حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۱۱
اسفند ۹۲

خُب بزارید داستان عکسِ پُستِ قبل رو بگم واستون.... بچه ها یه چند دقیقه آروم باشید ، به روح منُ امواتم چیزی نثار نکنید تا ماجرا رو بگم واستون...

ماجرا اینه که داداش من  از اون محصلهایی بود که اصلا با مدرسه و درس و کتاب میونهٔ خوبی نداشت، دقیقا برعکسِ من!!! البته یه جورایی حقم داشت... کلا از روز اول مدرسه رفتنش شانس نیاورده بود! همیشه یه مُشت معلمهای نچسبِ مزخرف نصیبش شده بودن که نه تنها نتونسته بودن این بچه بیچاره رو به درس علاقه مند کنن بلکه کلا ریده بودن تو هر چی شوق و ذوق این بچه است!!!!

یه بار برادرم کلاس سوم بود... که با گریه اومد خونه!!! من همینجوری وا مونده بودم که چی شده؟ چند بار ازش پرسیدم!!! به خیالم گفتم لابد با دوستاش مشکلی براش پیش اومده چون سابقه نداشت که واسه نمره و این حرفها گریه کنه...ماهم دیگه به نمره های متوسط و یا گاهی پایینش عادت کرده بودیم... یهو با یه بغضی گفت : صفر داده!!! دیکته بهم صفر داده!!! من بیست میشدم ، بهم صفر داده...منو میگی شاخهام در اومده بود!!! گفتم چــــــــــــــــرا عاخه؟ که دفترش رو از کیفش در آورد، با گریه ورق زدُ گفت به خاطرِ این !!!!!!!!!

دفترش رو نگاه کردم، دیدم معلمِ بیشعورش رو کُلِ دیکته اش خط زده و یه صفر گذاشته پایینش به چه بزرگی اونم دیکته ای که بچه بدونِ غلط و خیلی تمیز نوشته... فقط به خاطر اینکه بچه آخرش خواسته یه خلاقیت به خرج بده و مثلا دیکته اش رو خوشگل کنه و به جای پایان بنویسه ...تازه اصلا کلمهٔ پایان جزء کلماتِ دیکته نبوده!!!! به داداشم گفتم خودش گفت بخاطره این بهت صفر داده؟؟؟؟ گفت آره!! گفته بهت صفر میدم تا یادت بمونه دیگه مسخره بازی در نیاری!!!!!! معلم احمق به اینکارِ بچه می گفت مسخره بازی!!!!!!!؟؟؟

به هر حال مامان من فردای همون روز رفت مدرسه و حسابی اون چاقالویِ بی ذوق رو شُست و انداخت رو بند!!! اما این کار هیچ وقت نتونست،اون تاثیرِ بد و وحشتناکی که این عملِ نسنجیده، بی آگاهی و مزخرفِ اون معلم رویِ ذهنِ من و داداشم گذاشت ، پاک کنه!!! امکان نداره من کلمهٔ پایان رو آخرِ هر چیزی یا هر جایی ببینمُ یاد این ماجرا نیفتم!!!!

اتفاقا همین معلم که خدا رو شکر اسمشم یادم نیست، دو ماه بعد از این ماجرا سکته کرد!!! و عجیب ثابت کرد که آدمهایِ بداخلاق و عُنُق ، نه تنها به اطرافیونشون آسیب میزنن بلکه بیشتر از همه خودشون رو نابود میکنن...

خُب این بود ماجرای این ، من معذرت میخوام اگه نگرانتون کردم :دی... عاغا زیاد فحش ندید به خدا گناه دارم خخخخ

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۱۱
آزیتا م.ز

نظرات  (۴۸)

بنظرم معلمای ابتدایی باید سنشون زیرِ 30 باشه .. 
داداشِ منم ازین معلم عقده ای های بی تربیت داشت .. چقدم داستان داشتیم ما هر روز هر روز .. 

خلاقیت داداشتم قشنگ بود 
پاسخ:
به نظرم به سن ربطی نداره...سال قبلشم یه خانوم خیلی جوون معلمش بود که اونم به نوبه خودش فاجعه ای بود عوضش من معلمهای 40 یا 50 ساله ای داشتم که هنوزم دیوونه وار دوسشون دارم!!!

کلا آدمهایی که بچه ها رو دوس ندارن غلط میکنن معلم میشن از نظر من :|

مرسی :)
یک دفعه دیگه فقط یک دفعه دیگه از این پایان ها بزارید جریمه میشید جریمش هم دعوت کردن دوستای وبلاگی اخص خود من برای خوردن آش دستپختتونه :دی
اما واقعا عجب معلم بی شعوری بوده!
پاسخ:
واااااااایییی من غلط کنم.... با این تهدید شما ینی دیگه عمرا :دی  ینی اِندِ تهدید بید....خدایا توبَه :)))

بیشعور مال یه لحظه اش بود =/
ما بچه بودیم به جای نون اخرش عکس نون بربری میکشیدیم:دی
یه معلم هنر داشتیم میگفت من جمله میگم شما واسه کلماتش نقاشی بکشید.اخرش اونقدر به نقاشی های خودمون میخندیدیم حد نداشت.ذوق معلمای ما زیادی بود انگار:دی
خدا چنین معلمایی رو یا از معلمی ساقط کنه یا به راه راست هدایت :/
پاسخ:
خخخخخ چه باحال :))))

دم معلم هنر شما گرم واقعا ^o^ به افتخارش :)

الهی آمین :)
۱۱ اسفند ۹۲ ، ۱۹:۳۴ masi_ bi asabo saltane
آزی ک من شناختم می دونستم پایان براش معنا نداره...
داداشتونم مث خودتون صاحب نظرناااا...و یک پا روشن فکر...
در پایان(همون مدل داداشتون)
خدا معلمی ک ذوق شاگردشو اینجوری سرکوب میکنه تو دریای تهران خفه کنه...
پاسخ:
بابا آدم شناس بابا آزی شناس بابا این کاره  8-)

تو دریای تهران O_O لااقل میگفتی شمال من حال کنم :D

:|

:|

:|

اًمممممم امٌممممم اٍممممم  مــــــــــــــــــــــیــــــــــم

حقته :|

+

هوراااااااااااا مامان آزی  :)

 

پاسخ:
خخخخ
خخخخ
خخخخ
هوم.؟؟؟ وووووی بی تعبیت O.Oخخخ

+ هورااا مامانم ^_^
خخخخخخخخ نمیری الهی دخدر:-* ازی?!O_oزود منو احیا کن!جنازم تو پست قبل افتادهD=
پاسخ:
عه وا.... نگو اینجوری دلم یه جوری میشه =/

بوس بوس :)
چه داداش خلاقی ...من اگه بودم به خاطر همین بهش 20 میدادم...:))
پاسخ:
واقعا...خودمم اصن :)
خدا خیر نده اون معلمو:| یکی نیس بگه توکه اعصاب مصاب بچه هارو نداری خیلی چیز اضافی خوردی اومدی معلم شدی[ایکون ولم کن بذار برم روحشو بزنم!:-P]
پاسخ:
والا به خدا!!!! نمرد که فقط سکته کرد، ولی رد داد :D
اه معلمای دبستان منم مزخرف ترین ادمایی بودن که در عمرم دیدم ... مخصوصا معلم اول دبستانم... بیشترین کتک رو از اون خوردم....
پاسخ:
عه چه بد :( کتک؟؟؟ O_O میزد ینی؟؟؟؟

دستش بشکنه کثافط =/
حالا دیه بیا بغلوووووووم>ـــــــــــ(=^_^=)ـــــــــــ
پاسخ:
^.^
=)
بغللللللللل
اما معلم  کلاس اول من ماه بود
مهربون و دوس داشتنی
هنوزم میبینمش هرز گاهی و منو میشناسه :)))
یادش بخیر،با این ک مرد بود اما میگفت گل و بلبل بکشید کنار مقشاتون 
بعد من میدادم مامانم گل میکشید اونم میپرسید کی کشیده گلا رو واست؟میگفتم مامانم ی لبخندی میزد و میگفت افرین :))
منم تو خونه میگفتم اقای مقدسیان پرسید کی گلا رو کشیده گفتم مامانم اونم کلی خندیده خخ
یادش بخیر،ی رنو ابی اسمونی داشت 
ایشالا خدا حفظش کنه


پاسخ:
واقعا خدا معلمهای خوب رو حفظ کنه...منم بهترین معلم دنیا رو داشتم به گمونم کلاس اول، عاشقشم!!! میخام راجع بهش بنویسم بعدا حتما :)

+ دل زن؟؟؟؟؟ :D
عقشم?خو حالا یه تنفس مصنوعی میدادی منو احیا میکردی چی میشد?:| خخخخخخخخخخخخخ
پاسخ:
به فکرم نرسید خو :| هول شدم اصن ، دست و پامو گم کردم خو عررررررر

تنفس مصنوعی تُفی میدمت ها :)))))
دل ها رو میزنم خخخ
یه بار تو متن غلط غولوط نداشتم :دی
ها ها بنویس فقط جان من بی شوک بنویس :دی

پاسخ:
ای زنندهٔ دلها خخخ

والا همینو بگووو

بابا یه بار حالا خواستم یه شوخی کنم ها....چه همه شوک شدن شکست عشقی خوردن من دیگه غلط کنم از این کارها کنم

خخخخخخخخخخخ شوخی کردم اه تُف![ایکون چندش]خخخخ
پاسخ:
تفِ من شفاست زنده میشی ها خخخخخ ببین خودت نخواستی....بعدا گلایه نکنی :D
واااااای من هیجان دارم ازییییییی^_^
پاسخ:
دیوووووونه =)

خخخخخخخ :-*:-*:-*:-*:-*
آخه دختر من به تو چی بگم !!! قلب و دل و روده و تمام اعضا و جوارح من اومد تو حلقم!!!![آیکون کارد بزنی خونم درنمیاد]

بعد هم در رابطه با اون معلم گوزمنگولی...واقعا بیشعور بودددده!!!
اصولا بعضی رفتارهای معلم ها تاثیرات مخربی توی روحیه ی آدم ایجاد می کنه که آدم تا سالها فراموشش نمی کنه!!!
من توی کل دوران ابتدایی شاگرد اول وبچه درس خون بودم ،ازون درس خونا که همیشه معلمها ازش تعریف  میکردن و هیچ وقت هم تنبیه نشده بودم ولی کلاس چهارم یه معلم گیرمون افتاد که من هنوز هم که هنوزه ثانیه به ثانیه ی کلاس ها و روزایی رو که باهاش داشتم رو فراموش نکردم وبعضی شبا هم خوابشو میدیدم...
یه بار به خاطر اینکه کتاب قرآن مو یادم رفته بود مجبورم کرد یه لنگه پا کنار کلاس وایسم ....اون موقع 10سالم بیشتر نبود و این کار اون منی رو که تا اون روز شاگرد اول بودم و یه نمره ی کمتر از 18 نگرفته بودم رو خیلی ایت کرد جوری که تا چند وقت نمی تونستم بخوابم و اصن غذا هم درست و حسابی نمی خوردم ....البته این یکی از کاراش بود ...کلا کلاس چهارم ابتدایی واسه من یه کابوس به تمام معناست:(((
پاسخ:
بابا من شرمندهٔ اعضا و جوارح شما هستم :)

عجب کصافطی بوده معلمت، منم معلم چارمم بدترین معلمم بود ولی نه دیگه در این حد!!! من خدایی هیچوقت تنبیه بدنی نشدم خدا رو شکر...وقتی از بقیه میشنوم که چه کارهایی باهاشون کردند اصن دلم ریش میشه :|
شکست عشششقی!شکست وبلاگی!شکست نِتی!شکست مجاااااازی!هعی وای من![ایکون بشکن بشکنه!من نمیشکنم!بشکن!]
پاسخ:
اینجا بشکنم یار گله داره ، اونجا بشکنم یار گله داره خخخخ
خخخخخخخخخخخخ تُف شفا!خخخخخخ میخوای برات تو این زمینه بازاریابی کنم?D=خخخخخخخ
پاسخ:
بازاریابی کن :D
کجا به ثلامتی !!!! :ئی
:)))))
پاسخ:
این مال پست قبل بود قربان نه اینجا ها ^0^
داداشت الان چند سالشه؟ می شه ماچش کرد؟
معلم بدبخت از عنقی و نچسب بودن خودش خبر داشته، واسه همین عکس کف پا رو به خودش گرفته.

پاسخ:
داداشم الان 22 سالشه...اگه شما مشکلی نداری اونم مشکلی با ماچ نداره :D

دقیقا از بس مزخرف بوده به خودش گرفته :)
حالا اگه برا خلاقیت بچه ،به به و چه چه کنیم باز به خودش میگیره و فک میکنه ما به داداشش بلــــــــــه!!
حالا که ایطور شد باس بگم که :حقه اش بوده داداوشت[رضایت]کاش کتکم میخوزد اصن[شیطونک]
پاسخ:
شما هی نیا به داداش ما بعله....از خلاقیتش تعریف کنی نمیگیم بعله :))))) والاع


۱۲ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۵۱ خانم مهندس
نچ نچ نچ
واقعن برای معلمش متاسفم:((
چقدر بعضیا بی جنبه ان:(
ذوق بچه رو کور کرد با اینکارش:(

+شانس آوردی من خونه نبودم.پست قبلی رو الان دیدم
پاسخ:
واقعا منم متاسفم براش :|

خخخخخخ کاش بودی یکم میخندیدم ;) حیف اصن :P
داداش منم ازین معلما داشت. اصن انگار بیچاره پسرا نباید ذوق داشته باشن. بنظر من که کلا فقط 10% معلما خوبن بقیه شون از سر اجبار معلم شدن و اعصاب بچه ندارن.
میگم خوب شد دیروز نت نیومدم وگرنه  اگه فقط همون پست بدون شرح رو میدیدم انقد غصه میخوردم که دیگه به این پست توضیحی نمیرسیدم!!!!
پاسخ:
کلا کم دیدم یه پسر بگه از معلمش راضی بوده..بیچاره پسرها :(

اصن بدلیل شکست عشقی ای که توسط تو خوردم اون پست رو زده بودم که ندیدی :P
نفرمایید خانم این چه حرفیه؟
البته درسته که تهدیدی بس بزرگ بود :پی اما اینا همش بهونست من بیشتر دنبال اون کاسه آشم :دی
پاسخ:
خخخخخ

شما اون آش رفته رو روح و روانتون انگار خخخخ
آزی اومده بودم گل بذارم رو وبلاگت دیدم زندست :D
بعدش من هم از دوران ابتدایی خیلی متنفر بودم. با اون درس های مزخرفش. بر عکس همه از داستان ها و شعر ها و همه درسها بدم میومد. اه اه اه.
معلم هام هم که مذخرف بودن.
+راجع به دانشگاه می نوشتی به یاد دوست دخترای دانشگاه دلمون وا میشد چیه دبستااااااااااااااااااان !!!
پاسخ:
خخخخ آخی گل واسم اورده بودی؟؟؟؟آره وصف خاطرات سرشار از فحش و فضیحت شمارو شنیدم قبلا :D

ای بچه پررو نه که خیلی هم دوس دختر داشتی...کی تو رو نیگا میکرد اصن خخخخخخ =)
عاغا خاک تو مخه اون معلم با اون روش تدریسش و تربیتیش....... آیکن عصبانی و اینا
ولی تو روح آزی جون بابت شوکی که وارد نمود بر جمیعی از طرفداران 
بازم آیکن عصبانی و بی اعصاب و اینا :| o_O
پاسخ:
اوه اوه...بالاخره یکی اونطوری که دلم خواست فحش داد :)))

ای عاغا من شرمنده ام من اصن خاک زیر پا شما بیا بغلم دیگه عصبانی نباش...حالا خوبه چند روز کشش ندادم قضیه رو :)
آزی من شرمنده شدم که اصن نگران نشده بودم
به فکرم نرسیده بود باید نگران شم 
خخخخخخخخخخخ
ببخشید :پی
پاسخ:
تو فقط نگران انگشتهای پا شده بودی خخخخ
معلم داداشم که تازه اول دبستانه دست بزن داره . ندیده نشناخته ازش متنفرم . سیلی می زنه .. به داداش من . ( من شدیدا رو این بچه غیرتی ام . غلط می کنه یه نفر به داداش من بگه بالای چشت ابروئه . اون وقت عوضی می گیره می زنه )
الان این کامنتو نوشتم عصبانی شدم .
پاسخ:
ایشالا دستش بشکنه عوضی کصافط....تو این دوره زمونه بازم کنک بچه کلاس اول =/ عن

بابا قدم رنجه نمودی....نور باران کردی اینجارو ;)

سلام سلام...دم داداشت گرم والااااااااااااااا

 

معلمش عقده ای اییییییییییییی بیش نبوده...

 

البته ما ک خیری از موعلم جماعت ندیدیم آما خووووووووو  اینطوریم نبوده دیه....

 

پاسخ:
سلام چه عجب زری خانوم

واقعا که!

:)

داشتم ی مطلبی رو میدیدم نمیدونم چطور یاد شما افتادم!

http://www.fardanews.com/fa/news/327702/عشایر-ترکاشوندتصاویر

چه چهره های معصومی!

پاسخ:
دقیقا چرا اینارو دیدید یاد من افتادید؟؟؟؟ هوم؟

هر چه از دوست رسد نیکوست :)
عــاشــق کــه مــیــشــوی
مــواظــب خــودت بــاش
شــبــهــای بــاقــیــمــانــده عــمــرت
بــه ایــن ســادگــی هــا صــبــح نــخــواهــد شــد
پاسخ:
:)
بخاطر ترکاشوند!!
پاسخ:
آهاااااا.... بابا من اصن از خاطرم میره این بشر اون وقت شماها :))))))
واقعا کارهای معلمهای ابتدایی تاهمیشه تو خاطره ادم میمونه. منم یادمه کلاس پنجم که بودم معلم گفته بود هر کسی شاگرد اول بشه مبصر میشه . ثلث اول یه دختری که اسمش سپیده بود ورقیب درسی بودیم شاگرد اول شد. ثلث دوم من شدم. اما معلم منو مبصر نکرد. باورت میشه هنوز که هنوزه یاد این کارشم. حتی تا چند پیش از معلمه متنفر بودم . اما الان فقط ناراحتم ازش. با وجود این که شاید یه چیز کاملا بچه گونه به حساب بیاد اصل مسئله اما من تا سالها تو ذهنم بود که چرا به قولش عمل نکرد. حتی همون موقع هم بهش گفتم اما توجهی نکرد.
پاسخ:
آخی.... دقیقا همینطوره یه کار کوچیکه مسخره میتونه کلی تو ذهن آدم تاثیر بذاره... خیلی وحشتناک =/
شدید
اصلا اینقدر خوشمره به نظر میاد تصویراتون که اصلا نمیتونم جلوی خودم روبگیرم.:پی
برادر اضافه برای یک روز نمیخواین؟ :دی
پاسخ:
خخخخخ برادر اضافی؟؟!؟! خخخخخ نه بابا تو همین یکیش موندم اصن :D

ترکاشوند داره دیگه خخخخخخخ

یاد تو افتاده :دی

پاسخ:
بابا شما ها خلید.... چه یادتونه هه هه هه هه ;)))))
اتفاقا دخترهای دانشگاه عاشقانه و دیوانه وار دوستم داشتند :D
بعد من مجبور بودم اونجوری که خودت میدونی تو دانشگاه بگردم :D
ولی خوب باز هم دخترای جنس شناسی بودند که خوب جنس اعلا رو حتی با ظاهر گرد و خاک گرفته میشناختن :D
خخخخخخ
+هر فحشی هم دادی، خودتی :D
پاسخ:
میگم اونجای آدمِ خالی بند :D
افرین ، چه داداش خلاقی :) 

خیلی از رفتارای معلما و کادر اموزشی با دانش اموزا غلطه ، من دو  تا خاطره بد از مدرسه دارم که همون برای تنفر همیشگی ام از مدرسه و معلمها کافیه :|
پاسخ:
بهله... :)

چه بد...خلک تو سر اینجور معلمها...

خانم راه افتادی؟اذیت که نشدی؟

ایشالا که دیگه اتاق عمل نبینی صلوات!روز خوش فقط بیایم نی نی تحویل بگیریم صلوات!

سلامتی ازیتا اون گوسفند رو نمیکشیم!ترسناکه!میدیم یه بنده خدایی باهاش بازی کنه صلوات!

پاسخ:
نه خدا رو شکر :) خیلی بهترم مرسی

ممنون عزیزم :)
اصلا راه نداره؟
حتی نصف روز ؟ :پی
پاسخ:
خخخخخ
دیوث عقده ای
پاسخ:
:|
اومدم کامنت بنویسم کلی فحش بدم به معلمه ولی همینطور که داشتم کامنتارو رد میکردم که بیام پایین فحش بنویسم چشم افتاد به اسم یکی از کامنت گذارااا ...فحش های معلمه نصیب اون شد :|
به اون " گوجه سبز" بگو آخهههه اون اسمه رو خودت گذاشتی تو چله ی زمستون ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بگو  خدا ازت نگذره :| حداقل اسم یک میوه قابل دسترس میزاشتی ... 
پاسخ:
الهی بمیرم...خب این از تابستون تا حالا اسمش همین بوده....حالا بجاش برو آلوچه بخر بخور :D

گناه داره اینجوری نگو به بچه....چه میدونسته پای یه خانومه حامله اینجا وا میشه :)
ای جونم حاملس خانوم ال^_^اوخی نی نی دوز دارم:* مرا ببخشای خانوم ال!
پاسخ:
اوهوم :)
الاهی نسل همچین معلمایی از رو زمین ورداشته  بشه 
پاسخ:
الهی... آمین :)
باشه گوجه سبز جون بخشیدمت :)
کلی آلبالو خشکه و آلوچه خوردم الان حرصم از بین رفته :))
پاسخ:
خدا رو شکر عزیزم..... نوش جونت :-*
خخخخخخخ نوش جونت خانوم ال.خعلیییی مراقب نی نی جونو خودت باش:****
پاسخ:
:)
۱۳ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۰۷ آویزون خـــــــــدا
ایش چه معلم بوقــی بوده:((
معلم فقط مامانه من:))
پاسخ:
اگه معلم خوبی مامانت به افتخارش :)
من دسته گل به آب میدم و شکست عخشی وارد میکنم خودم تا 2-3 روز ناپدید میشم :دی


پاسخ:
نه ناپدید نشو...بیا بیا :-*
یاد خلاقیتم خودم افتادم...مولکول هایی که فوت میکنن.
حتما من هم اون موقع از عکس العملی که ناشی از بی ذوق بودن معلمم بود ترسیدم :(
پاسخ:
آخی...آره راست میگی :|

حالا اگه یادت میاد زورکی یاد آوری نکن :P

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">