حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۰۴
اسفند ۹۲

یک دردهایی در زندگی هست، که با آرامبخش و مسکن خوب نمیشوند!!! اصلا نا علاج اند....یک دردهایی در زندگی هست، مثلِ یک غدهٔ سرطانیِ بدخیم!!! کُل وجودت را میگیرند! هر چه هم قرصِ شادی میخوری و آمپولِ سر خوشی تزریق میکنی...افاقه نمیکند!!! همچین ریشه دار است که تبرِ هیچ خوش بینی ای ، قطعش نمیکند!!!! مثل همان غدهٔ سرطانی که گفتم ، از تنِ خودت است! از گوشت و پوست و خونِ خودت است!!! اگر بخواهی نابودش کنی باید آنقدر سم بخوری تا همانطوری که سلولهای خودت دونه به دونه فنا میشوند شاید آن غده هم کوچک شود...اما نه نمیشود...وقتی بدخیم باشد...فقط یک راه دارد آن هم آرامشِ مرگ است....

میدانم، من خیلی خوشبختم!!! من خیلی شاکرم از این همه نعمتی که خدا به من داده است...میدانم خیلیها ،هزار برابر من سختی داشتند و دارند....اصلا میدانم من خوشبخترین دختر دنیام....میدانم ناشکری و غُر زدن مسخره است....اما فقط یک چیزی، من سرطان دارم....من 26 سال و یازده ماه و سیزده روز است که یک سرطانِ بدخیم دارم!!!!همین!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۰۴
آزیتا م.ز

نظرات  (۳۱)

ها؟
پاسخ:
:|
و این یعنی 27  روز دیگه تولدتونه!!!
مثبت اندیشی رو حال کردین؟
:)))
پاسخ:
17 روز دیگه تولدمه...تصحیح شد حاجی جان!!!

من در این پست مثبت اندیشیِ نهفته گذاشته بودم :)
ایکون بیا بغلم عزیزممممم(فقط همین)
پاسخ:
با اون عکسه خوجملت اومدم :-*

از صبح دانشگام باو از 8صبح تا 9 شب

مغزم کشش نداره...

صبح بخونم شاید بفهمم :|

پاسخ:
اره ...احتمالا مغزت تعطیل کرده...خو برو بگیر بخاب...دیگه
بمیرم واسه اون دل غصه دارت گل دخترم
پاسخ:
خدا نکنه الهی فدات شم.......وای چه مامان خوشکله جوونه مهربونی دارم من ووووییییی :*
بترکی با رمز گذارید 
سکته کردم 
همون17روز دیگه تبریک میگم
فعلا بوسو داشته باش:*
پاسخ:
بحث اون نبود ها.....ولی خواستم پست تلطیف بشه =/

بوسو بده بیاد :-*
تو آروم باش تا ب.زود خوب بشی،مامانی هواسش هست ک چه جوری شادت کنه.
پاسخ:
قربون تو مامانی مهلبونم ، دوست دارم یه وضی اصن :-*:-*:-*
:-*:-*:-*:-*:-*
پاسخ:
*_*


:-*
تو دل عقشم غم نشینه صلواااااااااااااات[ایکون همراهی جمعیت]:-D
پاسخ:
:)

دل که دل نیست....جیگر زلیخاست خخخخخ
بر باعثو بانیش ......هعیییی
پاسخ:
الهی آمین >:(
من سرطان دارم . یک سرطانِ بدخیم دارم!!!!همین!
من میگم: خدایا برای داده ها و نداده هایت سپاسگذاریم. 
داده هایت از هر دسته که باشد؛ هرچه که باشد ، نعمت است. و حضورش و میزان وجودش حکمت .
نمیگم آنچه را که سرطان مینامی خوشآیند است اما جای شکر دارد که لا اقل تا حدودی میدانی که (احتمالا) به چه شیوه خواهی مُرد. 


پاسخ:
اصلا ارزشی نداره آدم بدونه از چه طریقی میمیره....مخصوصا اگه مرگه تدریجی باشه!!!!
خدا نکنه شما طوری بشید معلومه که تهش بدی ها میمیرن.
چند روز دیگه یک خبراییه فکر کنم یک مراسم کیک خوری در راهه :)))
پاسخ:
بدیها وقتی میمیرن که یا آدم رو کشته باشن یا نیمی از وجود ادم رو زایل کرده باشن متاسفانه :|

اوه اوه چه فرصت طلب....فکر نکنم اززکیک خبری باشه :)
۰۴ اسفند ۹۲ ، ۰۸:۰۴ خانم هموستات
آزیتا خانم در جریانی که داری کلی انرژی منفی دور خودت جمع میکنی با این حرفا؟پاشو خودتو جمع کن بینم .نمیشه هم بگم پاشی یه دور بزنی با این حالت
پاسخ:
انرژی منفی میاد که این چیزها از قلم آدم جاری میشه...اگه اینجام نگم که میترکم خانووووم :)

آزیتا!!!!!!!!!!!!!!

یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پاسخ:
چی ینی چی؟؟؟؟ مفهوم نبود عایا عزیزم؟

ینی ما یه غده سرطانی تو خانوادمون داریم که داره همه رو میکشه =/ اونم اسمش باباست مثلا!
ندیده بودیم کسی خودشو هیکل گندشو به سرطان تشبیه کنه که دیدیم :P
پس پیش پیش تولدت مبارک :)) :*
پاسخ:
منم خودمو تشبیه نکردم شکوفه جون.... اون سرطانی هم که گفتم خودم نبودم بلکه بابامه که یه عمر داره یه خانواده رو از بین میبره و به مقدار زیادی ام موفق شده !!!!
به عنوان توجه میکردی معلوم میشد خودمو نگفتم :)

مرسی :)
هرچی هم تو زندگی خوشی باشه بازم اون غده فعالیت خودش رو داره :|
پاسخ:
اگه تازه زور بزنی و خوشی رو بیاری واسه خودت، اون زهرمارت میکنه :|
نه تو بمیر نه من!
اینطوری شاید بهتر باشه!
پاسخ:
شما که صد سال زنده باشی ایشالا..... ولی منو اون  یکیمون باید بمیره تا آرامش باشه!!!!!
میدونی چی مهمه آزیتای عزیزم؟
این که تو باهمه ی سختی هایی که ممکنه کشیده باشی و ماها از خیلیاش باخبر نباشیم یه ادم موفقی که روزانه کلی انرژی های مثبت تو دنیا و زندگی های بقیه میفرسته.این که با همه ی سختی های دنیا بازم به اطراف به چشم مثبت نگاه میکنه.به زیبایی گربه ها,به طعم خوش غذا ها,به وزش بادو حتی به درد عمل.حتی عمق نقاشیات...چه بسا ادمای زیادی که از کوچیک ترین درد مینالن و به بزرگ ترین خوشی ها چشم صغارت دارن!
زندگی تو خوبه چون خوبی خودتو توش نشون دادی...غم هیچی رو نخور...همه ی دنیا برخلافتم باشن تو نشون دادی جنمت بالاتر از این حرفاست...بعله...
:*  :))))))))))
پاسخ:
ای قربون تو که اینقده قشنگ گفتی :-*

واقعا ممنون از حرفهای دلگرمی بخشو باحالت :)
مگه میشه من کلی شکمم رو صابون زدم :))
پاسخ:
عه؟؟؟ از بس شیکمویی خو :)
:( منم آیکییوم ته کشیده انگار... خب سخت ننویس فکر ما رم بکن! P:
پاسخ:
دیگه شما به بزرگواری خودت ببخش عزیزوووم :)
ینی واقعا از ته ته دلت دوس داری بابات بمیره ؟؟!!!!!!!!!!!!!
پاسخ:
این دیگه چه سوالیه؟؟؟
خب شاید تو نتونی منو درک کنی.... ولی باید بگم خیلی متاسفم ولی این حقیقت داره...تلخه ولی وجود داره!!!! اما بیشتر آرزوی مرگ خودم رو میکنم!!! اما اون فقط منو ازار نمیده که!!! با مرگ من چیزی درست نمیشه :|
۰۴ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۱۴ خانم مهندس
چی شده؟؟:/
پاسخ:
درد همیشگیه =/
سلام آزی جون
پیشاپیش مبارک باشه تفلدت
پاسخ:
ممنون عزیزم :)

متاسفانه خیلی خوب می فهمم چی می گی .

عزیزکم خودت بهتری؟

پاسخ:
متاسفم...اما خوشحالم که منو میفهمی :-*

خوبم عزیزم...بهترم میشم :)
۰۴ اسفند ۹۲ ، ۱۵:۴۹ masi_ bi asabo saltane
سرطان زندگی...چ تعبیر قشنگی...
تازه تو مث من سی سالت نشده...
4 سال مونده ب بی اعصابیتی ک من دارم...
پاسخ:
ایشالا هم من هم تو راحت شیم :)
تولدتون از قبل مبارک.. :-)
پاسخ:
مرسی عزیزم....
ولی خدایی این پست جای تبریکه تولده عاخه؟ :)))))
یک خوشی دارم تو دنیا حالا هی شما بزنید تو ذوقم :(
پاسخ:
آخی.... اتفاقا من عاشق آدمهای شیکمو هستم ...چرا ناراحت شدید ؟ :|

تازشم من خودم هم شیکمو ام :)
عزیزم ، واقعا متاسفم به خاطر حس بدی که داری :(
تو این شرایط از لحاظ روحی ادم بیشتر شکننده و حساس میشه ،الان بیشتر از هر وقت دیگه ای به استراحت نیاز داری ...
تو دختر قوی هستی ازیتا:-*





پاسخ:
فدات شم غصه نخور :-*

آدم تاسف میخوره که حتی تو این شرایطم کسی رعایتش نمیکنه=/

من قوی ام من قوی ام :)
عنوانتو نوشتی یا تو بمیر یا من! توی کامنتهام گفتی منظورت از سرطان پدرته!
منم تعجب کردم بخاطر همین این سوالو ازت پرسیدم!

به هر حال ببخشید اگه ناراحتت کردم.
پاسخ:
بعله عزیزم...درسته.... خب منظورم هم دقیقا همین بوده...تو جوابم هم که دوباره گفتم که متاسفانه این یه حقیقته که تو احساسِ من وجود داره...

اما اونجوری که تو سوال کردی ، ترسیدم از اینکه حس واقعیمو بگم یه جوری سوالت آدمو محکومُ سرزنش میکرد (آیکون ترس از یوزی)

ناراحت نشدم که :) تو ببخشید که انگار ناراحت شدی :-*
نه باو آزی ناراحتی ام کجا بود :))

نه اصن قصد محکوم کردن نداشتم. میخواستم ببینم از ته قلبت اینو میخوای یا در اثر ناراحتی و عصبانیت اینو گفتی.

داشتن این حس حتما برات آزار دهنده اس. من شاید نتونم درکت کنم ولی آرزو میکنم یه کم اوضاع برات بهتر بشه :)
بوس گنده واسه آزی خانوم سر آشپز :***
پاسخ:
:)

خوشحالم که ناراحت نشدی :)

ممنون عزیزم :-*
ناراحت نشدم قضیه مظلوم بازی بود :پی
پس شما هم اهل دلید(شکم) :)))
پاسخ:
ها...مظلوم بازی....خخخخخخ

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">