حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۰۶
اسفند ۹۲

اسمش داوود بود، نه نه...صبر کنید! داوود نبود ، اسمش احمد بود...فکر کنم پسر خوبی بود...این فقط یک فکرِ خوش بینانه است!!! اما خُب سیگار که نمیکشید...فکر کنم اهلِ خلاف هم نبود!!!!چیز زیادی ازش به خاطر ندارم! خُب نباید هم داشته باشم ! چون فقط دوبار دیدمش!! دوبار برایِ همیشه!!! به جز موهای بور و بلند و کمی فر دارش و لپهای گُل انداخته اش یا شاید شانه های پهنش ، هیکل درشتش و چشمهای رنگی اش که یادم نیست عسلی بود یا سبز کمرنگ یا آبی یا مخلوطی از اینها چیز زیادِ دیگری ازش یادم نمیاد....ها چرا پیراهنِ آبی نفتیِ خط اتو دارش و آن انگشت شستِ کذایی!!!! همان انگشتی که من تمام مدت در تلاش بودم تا از خیره شدن بهش خودداری کنم اما به سختی... هیچ وقت بعد از آن انگشتِ شستی به آن پهنی ندیدم!!! همش احساس میکردم خدا این انگشت را اشتباهی خلق کرده است...باید عمودی می آفریدش اما افقی نصبش کرده!!!احمد را با آن انگشتِ شست ، میتوانم خـــــــوب به یاد بیاورم!!!

در همان دومین دیدارمان ، مرا از زنْ بابایم خواستگاری کرد!!!! مهناز مانده بود ، چطوری جلویِ خنده اش را بگیرد!!! منم که کلا جدی نگرفته بودم!!! اما مثل اینکه احمد خیلی جدی بود... مانده بودم از چه چیزِ یک دخترِ دوازده سالهٔ پانزده سال پیش، خوشش آمده بود....میگویم 15 سال پیش چون دخترهای 12 سالهٔ آن موقع با 12 ساله هایِ الان خیلی فرق داشتند...خُب اعتراف میکنم من در دوازده سالگی آنقدرها هم چشمُ گوشم بسته نبود...اما ظاهرم کاملا دست نخورده بود....یادم است آن زمانها تعداد تارهای ابروها و سیبیلهای ما را در مدرسه زیرِ نور خورشید میشمردند...پس تعجبی نداشت که ....که پشت لب من پُر از کُرک باشد!

حالا چشمِ احمد مارا گرفته بود..میگفت مهندس کشاورزی ست ...نه نه مکانیک!!! نمیدانم یک مهندسی ای که "کاف" داشت!!!! همان مکانیک بود به گمانم!!! 26 سالش بود...پیش خودش هم فکر میکرد من 17 سالم است!!! اصلا در مُخیله اش نمیگنجید که پنج سال کوچیکتر باشم!!! پسر خالهٔ یکی از فامیلهای زنْ بابایم بود!!! نسبت فامیلی آن طرف را با مهناز یادم نیست اما میدانم احمد پسرخالهٔ اون بود... خلاصه خیلی جدی یک دل نه صد دل عاشق شده بود!!! مهناز، اِمُ اومی کرد و گفت آزی 12 سالش است.... احمد را میگویی انگار در یک آن تمامِ عضلاتِ بدنش شُل شده باشند ، مثلِ ماست وا رفت رویِ صندلی...در حالی که من زُل زده بودم به آن انگشتِ شستِ عجیب، غریبِ کذایی....

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۰۶
آزیتا م.ز

نظرات  (۴۵)

بیچاره چه شکست عشقى خورد... نگفت منتظرت میمونه تا بزرگ شى؟:))
آزى چه جالب که توهم انقدر به انگشتاش دقت کردى.. من تو برخورد اولم با آدمها به اولین چیزى که نگاه میکنم مدل انگشتاى طرف و تو شناختن شخصیت از روى انگشتها صاحب سبکم:)) الان تمام همشاگردیهاى دبیرستان و دانشگاهم رو اسمشون رو بهم بگن اولین تصویرى تو ذهنم میاد مدل انگشتاشون حتى بیشتر از جزییات چهرشون یادمه....هر ٨٠ تا همکلاسى دانشگاهم رو فرم ناخنشون یادم...از این مدل شستها تو دو نفر دیدم یکى همشاگریهاى دبیرستانم و یکى هم تو همکلاسیهاى دانشگاهم....فقط همون یه ناخن افقى بود و بقیه ناخنا عمودى بودن و همیشه برام جالب بود، مخصوصن زمانیکه بلند میذاشتنش و سوهان میزدن شبیه بادبزناى ژاپنى میشد...من تمام مدت تحصیلم تغییراتش رو بررسى  میکردم:))
+ ماهارو میبردن تو آفتاب ببینن مبادا سبیلامون رو دکلره کرده باشیم:))))
پاسخ:
خخخخخخخخ...... یه چیزهایی گفت اما مهناز زد تو حال بیچاره :))))))

عه چه جالب واقعا.....منم دستهای آدمها خیلی واسم مهمه....همیشه توجه میکنم اما فکر نکنم دیگه به اندازه شما :D میگم حالا شما که دستهای منو دیدی، بگو ببینم شخصیت من چجوریه خانوم صاحب سبک :)؟؟؟
من کلا انگار این شسته رفته بود رو مُخم :))

+ آره... اونایی که موهاشون تیره بود معمولا دکلره میکردن که بازم بهشون گیر میدادن =/
۰۶ اسفند ۹۲ ، ۲۰:۱۴ masi_ bi asabo saltane
خاطرات تاریخ گذشته آزی...نه اسم طرف یادشه نه شغلش...
اثری هنری...یا اثر انگشت...:)
پاسخ:
بابا هم اسمشو گفتم که هم رشتشو آخر بیشتر از این آمار میخواستی؟؟؟؟ :)))) تازه رنگ پیرنشم گفتم دیگه :P
تو انگشتات میگه مهربونى و بدجنسى  هیچ در ذاتت نیست... یه مدل انگشت دیدم که خیلى صاحباش بدجنسن و اصن رو هر کى بررسى کردم ردخور نداشته، اغلب از بررسى انگشتها، آدمها رو به دو گروه بدجنس و خوش طینت و یه زیر گروه بسیار بدجنس و خرده شیشه دار تقسیم میکنم ، جزیی ترش رو دیگه نمیدونم.. ولى تو ازونایى هستى که اصن بد طینتى در وجودت و انگشتات نیست:))))
پاسخ:
خدا وکیلی؟؟؟؟؟؟؟؟ :)))))) راست گفتی یا تو رودروایسی گفتی؟؟؟؟؟ خخخخخخ ایول.....خیلی باحال بود!!!!!!

باز کردنه گره های شخصیتی از روی فُرمه انگشتان :دی.....
فکر کنم شیرین می زده! آخه همچین هیکل درشتی هم نداری که دوازده رو با هفده هیجده اشتباه بگیره!
امان از دست زن بابا.
پاسخ:
خب چرا ، من همیشه بیشتر از سنم نشون میدادم اون بیچاره بی تقصیر بود :) تا یه زمانی من همیشه میز آخر میشستمُ درشتتر از بقیه هم سن و سالهام بودم اما بعد دیگه متوقف شد رشدم :)

خووووب بود زن بابام شوهرم میداد همون موقع خخخخخ میخاست زن بابا بازی در بیاره
به جان خودم راست راست گفتم:)))

پاسخ:
جانت بی بلا عزیز دلم ... :-*:-*:-*:-*


+چه ایمیلهای قشنگی واسم فرستادی مرسیییییییییییییییییی
عاغا ما دخدرمونو که از سره راه نیاوردیم به هرکسی از راه رسید بدیم که دِهَه[ایکون غیرت اصن یه وضی ولی خب 15سال دیرشده:-P]عاغا واسه منم خعلی جالبه مدل ناخونا!همیشه همه جا دقت میکنم!عقشم نقاشیشو بکش ناخوناشو ببینیمD:
پاسخ:
آیکونه بعد 15 سال یادت افتاده :))))))

میخاستم بکشم حوصلم نشد:D
۰۶ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۰۵ خانم هموستات
چی شد یادش کردی؟
پاسخ:
هیچی نشد.... همینجوری یهو.... تو دستشویی بودم یادم افتاد خخخخخ :D

کامنت تلگرافی سوالی میدی؟!؟! :))))
منم انگشت شصتم پهنه ولی خیلی نه ایشالا بعدا یه عکس ازش میذارم  جالبم این جاس منم تو زندگیم شاید چند نفر معدودی رو دیدم که انگشت شصتشون مثل من بوده باشه  تععجب واسه زن بابا؟؟؟؟؟؟؟؟ احمد چقد گیج بوده که نفهمیده
پاسخ:
خخخخخ عکس شستتو بده بذارم واسه این پستم :D

زن بابا تعجب داره؟ چیه!؟:D

نه گیج نبود حق داشت :)
۰۶ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۴۰ سرهنگ تمام
هَی وای ِ من O_0
ببین چقد پست گذاشته
پاسخ:
میدونستی با معرفتهارو میگیرن؟؟؟؟؟ اینقد نباش :P
سلام آزی :) [لبخند]... جات تو گروهمون خیلی خالیه! [ناراحت]... خوشحال میشیم تو هم ب گروهمون بپیوندی:) [قلب]... هر وقت اومدی خبرم کن [بوسه] باشه؟:)
راستی وبتم خیلی توپـهـ[چشمک]
پاسخ:
:)
شما از کجا پیدات شد؟ :D

یعنی انقد انگشت و شست و اینا تو روانشناسی آدما مهمه؟

کووو خاله جان بیا فال منم بگیر :دی

عکس دستم

دوستان ک از رو دست به شخصیت آدما میرسن شخصیت منو آنالیز کنن لطفا :)) و اینکه اوصاف خوب بگین واسم دیگه ممنون :دی

 

پاسخ:
از این همه فقط قسمت دست شناسیشو گرفتی؟؟؟؟؟ :)))))))

من که بلد نیستم...ینی دوستان ، دوست داشتن نظر بدن :D
ببخشید! یه سوال؟
پ مامانت؟؟
پاسخ:
میگم شاتی خیلی باهوشی ها....  :))))))))))
مهندس لابد ننه م عَ عاقام جدا شده بوده دیگه که زن بابا داشتم...
وای خره فکرم یه جا دیگه رفت خو...خداروشکر که سالمن مامانت...
اینم یه گوزینه دیه اس مهنس:عاقات میتونسه سر ننه ات هوو هم آورده باشه
آیکن بالا انداختن ابرو
پاسخ:
اگه هوو بود که یارو نمیومد عَ زن بابام منو خواستگاری کنه میرفت ع ننم خواستگاریم میکرد....آیکون خنثی کردنه ابروی بالا رفته :)))
چه با مزه ! :)))))))))))))) فک کـــــــــــــــن ! :دی
پاسخ:
فک کن!!!!!!! اگه زنش میشدم، الان بچم 12 سالش بود خخخخخخخخ الکی :))))))))))

سرت چطوره عسلی :)
خره طرف از فامیلا مهناز ایناس وخ بیاد از ننه ات خواسگاری کنه؟؟از جونش سیر شده؟؟؟آیکن پاتک زدن.خخخخخخخخخخخ

پاسخ:
پَ چی؟؟؟؟ پ نه پ بیاد دختره هوو یارو رو از این یکی خواستگاری کنه تا قیامت بشه!!!! آیکون شما در جریانه روابطه هوویی نیستی :)))))))
عاغااااا منم دوز دارم روانشناسی انگشتو ناخن شم خب:-P ترنج جون مال منم روانشناسی موکونی عزیزم?!!!![ایکون پلک زدم دلبرانه]خخخخ[ایکون عقشم پارتی بازی کن برام دیه:-*]
پاسخ:
ترنج جون میگم بیا نفری ده هزار تومن بگیر روانشناسیِ انگشت انجام بده خخخخخ :))))))
یک چیز دیگم فهمیدم از پستت
اینکه دست کم  ی دونه خواستگار داشتی :دی

پاسخ:
شما در جریان نیستید من از خواستگارام زیاد نوشتم....تازه یدونه پر و پا قرصش خواستگار سابقه....تازه محمد رو بگو عربستانی آمریکاییه....بخوام بیشتر بگم صبح میشه....کُندُر بخور واسه حافظه خوبه به غورعان :))))))))
من و گوجه رو هم پونزده خیرشو ببینی
فقط خوب باشه ها 
ما از اشناها ازیتا ایناییم
خخخخ
پاسخ:
اصن بزارید ببینیم خانوم دکتر قبول میکنه بعد چونه بزنید .....عژب :)))))
باه خب چرا ترش میکنی :دی
اصن شما کلکسیون خاسدگار داری الکی :پی
دکترو اره در جریانم،اما اون افغانی عربستانی رو ن نمیدونم :دی
راستی کرمعلی فک کنم نا امید شد تز یافتن شوووورااا
پاسخ:
سواد نداری ؟ امریکایی رو میخونی افغانی؟ تازه میـــــــــخواد مهندسم بشه.... تو آرشیو اون وب قبلی خاطرات حاجیه خانومو اگه میخوندی میشناختیش بعله

کرمعلی مشکوک بود اصن :))))))
یارو خنگ بوده ها که فک میکرده 17 سالت بوده :))
پاسخ:
نه بابا خنگ نبود به قیافم میخورد خوووووو :) کلا همه اینجوری فکر میکردن :)
گوجه سبز جون اتفاقن انگشتاى شما هم در حال دعا کردن  واسه آزى دیدم... ماشالله انگشتاى باکمالات و با شخصیت و فهمیده اى دارى:)))) از انگشتات معلوم امسال نه تنها پوز کنکور رو به خاک میمالى بلکم ممکنه حتى تک رقمى هم بشى:))
+ بشین درست رو بخون آبروى یه عمر روانشناسى و فالگیرى و رمالى منو نبرى ضایعمون کنیا گوجه جون:))):***
پاسخ:
ترنج جونم اینجا و اینجا هم میتونی انگشتهای گوجه رو بهتر ببینی ..... داشتم میزاشتم که زودتر پیشقدم شدی واسه روانشناسی :)))))

مرسی دوست مهربونم این رمالیت منو کشته :))))))
وای دلزنده چقد مووووووو داره دستات [ایکون اپی لیدی]خخخخخ
پاسخ:
:))))))
اجنبی اجنبیه دیگهه
حالا ما میگیم امریکایی
دیگه کلا شووور کمه
حالا ایشالا بختت باز شه اونم ی ایرانی ن افغانی خخخ
حیف اونورو نخوندما :(
پاسخ:
من کلا اجنبی بیشتر دوس دارم اصن ....آیکونه مهتی بی سوات :))))))

از کفت رفت نخوندی....خیلی باحال بود یه خاطره ده قسمتی بود :)
خخخ
گوجه سادات
لااقل دیگه مهدیه نمیگی بهم
(ایکون نفس راحت)
ازی ب عمم فحش بده عب نداره اما انصافا جوابشو باید همینجا میدادم :))
پاسخ:
مهدیه جون با این هم پشم هیشکی نمیگیردت ها .... به ددی بگو پول بده بری لیزر :)))))))))))))))))
میگن ملا نصرالدین شایعه کرد آش میدن مردم ده همه شروع کردن ظرف به دست دویدن
آش بگیرن... بعد یهو ملا رو دیدن داره ظرف به دست میدوئه... بهش گفتن چرا میدوئى؟ گفت نکنه واقعن آش میدن:)) حالا شده حکایت انگشت خوانیه من:))) کم کم داره امر بهم مشتبه میشه:)))) پولاتون رو رد کنید بیاد
+ آره گوجه جونم الان که بیشتر دقت میکنم میبینم تو انگشتات نوشته صاحب بخت و اقبال بلندى هستى:*
پاسخ:
ملا ترنج فال میگیرد! بشتابید بشتابید :)))) اگر میخواهید سرنوشتتان را با دقت یک هزارم بدانید :)))))))))))
خخخخخخخ مرسیییی ترنج جووون روانشناسی پر انرژیییی بوووود:-*:-*:-* خخخخخ قسمت ثومشم باحال بود ممنوونم :-*:-*
پاسخ:
دومی هم بخون :)
چصافط اجنبی پسند :دی
میخام صد سال مشکی  نگیرنم ور دل ننه بابام باشم
والا بوخودا

پاسخ:
حال کردی چ زیر پوستی فحشت دادم خخخخخخ :))))))))
عجب اوووم عشقه دیگه سبیل حالیش نمیشه
پاسخ:
بعله.... سیبیل حالیش نی :))))))
راس میگه عقشم بااین وضعیت کسی رغبت نمیکنه بیاد خاستگاریتا مهدیه!ازماگفتن[ایکون عقشم بزن قدش:-*]
پاسخ:
yesssssssssGimme Five animated emoticon
ببین گوجه هی میگفتم چشاتو وا کن
بخت اومده دم در خونت 
دیدی ملا هم همینو گفت
لگد نزن ب بختت دخدر 
(ایکون قالب نمودن جنس بنجل ب دخدر مردم)
پاسخ:
آیکونه خوبه خودتم میدونی بُنجُلی خخخخخخح
توانگشتام نوشته!?!?خخخخخخخخ مرسی عزیزم خعلی ممنونم :-*:-*
پاسخ:
:)
خخخخخخخخ خوبه بنجل بودنم درتو نهادینه شده خخخخخخ
پاسخ:
:دی
منم به دستای طرف نگاه میکنم! مخصوصا به مدل ناخوناش! 
تقصبر توئه که تو 12 سالگی قدِ یه 17 ساله نشون میدادی :))
پاسخ:
آره مشکل از من بود هم هیکلم هم اخلاقم بزرگتر بود :)
عجب سکوووووت مخووووفیO_O[ایکون جو دادن الکــــــــی]
پاسخ:
واقعا.....یهو سکوت شد :|
خخخ بدخبت چه ضدحالی خورده فکرکنم اولین شکست عشقیش درجا خورده تو هم که مامی اصن ت باغ نبدی انگشت شصتش چشمتو گرفته بوده خخ
خب شد نشد من بابای انشگت شصت گُنده نُمُخام
پاسخ:
به به ببین کی اینجاست.... نه من تو باغ بودم جدی نبودم .... میدونستم قضیه همونجا چال خواهد شد :))))

آره ممکن بود شسته تو هم اونجوری بشه خخخخخحح ژنتیکه دیگه خودت بهتر مودونی :D

آزیتا حالا پستای خودت به یک طرف،

کامنتای دوستات و جوابای تو ، کلی آدمو شاداب می کنه:)

 

فکرشو می کنم که دختر من 2 سال دیگه خواستگار داشته باشه، خندم میگیره! آخه دخملک من خیلی ریزه و کوچولوئه(آیکون قربون دخترم برم الهی)

 

پاسخ:
خوبه نگفتی پُستهات که به درک خخخخخخخخخخ :))))))))))))

شادابی شما هدف اصلیِ ماست اصن :دی

آره دیدم چقده کوشولوئه :) آیکونه خب حالا چه غشُ ضعفی میره واسه دخترش :))))))))
میدونی آزی من از این پستت اینو برداشت کردم که چقدر یه دختر 12 ساله اون زمان چشم و گوش بسته بوده و حتی وقتی ازش یکی خواستگاری کرده بیشتر نظرش به شکل عجیب شصت دستش بوده تا این که هیجانی بهش دست بده و براش جالب باشه که همچین پیشنهادی داشته. یاد اون روزا به خیر
پاسخ:
نه باوووو گفتم ک چشمُ گوش بسته نبودم خخخخح اصن جدی نبودم.... ینی به شوهر موهر فکر نمیکردم، بعدشم تازه چی؟؟؟ اینجوری... خخخخخ

هیجان دست داده بود منتها از نوعِ خنده :D
هه هه ...وا رفتنش دیدن داشته!!!
 می گم این دل مرده یه کم خطرناکه ها نذاری دستش به گوجه برسه خخخخخ
پاسخ:
خخخخخخ یهو پهن شد :D

نه خیالت راحت گربه دستش نمیرسه :))))
گربه؟خخ
چرا خب سنگ میندازین جلو راه جوونا :دی
پاسخ:
راه کو؟ سنگ کو؟ اصن چی به چیه؟ کی به کیه ؟؟؟؟ :D
سلام 
اولین باره سر زدم ب وبت ...
 یکم خوندمت دوس داشتم ... خوشم اومد گفتم بی رد پا نرم ... همین :)
پاسخ:
سلام
 بنده مخلصم.... رد پای شما باعث دلگرمیه ماست :D

باشد که باز هم قدم رنجه بفرمایید :))
دمه خانوم دکتر گرم
+ دکتر دوستت دارم خخخخخ
+من تازه با خوندن این پست فهمیدم که تو گوشهای خود را به ما بسپارید 6 منظورت ترنج خانوم بود خخخخخ
+ الان بی اعصاب میاد گیر میده، خدارو شکر که قدیمی شده احتمال یافتن نظر من کم شده.
+خانوم دکتر شوخی کردم خدایی نکرده به دل نگیرید شکایت من رو پیش آزی کنید که حسابم با کرام الکاتبین میشه :D
پاسخ:
پر رووو
+ پر رووووو
 +پر رووووو
  +پر رووووو
   +بی اعصاب جان زود بیا زبون این پر رووو رو ببر :D
    +خانوم دکتر زود شکایت کن که خونه این حلال بشه :P
انا لله و انا الیه راجعون
همه از خداییم و به سوی او می شتابیم
+آزی رحم کن، من جوونم به خدا خخخخخ
پاسخ:
زود بسوی او شتافته می نمایمت اصن :)))))))
خدایا شکرت که این 60 گُنده بابام نشده من نموخام 60اُم گنده شه عررررررررررررررررررررر
خدا تو را سپاس
پاسخ:
خخخخخخخخ

سلام ب برو بچ خوبین؟

 

مهدی مهدی مهدی میبینم ک موقع گرفتن عکس دستت وب منم باز بوده خخخخخخخخخ

 

ازی جون چرا نمیای وبم اوخه؟ها؟؟؟؟؟؟؟؟

گیه موکونما

پاسخ:
زری جون ادرس وبلاگت رو بذار تا حفظم بشه طول میکشه....

دیشب خیلی باز جات خالی بود اصن اینجا :D

inam address.....vaghean?khkhkhkhkhkh

 

dostan b jaye ma :d

پاسخ:
مرسی همیشه ادرس بزار :D

چرا خودت بجای خودت نه؟؟ :D

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">