حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۰۳
مرداد ۹۲

تو این شهر خراب شده اصلا دوستی ندارم...چند وقت پیش با یکی آشنا شدم که مثل من اهل اینجا نیست...خوب، زودی باهم دوست شدیم...اخلاقهای خاصی داره اما من دوسش دارم...1مدتی گذشت...الان خونمون خیلی خیلی نزدیک شد بهشون، یعنی اومدیم همسایه بالاییشون شدیم!!!! فکر میکردم اینجوری خیلی باحال میشه کلی همدیگرو میبینیم...اما برعکس شد....کلا کم پیدا شد...دیگه اس ام اس هم نمیده....4 روز پیش بهش اس دادم:

من:سلام عزیزم خوبی؟چه خبرا؟....راستی دوست جون از من دلخوری؟

اون: سلام بد نیستم،تو خوبی؟ نه واسه چی؟ اتفاقا صبحی به فکرت بودم...اصلا نمیفهمم زمان چطوری میگذره بخدا آزی!

من:من که همیشه به فکرتم...میگم مزاحم نشم...هیچی گفتم کاری کردم دلخوری که سراغی ازم نمیگیری...میخاستم بگم با ما به از این باش که با خلق جهانی...

اون: الهی فدات شم...خیلی عزیزی بخدا........................کلی قربون صدقه دیگه....باشه چشم ،حتما میام میبینمت، بوس

اون: الان 3 روز گذشته باز رفته تو آمپاس!!!

من:

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۰۳
آزیتا م.ز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">