حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo

۱۳ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

۳۱
تیر ۹۳

-تریاک میکشی که چی بشه؟واسه چی باز شروع کردی کشیدن؟

-سنم رفته بالا واسه سلامتی میکشم،میخوام ٧٠ سالگی بمیرم بکشم ٨٠ سالگی میمیرم...برادرم اگه میکشید ٦٧ سالگی نمیمرد

-زنده بمونی که چی بشه؟ ٦٠ سال زنده بودی چکار کردی؟ هِی تریاک کشیدی پول دود دادی! تا شابدوالعظیمم نرفتی!واسه چی زنده بمونی؟ دو تا کتاب تو عمرت نخوندی! یه فیلم نگاه نکردی! واسه چی زنده ای تو!؟ واسه اینکه تریاک بکشی؟ که زنده بمونی که باز بکشی ، من حاضرم تا سالِ دیگه بمیرم اما یه سال زندگی کنم که حاضرم همین الان بمیرم اگه قراره فقط زنده بمونم،میخوام زنده نمونم ، از تهِ تهِ قلبم میخوام زنده نمونم اگه قرار باشه از یه حیوونم بی معناتر زنده باشم!

۱۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۳۱ تیر ۹۳ ، ۱۴:۳۱
آزیتا م.ز
۳۱
تیر ۹۳

خرداد ٩٣

مازندران

۱۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۳۱ تیر ۹۳ ، ۰۹:۳۴
آزیتا م.ز
۳۰
تیر ۹۳

آسمان بالای سرم ابری ست ، آسمان دلم هم! نه نه!ابری نیست ،طوفانی ست از آن طوفانهایی که این روزها در چین آمده که خانه و کاشانه را از ریشه میکَند،آهای اهالیِ ساکنِ دلِ من این روزها اگر میخواهید خانه یتان را طوفان نبرد محکم تر بشینید محکم تر بمانید اینجا هوا بس ناجوانمردانه خراب است، خراااااب

۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۳۰ تیر ۹۳ ، ۱۰:۳۸
آزیتا م.ز
۲۹
تیر ۹۳
دقیقا وقت سحر یا کمی دیر تر بود که از خواب پریدم تو ذهنم یه مشت حرف درست و حسابی بود ، چند بار مرورشون کردم که مطمئن بشم وقتی میخوام بنویسمشون حتما یادم میان ،اونقدر جلوی چشمم درشت و شفاف و واضح بودن که مَحال به نظر میرسید که وقتی دست به قلم میشم به کُل فراموشم بشن،اما زندگیِ من این روزا شده پُر از محال هایی که واقعیت میشن!!مَحالهایی که واقعیت شدنشون شدن یه رُمانِ تو در توی پیچیده،شخصیت اول داستان هم داره رو خط جنون راه میره، آدمی که لبریز از عشق اما مملوء از تنفّر شده و کُل روز رو به این فکر میکنه که کِی بادکنکِ جنونش میترکه تا بالاخره همهء حرفها رو بزنه و کارهایی رو بکنه که تو دلش جمع شده، همه رو فریاد بزنه بعدم سر بزاره به کوه و دشت و بیابون جایی که هیچ اثری از آثارش گیر آدمهایِ داستان نیاد...

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۹ تیر ۹۳ ، ۱۶:۰۷
آزیتا م.ز
۲۲
تیر ۹۳
ینی پرواز ساعت ٩:٣٠ بود، الان ساعت ١٢:٢٠ دقیقه است و ما هنوز تو قسمت چِک این منتظریم ، میگن پرواز ساعت ٣ میپره!!! پنج ساعت و نیم تاخیر ینی به فاک فنا رفتیم خِلاص
و
باید خدمتتون عرض کنم 
ایران ایر خر است!!!!
۱۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۲ ۲۲ تیر ۹۳ ، ۰۰:۵۴
آزیتا م.ز
۱۹
تیر ۹۳

هر از چند گاهی آدمها تو اوج گرفتاریها و بدشانسیهاشون ، یه فُرجه میگیرن ، این فرجهه حکم نفس گیری رو داره ، که زنده بمونی و زارت بعد چند روز باز میفتی تو تَشتِ بدبختیُ دووم بیاری!! من آدمِ خوشبختی ام یحتمل چون فُرجه ها خوب به پُستم میخورن هر چند تَشتِ بدبختیهامم شبیهِ استخره :) 

اینجا دوبی ، منظرهء نه چندان دلنشینِ اتاق من و من در حال مزه مزه کردنِ فرجه 


۲۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱۹ تیر ۹۳ ، ۱۲:۱۰
آزیتا م.ز
۱۶
تیر ۹۳
میدونید , من و آقای همکار دوستهای خوبی هستیم . هرچند خیلی وقتها همو ناراحت میکنیم اما میدونم که چقد آدمِ مهربونیه
حالا قلب کوچیکش یهو ناراحت شده الکی تو شهر غریب افتاده رو تخت بیمارستان ، گفتم واسش دعا کنید زود خوب بشه
۲۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۲ ۱۶ تیر ۹۳ ، ۲۱:۲۱
آزیتا م.ز
۱۵
تیر ۹۳

رادیو قصه میگفت قصهء کودکانهء ساعت نه شب... موش و پنیر ... میز بغلی افطاری سفارش داده بود مدام پنیر میمالیدن روی نونِ سنگکِ فتیر و با چای نبات قورتش میدادن و من تیلیت دیزیِ مخصوصم رو که اصلا هم مخصوص نبود در عرض دو دقیقه بلعیده بودم و در حالی که با چنگال گوشتکوبیده میخوردم اصلا نمیفهمیدم که چی میخورم ، درست بعد از سه دقیقه بخودم اومدم و یادم اومد که یادم نمیاد که کِی غذایم را خوردم... فقط داشتم به همهء این چند روزِ مسخره فکر میکردم که چطور به هزار نفر دوست و آشنای نزدیک و دور رو زده ام تا پولی را جور کنم که آشناترین فردِ زندگی ام بعد از اینکه آنرا به من بخشیده حالا از من طلب کرده... که تو این چند روز چه غریبه هایی که فکرش را هم نمیکردم دست یاریِ واقعی به طرف من دراز کردند و چه آشنایانی که چشم یاری بهشان داشتم منو دک کردند...

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۵ تیر ۹۳ ، ۲۲:۰۴
آزیتا م.ز
۱۴
تیر ۹۳
آقای همکار:
نامردا مثلا فردا تولدمه، این بود هواداری؟ این بود کادوهای بی شمار؟ این بود آرمانهای مااااا
:))))
۲۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۴ تیر ۹۳ ، ۲۳:۲۲
آزیتا م.ز
۰۷
تیر ۹۳

اسباب کِشی خر است

اسباب کشی دست تنها از خرم خرتر است

تمام

.

۳۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۷ تیر ۹۳ ، ۱۵:۴۳
آزیتا م.ز