گاهی همین نیمرو میشه لذیذترین غذای دنیا مث وقتی که یه صبح جمعه صبونه نیمرو با مخلفات بزنی یا تو کوه و دشت و دمن یه نیمرو آتیشی درست کنی یا حتی وقتی اونقد گشنه ای که تایم درست کردن هیچ غذایی رو نداری...
نشان افتخار در سرعت عمل رو تقدیم میکنم به مضراب عزیز که بعد از چند دقیقه از پُست اطلاعیه ، عکسش رو واسم فرستاد :)
همچنین نشان شجاعت رو هم تقدیم میکنم به تنها پسر شرکت کننده یعنی امیرحسین که با اینکه خیلی دیر رسیده بود ولی یه عکس مشتی بسیار مربوط به موضوع رو فرستاده :)
نشان معرفت هم تقدیم میکنم به بقیهء شرکت کننده های این دورهمی که همت کردن و عکس فرستادن مرسی از همتون ..
نشان غلط کردم هم میدم به خودم که دیگه تا وقتی امکانات نیست و باید با گوشی پست بذارم و عکس آپلود کنم ، هوس اجرای نوبت شما به سرم نزنه :))) با تچکر ...
هر کی کامنت نذاره بده بده بد :دی
هشدا ر: اگر گشنه هستید از ورود به ادامهء مطلب اکیدا خودداری نمایید ...
امروز بعد از درد بی تاب کننده ای که عصربه سراغم اومد و از شدت استیصال و زورِ درد ، رفتم ماساژ که بلکم آروم شه ،به یه نتیجه ای رسیدم که درد در بدن من از بین نمیره ، فقط از جایی به جای دیگر منتقل میشه :| از کمر به گردن ، از گردن به کتف از کتف به زانو از زانو به مچ دست از مچ دست به شونه از شونه به لگن :/ خدا میدونه از لگن قراره کجا بره ....
عصر که از عطاری روغن شترمرغ گرفتم ، پرسیدم اصله؟؟ فروشنده ، که خانم مهربون و خوشروییه و منو که مشتری ثابت و پایه مغازشم هم میشناسه گفت آره دخترم ، از کسی میگیرم که خودشون پرورش شترمرغ دارن ، الان که زانو و دست و گردن و لگنم رو روغنکاری کردم و یه نیم ساعتی ازش گذشته به حرف خانمه ایمان آوردم از بس دستم بو شترمرغ میده :))) نخند!! شترمرغ تا حالا بو نکردی؟؟
از نامبرده پرسیدند تو را چه میشود ؟ کجایت درد میکند ؟ گفت هَمم >_<