حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۰۹
اسفند ۹۲

زن بابام یه خواهر داشت ، قد بلند، خوشتیپ، خداییش واسه دورهٔ خودش جز خوش قیافه ها حساب میشد...آرایش غلیظم که میکرد، تو خیابونم بلند بلند میخندید... جواب همه رو هم میداد!!! از شوهرش طلاق گرفته بود....میگفتن شوهره طلاقش داده...خلاصه قیافش خیلی مال بود ولی خیلیها معتقد بودن عقلش، شیرین میزنه،بهش میگفتن پری خُله...کلا زیاد به همه حال میداد!!! اسمش به نیکی سر زبونها نبود!!! ولی یه خصوصیتِ خوبی داشت من خیلی باهاش حال میکردم، اونم این بود که هرچی ازش میپرسیدی، بدون توجه به مخاطبش، صاف و پوس کنده و بلند و رُک، زارت جواب اصلِ کاری رو میذاشت کف دستِ یارو!!اهل مخفی کاری نبود...به اصطلاح سیاست میاست حالیش نبود!!!

یه بار من و این پری خانم تو پارک نشسته بودیم که یادم نیست منتظر چی یا کی بودیم!!! به فکر این افتادم که از این خصوصیتش سوء استفادهٔ ابزاری کنم :)) یهو گفتم پــــــــــــــــــــــری؟ گفت : هوم! گفتم بچه دقیقا چطور بوجود میاد؟!؟!

بعله همون سوالِ معروف و همیشگی!!! البته خودم از قبل یه چیزهایی میدونستم اما مطمئن بودم پری همه چیز رو با دقتِ یک هزارم برام تعریف خواهد کرد و من دیگه هیـــــــــــچ سوالی تو ذهنم باقی نخواهند ماند!!!و حدس من دقیقا درست بود...با آب و تاب هر چه تمامتر شروع کرد که .........

و اینگونه بود که پری همه چیز را از بِ بسم الله تا اعماقِ فیها خالدون برای من در آن بعد از ظهرِ به یادماندنی، شکافــــــــــــــــــــت :دی

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۰۹
آزیتا م.ز

نظرات  (۳۳)

خخخخخخخخخخخخخخخ کاش یکی ازین پری نمیری الهیا دم دست منم میبود!یاد خودم میفتم دلم واسه خودم میسوزه چقد ذره ذره و پژوهش های فراوانو پراسترسو یواشکی به این اطلاعات دست یافتم!خخخخ[ایکون اگه همونقدر پژوهشو پیگیری و تلاشو رو درسمم میذاشتم الان پروفسور بودم خخخخخخخخ]
پاسخ:
من از پنج سالگی پژوهشهای جان سوزم را شروع کرده و در آن زمان به تمامی مطلب پی برده بودم اما پری همه را کاملا جمع بندی و مبسوط برایم ارائه داد خخخخخخ
منم ایکونه مث تو :))))

عزب پست تازه ای!!! تازه از تنور در اومده ها !!!خخخخخ
آیا این بار هم مو اول شدم؟؟؟؟
پاسخ:
اصن داغه داغ :)

نوچ دوم شدی نقره گرفتی :D
اجرش با سربازان گمنام عمام:))))
پاسخ:
چه اجری چه اجری اصن :D
پَ این پری خانو شما رو به بلوووووغ فرکی رسونده!!! بابا دستش درد نکونه خخخخخخ
پاسخ:
 نوچ... به کماله بلوغ فکری وگرنه کارم از این حرفها گذشته بود :P
دوم :)
پاسخ:
چهارم
خخخخخخخخ تر تر :)))))
خخخخخخخ پس پری نقش کتاب کمک درسی رو داشته واست عقشم خخخخ
پاسخ:
بعله بعله خخخخخ مدرک دانشگاهی بگو اصن :D
من اولین بار ک شنیدم گفتم عمرااااا مگه میشه اصلا؟اینجا ایرانه خارج ک نیس خخخ
خدا از این پریا قسمت همه کنه ایشالا
حالا هر کسی ی جور باش خوشه 
من ب شخصه باش منچ بازی میکنم :دی
پاسخ:
:))))))))))))))
خارج که نی........خخخخخخخخخ
تو مار پله بیشتر دوس داری، کلپاسه :D
خخخخخخخ دلت بوسوزه دلزنده مو اِوَل شدم در اظهارات خخخخخخ
پاسخ:
دیوونه... اون که باز اون ایکونه که اون ور گذاشتم :D چارم شد خخخخ
خخخخخ دیوونه دوز دارم ایکون نشانی دادنت تو ملاجم اصن خخخخ
پاسخ:
قلبونه ملاجت :-*
اینجانب کلا از مخ تعطیل بودم تو اینجور مسائل(هنوزم بچه ابتداییا بیشتر از من واردن به این چیزای روم به دیفالی)
راهنمایی بودم چشم و گوشم یه نمه وا شد. بعد فکر کن منو با این گستره اطلاعاتی شونزده سالگی شوور دادن!!!:)))
پاسخ:
تو خسته نباشی واقعا....چرا باید روت به دیفال باشه عزیزوم؟؟؟؟ میخوای خودم بیام مث پری جون توضیح مبسوط بدم واسط؟ :D

ینی تو اون ماجرا خانواده کاملا دقیق و حساب شده عمل کرده بودن به غورعان....... پووووووووووف
۰۹ اسفند ۹۲ ، ۰۷:۳۶ masi_ bi asabo saltane
پری بی حفاظ...
آزی جونم...برند دلخواتون بی حفاظیست...؟
پاسخ:
اصن برند مخصوص منه دیگه :D
۰۹ اسفند ۹۲ ، ۱۱:۳۸ masi_ bi asabo saltane
من فک میکنم شاعر این بیت شعرو واسه شما گفته منتها یک نقطه از اسم شما یادش رفته...
آری به یمن شما خاک زر شود...اصلش آزی ب یمن شما خاک زر شود...
کشفو حال کردی؟
پاسخ:
ای جونم.....آزی در حال ذوق مرگ :D

من که تا کلاس پنجم دبستان فکر میکردم بچه ها رو لک لک ها میارن تو بقچه!توهم کارتون دامبو اون فیل که گوشاش گنده بود رو داشتم!!

اه اه چه بچه ی گاگولی بودم!!

پاسخ:
خخخخخخخخ کلاس پنجم یکم دیر بوده فکر کنم نمیدونم شایدم از نظر من : پی

ولی مهسا من تو دانشگاه یه دوست پیدا کردم که پنج سال از خودمم بزرگتر بود ینی من 19 سالم بود اون 24 اون وقت هنوز درست حسابی نمیدونست من براش چند جلسه توجیهی گذاشتم ...وقتی هم ازدواج کرد پنج سال بعدش باز من اوایل ازدواجش به مسائل نظارت داشتم چون شوهرشم مث خودش یه آدمه بوق بود... اینا دو سه ماه اول کلا گیج بودن نمیدونستن چی به چیه خخخخخخخخ

الان امیدوار شدی؟؟؟؟؟ هه هه
دستش درد نکنه بچه رو از سردرگمی نجات داد :)) من که انقد فضول بودم نیازی به پری خانوم نداشتم :دی
پاسخ:
والا سردرگم که نبودم.. جمع بندی شد واسم خیالم راحت شد از صحته اطلاعاته خودم خخخخخخ
من کلاس سوم که بودم بوسیله یکى از همکلاسیهام روشنگرى شدم... اصن باورام بهم ریخته بود.. اومدم به مامانم ماجرا رو گفتم و پرسیدم این ماجرا حقیقت داره؟جالب مامانم کل قضیه رو منکر شد و گفت دروغ ولى انقد قیافه اش تابلو بود و جا خورده بود که تو دلم گفتم جون خودت فکر میکنى من خرم! مطمئنم که همش راست:)) الان که فکر میکنم میبینم همه بچه ها اینو میفهممن چه بهتر که یه آدم دلسوز درست قضیه رو بهشون بگه حالا تو فک کن بچه بیچاره یه آدم مغرض سر راهش باشه و کلى اطلاعات اشتباه بهش بده، بعد مقصر کیه پدر مادر
کامنت دل مرده خیلی باحال بود:))) مگه اینجا خارج:)))
پاسخ:
آره دیگه...منم وقتی واسم پری تعریف کرد با اینکه همه چیز رو میدونستم اما احساس سبکی کردم انگار بابته دانسته هام خیالم راحت شد و بعضی شایعه هایی هم که بچه ها از خودشون در میارن و بهم دیگه میگن هم واسم شفاف سازی شد :)
ولی من اگه جای مامانت بودم هیچوقت منکر نمیشدم... تو فقط اینجوری فکر کردی که مامانت میخاد بهت دروغ بگه!!!و این چه بده :|
بعد اونم چی دختر به این ماهی که زرت رفته به مامانش گفته :-*
دقیقا حق با شماست..

:))))))) مگه خارجه؟؟؟؟ نهههههههههه بااااااااااباااااااااا
آدمِ فرصت طلب به تو میگن .. نمیدونستی بدون :)) 
هر دفعه میبینیش سوالاتو ازش بپرس :))
پاسخ:
موقعیت سنج بودم جانم :)

الان دیگه نمیبینمش.... ینی سالهاست...ولی اگه میدیدمش دیگه اون دانشی نداشت که سوالهای منه 27 ساله رو هم بتونه جواب بده :))))
۰۹ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۱۰ خانم هموستات
پررو بودی ها.آدم از مامانش روش نمیشه بپرسه وای به حال آدم با این نسبت فامیلی دور
پاسخ:
من از مامانم تا همین الانشم نپرسیدم خخخخخخ
اون فرق میکرد اون با هر مسئله ای راحت برخورد میکرد....هیچی رو پیچیده نمیکرد!!!! زین رو بر آن شدم که ازش چنین سوالی بپرسم :دی

داشتم کامنت ترنجو میخوندم یه چیزی یادم اومد خخخ

ببین من سال پنجم ابتدایی یادمه معلممون یه بار یه تحقیق تاریخی به بچه داده بود گفته بود برید تحقیق کنید ببینید چرا اغا محمد خان بعد خودش بچش جاشو نگرفت...ک جلسه بعد یکی از بچه ها اومد قضیه رو توضیح داد ک اصلا بچه نداشته آغا ممد خان...

بعد علتشو خودش سر کلاس گفت ک پرس شده!بعد معلممون گفت نه بابا بریدن...خلاصه من واسم جا سوال بود رابطه بچه و ...خخخ

اومدم خونه از مامانم پرسید گفتم مامان چرا اغا ممدو اینجوری کردن نتونسته بچه دار شه،ها؟گفت از کجا میدونی؟گفتم آقای معلم گفته،گفت برو از همون معملتون بپرس واست توضیح بده!

خخخ

یه معلم بیشور ذهن بچه پنجم ابتدایی اون زماااااانا رو بهم ریخت!

:دی یادش بخیر جلسه بحث و گفت و گوهاا با بچهی سر این مسایل خخ

پاسخ:
الهی بمیرم آخرم هیشکی جواب این بچه رو نداده....

خب معلمت خیلی بیشور بوده کلاس تاریخ بوده یا زیست :|

حالا هم که اینو تو مخ شما انداخته بود باید خودش یه توضیح قابل قبول میداد...اصن کرم داشته معلمه =/

اره بچه ها بحث زیاد میکردن اما بعضیهلشون واقعا تراووشاته ذهنیشون خیلی مسخره بود بعد اصرارم داشتن که واقعیتم داره O.O

خو اینجا خارجه دیه!!!!

 

:پی

پاسخ:
نه بابا خارج اینجائه....
:دی
اونوقت شما موقع پرسیدن این سوال چند ساله بودی ؟ :پی 
یعنی چه خاطره ای بوده که یهو بی مقدمه یادش اوفتادی :)))))))))))))))))
چه پری ای بوده ;)
پاسخ:
من در آن موقع 10 سالم بود.... و به عنوان تحقیقات تکمیلی و پایانی و جمع بندی و رفع هر گونه شبهات این سوال را پرسیدم
و از آن روز به بعد بطور کل پروندهٔ این قضیه رو بستم و رفتم تو کار اطلاع رسانی و روشنگری در این باب به بچه های در به در دنبالِ اصله موضوع :دی

آره دیگه

معلمه از این پیرا بود

دیگه این قضیه رفت تا پسر خالم ک 7 8 سال ازم بزرگتر بود یه بار گفت

ک من کلا تکذیب کردم...ایران و خارج و اینا خخخ

اما انصافا خلا این موضوع تو درسا حس میشه...

واقعا یه دوره ای ذهن بچه ها دزگیرش میشه :)

من خودم اگه وزیر آموزش پرورش بشم

از اول ابتدایی تا آخر دبیرستان هر سال دو ساعت تنظیم خانواده میذاشتم

یه ساعت تئوری یه ساعت عملی :دی

 

 

پاسخ:
داشتم با خوشحالی کامنتت رو میخوندم ، پیش خودم گفتم به به چه کامنت جدیه خوبی گذاشته تا رسیدم به یه ساعت عملی O_0
چصافطه کلپاسه  :Dخخخ
الان که فک میکنم اصلا یادم نمیاد کی یاد گرفتم اما من خنگ و چشم گوش بسته نبودم و میفهمیدم یه خبرایی هست!
پاسخ:
واقعا یادت نیست؟؟؟؟
من اولین بار از سوراخ در مامان بابامو دیدم....بعد بصورت شوکه رفتم دنبال مسائل تئوری ببینم چی به چیه ;)

البته من احتمالا از عنفوان خردسالی میدونستم یه خبری هست که همش پشت در اتاق ننه بابام بودم تا آخر افتاد آن اتفاقی که نباید میفتاد خخخخ :دی

آرزو چه خوبه منو پیدا کردی منم تورو پیداییدم :P

نه خب ببین

یه مثال میزنم،خودت زمانی ک فارغ التحصیل شدی،بعد 6 سال درس خوندن خب؟چقد چیزی گ تو دانشگاه یاد گرفتی و محیط کار تفاوت داره؟قطعا خیلی

این موضوع هم هر چقد تو به بچه بگی این اونه!اون اینه!این و اون کارشون چیه!خب بازده کار کمه دیگه!باید قشنگ بشینه تو ذهن بچه

بعدشم نسل ما ک خیری ندید بذار نسل بدی حالشونو ببرن خخ

پاسخ:
تنها نکته ای دارم اینجا عرض کنم اینه که من طی شش سال فوق لیسانس گرفتم و اگه منظورت فارغ التحصیلی از لیسانس است باید خدمتت عرض کنم که چهار سال بیشتر طول نکشید بعله...آیکون فخر فروشی من بابِ همون موضوع مذکور که دیگه نمیگم آبروت نره :))))))))))خخخخخخخخ

نسل بعد همین الانشم دارند حالشو میبرن...دارن انتقامه ماهارو خووووووووووووووب میگیرن ینی خخخ

+متوجه شدم که با اسم دل زنده کامنت میدی.... متوجه شدم....خخخخخ

سوراخ در؟؟تو چقد فوضولی!!!!

حالا باز صدا بشنوی یه چیزی!

میبینم ک  انتقادم تو جوابت به ارزو به بار نشسته خخخ

خب ریااااکار منم فوقتو گفتم شیش سال دیگه،حالا از هر موقعیتی سو استفاد کن ک آبرومو....خب؟چصافط

بازم دستت درد نکنه جزیتاشو نمیگی :/

خخخ مستقیم نگفتم اسممو نگا کن ک ریا نشه :دی

پاسخ:
انتقاد عمه :))))))

تا وضع اون مورد رو درست نکنی زیر رگبارهای ابروریزی هستی خلاصه دیگه خخخخخخخ

میدونستم داری جر میخوری که من به اسمت توجه کنم واسه همین نخواستم اذیتت کنم خخخخخ آیکونه یک آزی دل رحم :))))))

بگو یه آزی چصافط بهتره :دی

باشه دیگه به جان خودم دارم درستش میکنم اون موضوعووو دیگه نگووو :دی

صد رحمت با ماااااااااامااااااااااانم

:)))

پاسخ:
دیگه دیگه :دی
حاضرین در سایت29نفررر?!?!?!?![ایکون دهان بازمانده ازتعجب]
پاسخ:
:))))) فکر کنم یه اتفاق عجیبه!!
33نفر?!?!?!?![ایکون حرفای دیشب عقشم خخخخخخخخ]
پاسخ:
خخخخخخ
خب حالا بگو ما هم یاد بگیریم! قضیه به دنیا اومدن بچه رو میگم! تو شکم به دنیا میاد؟! داخل دل و روده؟! 
پاسخ:
تو دیگه واست دیر شده این سوالا اگه تا الان نفهمیدی زین پس هم نفهمی به نفعته اصن :))))
منم اتفاق حس خوبی دارم که پیدات کردم باز و میگم کاش زودتر روشن میشدم همون موقع ها!! البته خیلی هم نگذشته بود که خاموش میخوندمت! من زیاد از خاموش بودن خوشم نمیاد. وقتی داری زندگی یه نفر رو میخونی بی انصافیه نویسنده ندونه مخاطبش کیا هستن.
پاسخ:
آفرین.... شما روشن باش...اینجا نورانی تر میشه :)
آزی؟؟آقای همکار رک و راست حرف میزنه؟من سوال دارم ازش.خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
پاسخ:
والا نمیدونم، حالا سوالت رو بپرس ببینیم چی میشه نتیجه :D
این پری استارت تو رو زده در واقع...خیر ببینه.
پاسخ:
نه پری مارو از خط پایان رد کرد،،خیر ببینه :))))
۱۰ اسفند ۹۲ ، ۱۶:۵۶ masi_ bi asabo saltane
:))))))))))))
خلاقیتون ما رو کشته...قشنگ بود...
منم موافقم مشهدیا از شمالیا اجتماعی تر یا خاکی ترن...
پاسخ:
:)))))
چاکراتیم

بهله :D
حالا که شما همه چیو می دونی میشه منم یه سوال بپرسم؟؟؟
پاسخ:
بپرس جانم غصه نداره که :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">