زن بابام یه خواهر داشت ، قد بلند، خوشتیپ، خداییش واسه دورهٔ خودش جز خوش قیافه ها حساب میشد...آرایش غلیظم که میکرد، تو خیابونم بلند بلند میخندید... جواب همه رو هم میداد!!! از شوهرش طلاق گرفته بود....میگفتن شوهره طلاقش داده...خلاصه قیافش خیلی مال بود ولی خیلیها معتقد بودن عقلش، شیرین میزنه،بهش میگفتن پری خُله...کلا زیاد به همه حال میداد!!! اسمش به نیکی سر زبونها نبود!!! ولی یه خصوصیتِ خوبی داشت من خیلی باهاش حال میکردم، اونم این بود که هرچی ازش میپرسیدی، بدون توجه به مخاطبش، صاف و پوس کنده و بلند و رُک، زارت جواب اصلِ کاری رو میذاشت کف دستِ یارو!!اهل مخفی کاری نبود...به اصطلاح سیاست میاست حالیش نبود!!!
یه بار من و این پری خانم تو پارک نشسته بودیم که یادم نیست منتظر چی یا کی بودیم!!! به فکر این افتادم که از این خصوصیتش سوء استفادهٔ ابزاری کنم :)) یهو گفتم پــــــــــــــــــــــری؟ گفت : هوم! گفتم بچه دقیقا چطور بوجود میاد؟!؟!
بعله همون سوالِ معروف و همیشگی!!! البته خودم از قبل یه چیزهایی میدونستم اما مطمئن بودم پری همه چیز رو با دقتِ یک هزارم برام تعریف خواهد کرد و من دیگه هیـــــــــــچ سوالی تو ذهنم باقی نخواهند ماند!!!و حدس من دقیقا درست بود...با آب و تاب هر چه تمامتر شروع کرد که .........
و اینگونه بود که پری همه چیز را از بِ بسم الله تا اعماقِ فیها خالدون برای من در آن بعد از ظهرِ به یادماندنی، شکافــــــــــــــــــــت :دی
۲
۰
۹۲/۱۲/۰۹
آزیتا م.ز
پاسخ:
من از پنج سالگی پژوهشهای جان سوزم را شروع کرده و در آن زمان به تمامی مطلب پی برده بودم اما پری همه را کاملا جمع بندی و مبسوط برایم ارائه داد خخخخخخ
منم ایکونه مث تو :))))
پاسخ:
اصن داغه داغ :)
نوچ دوم شدی نقره گرفتی :D
پاسخ:
چه اجری چه اجری اصن :D
پاسخ:
نوچ... به کماله بلوغ فکری وگرنه کارم از این حرفها گذشته بود :P
پاسخ:
چهارم
خخخخخخخخ تر تر :)))))
پاسخ:
بعله بعله خخخخخ مدرک دانشگاهی بگو اصن :D
پاسخ:
:))))))))))))))
خارج که نی........خخخخخخخخخ
تو مار پله بیشتر دوس داری، کلپاسه :D
پاسخ:
دیوونه... اون که باز اون ایکونه که اون ور گذاشتم :D چارم شد خخخخ
پاسخ:
تو خسته نباشی واقعا....چرا باید روت به دیفال باشه عزیزوم؟؟؟؟ میخوای خودم بیام مث پری جون توضیح مبسوط بدم واسط؟ :D
ینی تو اون ماجرا خانواده کاملا دقیق و حساب شده عمل کرده بودن به غورعان....... پووووووووووف
پاسخ:
اصن برند مخصوص منه دیگه :D
پاسخ:
ای جونم.....آزی در حال ذوق مرگ :D
پاسخ:
خخخخخخخخ کلاس پنجم یکم دیر بوده فکر کنم نمیدونم شایدم از نظر من : پی
ولی مهسا من تو دانشگاه یه دوست پیدا کردم که پنج سال از خودمم بزرگتر بود ینی من 19 سالم بود اون 24 اون وقت هنوز درست حسابی نمیدونست من براش چند جلسه توجیهی گذاشتم ...وقتی هم ازدواج کرد پنج سال بعدش باز من اوایل ازدواجش به مسائل نظارت داشتم چون شوهرشم مث خودش یه آدمه بوق بود... اینا دو سه ماه اول کلا گیج بودن نمیدونستن چی به چیه خخخخخخخخ
الان امیدوار شدی؟؟؟؟؟ هه هه
پاسخ:
والا سردرگم که نبودم.. جمع بندی شد واسم خیالم راحت شد از صحته اطلاعاته خودم خخخخخخ
پاسخ:
آره دیگه...منم وقتی واسم پری تعریف کرد با اینکه همه چیز رو میدونستم اما احساس سبکی کردم انگار بابته دانسته هام خیالم راحت شد و بعضی شایعه هایی هم که بچه ها از خودشون در میارن و بهم دیگه میگن هم واسم شفاف سازی شد :)
ولی من اگه جای مامانت بودم هیچوقت منکر نمیشدم... تو فقط اینجوری فکر کردی که مامانت میخاد بهت دروغ بگه!!!و این چه بده :|
بعد اونم چی دختر به این ماهی که زرت رفته به مامانش گفته :-*
دقیقا حق با شماست..
:))))))) مگه خارجه؟؟؟؟ نهههههههههه بااااااااااباااااااااا
پاسخ:
موقعیت سنج بودم جانم :)
الان دیگه نمیبینمش.... ینی سالهاست...ولی اگه میدیدمش دیگه اون دانشی نداشت که سوالهای منه 27 ساله رو هم بتونه جواب بده :))))
پاسخ:
من از مامانم تا همین الانشم نپرسیدم خخخخخخ
اون فرق میکرد اون با هر مسئله ای راحت برخورد میکرد....هیچی رو پیچیده نمیکرد!!!! زین رو بر آن شدم که ازش چنین سوالی بپرسم :دی
پاسخ:
الهی بمیرم آخرم هیشکی جواب این بچه رو نداده....
خب معلمت خیلی بیشور بوده کلاس تاریخ بوده یا زیست :|
حالا هم که اینو تو مخ شما انداخته بود باید خودش یه توضیح قابل قبول میداد...اصن کرم داشته معلمه =/
اره بچه ها بحث زیاد میکردن اما بعضیهلشون واقعا تراووشاته ذهنیشون خیلی مسخره بود بعد اصرارم داشتن که واقعیتم داره O.O
پاسخ:
نه بابا خارج اینجائه....
:دی
پاسخ:
من در آن موقع 10 سالم بود.... و به عنوان تحقیقات تکمیلی و پایانی و جمع بندی و رفع هر گونه شبهات این سوال را پرسیدم
و از آن روز به بعد بطور کل پروندهٔ این قضیه رو بستم و رفتم تو کار اطلاع رسانی و روشنگری در این باب به بچه های در به در دنبالِ اصله موضوع :دی
پاسخ:
داشتم با خوشحالی کامنتت رو میخوندم ، پیش خودم گفتم به به چه کامنت جدیه خوبی گذاشته تا رسیدم به یه ساعت عملی O_0
چصافطه کلپاسه :Dخخخ
پاسخ:
واقعا یادت نیست؟؟؟؟
من اولین بار از سوراخ در مامان بابامو دیدم....بعد بصورت شوکه رفتم دنبال مسائل تئوری ببینم چی به چیه ;)
البته من احتمالا از عنفوان خردسالی میدونستم یه خبری هست که همش پشت در اتاق ننه بابام بودم تا آخر افتاد آن اتفاقی که نباید میفتاد خخخخ :دی
آرزو چه خوبه منو پیدا کردی منم تورو پیداییدم :P
پاسخ:
تنها نکته ای دارم اینجا عرض کنم اینه که من طی شش سال فوق لیسانس گرفتم و اگه منظورت فارغ التحصیلی از لیسانس است باید خدمتت عرض کنم که چهار سال بیشتر طول نکشید بعله...آیکون فخر فروشی من بابِ همون موضوع مذکور که دیگه نمیگم آبروت نره :))))))))))خخخخخخخخ
نسل بعد همین الانشم دارند حالشو میبرن...دارن انتقامه ماهارو خووووووووووووووب میگیرن ینی خخخ
+متوجه شدم که با اسم دل زنده کامنت میدی.... متوجه شدم....خخخخخ
پاسخ:
انتقاد عمه :))))))
تا وضع اون مورد رو درست نکنی زیر رگبارهای ابروریزی هستی خلاصه دیگه خخخخخخخ
میدونستم داری جر میخوری که من به اسمت توجه کنم واسه همین نخواستم اذیتت کنم خخخخخ آیکونه یک آزی دل رحم :))))))
پاسخ:
:))))) فکر کنم یه اتفاق عجیبه!!
پاسخ:
تو دیگه واست دیر شده این سوالا اگه تا الان نفهمیدی زین پس هم نفهمی به نفعته اصن :))))
پاسخ:
آفرین.... شما روشن باش...اینجا نورانی تر میشه :)
پاسخ:
والا نمیدونم، حالا سوالت رو بپرس ببینیم چی میشه نتیجه :D
پاسخ:
نه پری مارو از خط پایان رد کرد،،خیر ببینه :))))
پاسخ:
:)))))
چاکراتیم
بهله :D
پاسخ:
بپرس جانم غصه نداره که :)