رسم آب ریختن رسم مزخرفی است! پشت سر مسافر را میگویم... بهترین آرزو برای من وقتی از این گِیت اسارت رد میشوم ، این است که به من بگویند بری که بر نگردی
فرودگاه امام
همین الان
تمام دیشب وقتی به پهلو چپ میخوابیدم پام درد میگرفت ! بعد فکر میکردم لباسم زیرم گلوله شده ، صبح پا شدم دیدم سیم شارژر موبایلم تو رختخوابه :| یعنی عایا من دیشب مست بودم موقع خواب؟ یعنی عایا من الان خیلی شارژم؟ :)))))
بی شک نمیشناسی اش !
او غمگینترین زنِ خندانِ جهان است...
از شدت غصه هایش قهقهه میزند
ندیدی اش؟
همینجاست
یکی به من بگه من چجوری به کی بگم از کجا بخوام اسم وبلاگ من رو از تو اون پیچ صد وبلاگ برتر سال ٩٣ بردارن :|
یکی از خیلی معدود موجوداتی که من ازشون میترسم
موتور سوارهای لعنتی اند
که
با یه صدای وحشتناک ، تو کوچه های خلوت از پشت سر میان!
:-/
+من چرا بیدار شدم خوابم نمیبره؟ :( انگار که اصلا هیچ موقع خوابم نمیومده، در این حد خوابم پریده! :|
+ یه مدتی سمت چپ بازه، راست کیپه! تا راست باز میشه، چپ کیپ میشه! :( سوراخ دماغمو میگم :|||
انتظار کشیدن برای اینکه چیزها اتفاق بیفتن رو تموم کنید
برید بیرون و اونارو رخ بدید