حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا

حرفهای شاید بی پردۀ آزیتا Instagram
بایگانی
آخرین نظرات
پیام های کوتاه
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ , ۱۹:۰۹
    Boooooooo
۱۲
اسفند ۹۲

عاغا بنده تقریبا به طور کامل ، چهار سالِ دانشگاه رو در دورهٔ لیسانس ، سرِ کلاسهام با یه همچین صحنه ای مواجه بودم =]


نقاشی شده در paint

توسط آزی

دقایقی پیش ;)


خب این صحنه متعلق به کسی نبود جز، یکی از همکلاسی هام ، که از قضا خیلی هم بچه درسخونم بود و با دو متر قد و صد و خرده ای وزن همیشه زِرت میرفت ردیف اول کلاس مینشست... این بشر اینقد رو مُخ استادها و بچه های کلاس بود که همه ازش فراری بودن!! اونقد بد حرف میزد که بیچاره وقتی یه سوال میپرسید، همه بچه های کلاس مجبور بودن دسته جمعی سوالهاش رو رمز گُشایی کنن تا بالاخره استاد بفهمه این چی پرسیده...خلاصه این علی آقایِ قصهٔ ما علاوه بر اینکه حسِ ترحمِ آدم رو بر می انگیخت ، حسِ حرص خوردنِ آدم را نیز دو چندان بر می انگیخت... چون دقیقا با اون وضعیتش، یه اعتماد به نفسی داشت که احساس میکرد شاهرخ خانِ...خخخخخ

این آقای یکی یدونه با اون تیشرتِ قرمزِ معروفش از روزِ اولی که پاش به دانشگاه وا شده بود، شروع کرد به جزوه گرفتن...اونم چرا؟ چون مُدام سر کلاس واسه نوشتن عقب میفتاد!!! یه خطی داشت که هر کلمه اش دقیقا یه صفحه دفتر رو پر میکرد و دقیقا با جُسهٔ خودش همخوانی داشت :)

یادم میاد ترم یک که بودم از منم حتی جزوه گرفت... جزوهٔ انقلاب خخخخ بعد سر پس آوردنش باهاش فیلمی داشتم!! نمیورد که !!! آخرم یه روز با دعوا و داد و بیداد جزوه رو آورد داد، دستم!!! بعد بهم گفت خانومه م.زاده میشه بیشتر باهم آشنا شیم؟؟؟ آقا منو میگی در عین اینکه داشتم از خنده میمردم، با یه خشونتِ وحشتناکِ مخصوص خودم بهش پریدم...بدبخت با اون قیافهٔ خشنش ، عین بچه کوچولوها بغض کرده بود... ;)

همین برخورد باعث شد که این بشر نه دیگه از من جزوه بگیره نه حرفی بزنه، هر وقتم یه کاری داشت، یکی از بچه ها رو واسطه میکرد بیاد به من بگه...
هر ترم از هرکی جزوه میگرفت یه پیشنهاد دوستی هم بهش میداد که با عکس العملِ ایش آمیزِ(چندِش آمیز) همهٔ دخترها مواجه می شد!! یه همکلاسی داشتیم به اسم سمانه... عاغا این اینقد ریزه میزه بود! کلا 40 کیلو نمیشد، اصن اندازه انگشت کوچیکهٔ علی حساب میشد!! ترم 5 یا 6 بود که چند روزی بود،برخلافِ هشدارهایِ بقیه بچه ها، یه جزوهٔ مهمش رو داده بود به این علی آقا!!! حالا اینم پس نمیداد... سمانه هم چپ میرفت ، راست میومد میترسید بره بهش بگه جزوه ام رو بده... یه روز بعدِ کلاس نشسته بود همچین زانو غم بغل کرده بود که نگو.... که فلانی ده روزِ جزوه ام رو نیاورده، منم میترسم بهش بگم، تا باهاش حرف بزنی میگه بیا رفیق شیم،منم میترسم ازش!! آزی چکار کنم!!!؟ منُ میگی باز خشمِ معروفم خروشید!! گفتم یه لحظه وایسا!!!! رفتم دنبال علی آقا که تازه از کلاس زده بود بیرونُ تو راه پله داشت میرفت...خدایی معمولا هم تنها بود ، حتی پسرهام باهاش رفیق نبودن، این بدبخت زورکی خودش رو میچسبوند به بقیه :|

از پشت سرش یهو داد زدم ، آهای آقای پور فلانی ! وایسا بینم! اینو میگی با اون هیکلش باز زرد کرد... گفت چی شده؟ گفتم تو خجالت نمیکشی ده روزِ جزوه خانم فلانی رو نمیاری؟؟؟؟ حتما باید آبروت رو ببرم...زورت به مظلومها میرسه... مسخره بازیش رو در آوردی؟؟ دختر تو دانشکده مونده بهش پیشنهاد نداده باشی... فردا جزوه رو نیاری... هر چی دیدی از چشم خودت دیدی... عاغا این لال شده بود... پسرهای دیگه هم که چند قدم اون ور تر داشتن میخندیدن... منم سعی کردم تا آخرین لحظه اخمهام تو هم باشه...خخخخ

عاغا نشون به اون نشونی که فردا اولین کلاس ، جزوه رو دو دستی تقدیمِِ سمانه کرده بود، بی اینکه پیشنهادِ دوستی بده ;) بعد هم تاکید کرده بود، خواهشا دیگه به خانم م.زاده چیزی نگید!!! خخخخخ

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۱۲
آزیتا م.ز

نظرات  (۳۹)

خخخ

خیلی باحال بود :دی

خب گنا داشته طفلی :دی

تو چقد ظالمی :دی

در کل حرکتت انقلابی بود :دی

نمیدونم چرا همه اینا رو با خنده گفتم خخخ

پاسخ:
چه خوشش اومده خخخخ ;)

کجاش دقیقا گناه داشت؟؟!!!؟!عایا؟؟؟؟؟

من اصلنم ظالم نیستم من همیشه طرفِ حقم :-]
:)
واسه همین میرفتی دانشگآ ؟؟ :دی
قارچش دیده میشهههه :)))))))))
پاسخ:
نکنه تو از این مدل قارچ خیلی دوس داری که فکر میکنی من واسه خاطر این میرفتم دانشگاه :)))) هر هر !!
:دی
پاسخ:
خخخخخخ
1- خشم آزی رو من دیدم خداییش وقتی خشمگین میشه پوست میکنه ها
2- تا حالا هیچ مورد مونثی یافت نشده که آزی نسبت بهش خشمگین شده باشه.
3- از مورد 2 استنباط میشود آزی یک عدد موجود فمنیست می باشد و باید حالش را گرفت
4- بابا نقاشی تو پینتت منو کشته فقط این علی آقای پورفلانی احیانا مو نداشته اون پشت مشت ها؟ آخه واسش لیزر کردی از نوع درجه یک
5- یادته یک بار به من خشمگین شدی با لگد رفتی تو کمرم؟ نه خداییش اعتراف کن؟ آقا منو میگی یخ شدم که این چش شده دیگه (+روانی)
6- خوب میذاشتی یه دختره 40 کیلویی ریزه میزه با یه پسره 120 کیلویی دو متری ازدواج کنن ببینیم حاصلش چی میشه خب !!!؟
7- جایزه ویژه نقاشی توی پینت از طرف مایکروسافت اهدا میشود به خانومه آزی م.زاده.
8- بابت تبلیغ لیزر انستیتو مستر سلام میخواد از این عکس شما در بیلبورد تبلیغاتیش تو سطح شهر و ایستگاه های مترو استفاده کنه
9- الفرار
پاسخ:
1- خوبه که دیدی باز اینقد پر رویی :)
2-چرا یک یا دوععد مونث هم بودن ;)
3- با مورد دو خلاف موردِ 3 استنباط شد :P
4- چرا اتفاقا گفتم اونارو بکشم ممکنه بقیه تو وبلاگ حالشون بد شه حوصله تمیز کردنِ وبلاگ رو نداشتم خخخخخخ (ولی کم مو بود )
5- آره یادمه :D خخخخ اعتراف میکنم که شما تا مرز جنون منو عصبانی کردی :)))
6-اگه ازدواج میکردن به ثمر دادن نمیرسید کلا قبلش سمانه زیر آقای تانک تلف میشد :))))))))))خخخخخخخ
7-ممنونم ممنوم .... باعث افتخاره :دی
8- عاغا استفاده کن فقط پورسانته من فراموش نشه :)
9- ^_^
۱۲ اسفند ۹۲ ، ۱۵:۵۹ masi_ bi asabo saltane

خوشبحالت...:)))))))))))))))))))))))
سوژه خنده دنبالته...

پاسخ:
دنبالمه؟؟؟؟ نه باووووو از تنها کسی که حساب می برد من بودم :)))))
الان داشتم به این فکر میکردم که اگه من به جای تو بودم از پشت یه پس گردنی نثار طرف میکردم یا یه سیخی به اونجاش میدادم تا حواسش یه خودش و اونجاش به طور کامل باشه.
+ما پسر ها چه گناهی کردیم که نمیتونیم تو دانشگاه یه همچین صحنه ای رو نسبت به خانوما ببینیم؟ خخخخخخ.
پاسخ:
آره واقعا.... یه بار شوهر یکی از بچه ها بهش تذکر داد...که اونجاشو جمع کنه خخخخخخ

+ واستون متاسفم خلاصه....
خخخخخخخخخخخخخخ ماام ازینا داریم تو دانشگا!اسمشو گذاشتم زرافه!چاقالو نیس ولی قدداره اندازه نردبون!وقتی میخواد بیاد تو حتما باید سرشوبیاره پایین تا از در ردبشه:| دوست بابابزرگه![ایکون بابابزرگ مسن ترین فردکلاسمونه!]از سرو روشم چس کلاسیت میباره!هیچی ام نداره ها![ایکون ایش]ولی همیشه شورتش دیده میشه خخخخخخخخخخ خلاصه سوژس اصن!همشم سوالای بیخودو ضابلو[ایکون ضایع+تابلو!]میپرسه همش رومخه !میگم اینا احیانا فامیل نیسن عقشم?!?!;-)
پاسخ:
خخخخخخ.... اون فامیلیش چیه؟؟؟؟ پور نداره اولش؟ خخخخخ

دست خطش چی؟؟؟ بذاری تو آفتاب راه میره...
عقشم همه ی نوشتت یه طرف نقاشیت از هـــــــمـــــــه طرف:-P[ایکون عقش خودمی دیه:-*]
پاسخ:
خخخخخخ از همه طرف .....
پس طرف اونجاش شهره شهر بوده که تذکر هم میگرفته. به شوهر یارو چه جوابی داد؟
+تاسف نداره که!
++ ببین همه دوستات شوهر کردن اون هم از دوران دانشجویی شما شدی یه عدد ترشی آزی! خخخخ.
پاسخ:
هیچی اولش زر زر کرد، بعد فهمید طرف بسیجیه زرد کرد خخخخ

نع...کی شوهر کرده؟؟؟؟ تک و توک شوهر کردن...تازه اکثرا از من بزرگتر بودن...چرا شایعه می پراکنی خوب :D
خِشانت دوس ندارم...میترسونتم
پاسخ:
وای نترس نترس با تو کاری نداره.... خخخخ

چه گوریلِ لطــــــــــــــــیفی:دی
استــــــــــــاد سلام!سلام!درمورد بند2اظهارنامتون!میخواستم بگم یکیش شخص مذکور در پست قبل میباشه!والسلام!D:
پاسخ:
شخص مذکور؟؟؟ آقا میبود ها :)
چه بامزه خخخخ
درکل پسرا همشووووووون چندشو حال به هم زنن بعله :)
پاسخ:
همشـــــــــــــــــون؟؟؟؟؟ نه باوووووو دیگه خیلی مغرضانه گفتی خخخخخخخخ
خخخخخخخخخخخخ من همش فک میکردم معلمشون خانوم بوده:| خخخخخخخخخخ
پاسخ:
ای بابا نه عاقا بود....هرچند معلمهای خانومی هم که داشت عن بودن :|
نه زاده داره تهش!:Pدست خط اکثر پسرا داغونه!اینم جز هموناس:-P در کل چیز نچسبیهD=
پاسخ:
عاخه داغون داریم تا داغـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــون :))))))
اصلاحیه:استــــــــــاد سلام سلام!هیچی(=':'=)
پاسخ:
خخخخخخ
دیووونه....
ولی چندتایی خانوم بودن....یکیش الان خوووووب یادمه :D
:)))) مو های دم کونشو هم بکش :D
پاسخ:
برای رفاه حال مخاطبین ، با فتوشاپ اپیلاسیونش کردم خخخخخ
اینم ازهمون داغــــــــــوناس!حقم داره البته!دستاش هرکدوم سه برابره دستای منه!خودکار تو دستاش گم میشهD=
پاسخ:
آره اینم میتونه دلیل خوبی باشه واسه بدخطی :D
دیوونه دووووز دارم^_^
پاسخ:
^_^
ما هم از اینا داشتیم باچند تفاوت
دیلاق بود اما لاغر
خنگ و شاگرد آخر
اسمش اصلان
اما بقیه ویژگیهاش بخصوص ردیف اول و جزوه گرفتن و پیشنهاد دادنش همون بود 
خاطراتمو زنده کردی :)))))))))))
کللللللللللللللللی خندیدم

پاسخ:
خوب علیِ ماهم خنگ بود بیچاره ولی پر تـــــــــــــــلاش :)
اصلان خخخخ چ باحال :D
همیشه بخندی خانووووووووم :-*
چقدم سبزه س لامصب ..
نمی شه عکس سکسی نذاری ؟ چرا با احساسات جوونا بازی می کنی آخه ..اه .
پاسخ:
اووووووف خیلی.... مث شاهرخ خان دیگه ;) تازه الان فلاش خورده سفید تر افتاده تو عکس :D

عاخی.... هوایی شدی؟؟؟ :P
:)))
پاسخ:
(((((:
 ها ها ها...  یاد یکی از هم کلاسیام افتادم که با یه تیپ به شدت فاجعه ( کلاه گیس میذاشت تو دانشگاه )  اومد به من گفت که واسطه بشم برای یکی از دوستام که از آس ترین دخترای دانشگاه بود... منو میگی قیااافم  O_o  ... بعدم با اعتمائ به نفس کامل گفت حالا اینم نشد نشد... حالا ببینم آخر ن یتونم از تو این دانشگاه یه زن بگیرم :)))
پاسخ:
آخی چه مصر بوده که از تو دانشگاه زن بگیره خخخخخخ
ما هم یه همکلاسی داشتیم ترم سوم رفت مو کاشت :D

خداییش جوونهای کم سن گناه دارند کچل میشن دلم کباب میشه :)

فک کنم سلام یکی از اون غرش های ببرانتو میخوادااا

ایشالا یه ماه دیگه مینویسی روزی ک آزی دو باره خشمگین شد و خاطره امروزتو مینویسی :دی

پاسخ:
نه بابا فعلا بچهٔ خوبیه :)

قبلا کتکهاشو خورده :D

گوریل هم گوریل های قدیم چقد روحیه خشنی داشتن :دی

+

ازی من نمیدونم چرا دلم به حال این  علی میسوزه خب گنا داشت دیگه،بابا شاید سمانه جون (:دی) اونو میخواست خب

چرا نمیذاری یه فیل عاشق به ی فنچ عاشق برسه :|

اما در کل گناه داشت بنده خدا

پاسخ:
والا همینو بگو، گوریلم اینقد حســـــــــــــــــــــاس :))))

گفتم سمانه میترسید وگرنه اگه خوشش میومد که مرض نداشتم بین دو تا کفتر عاشق جدایی بندازم، عه ببخشید یه کفتر و یه شتر مرغ :D

وای به وقتی که برگه شون از دستشون بریزه کف دانشگاه!دیگه دل ادم میاد تو حلق ادم!

 

پاسخ:
اوخ اوخ دقیقا همین.... هی از رو صندلی برگه اش میفتاد زمین اصن کولاک :))))))

باید جلو روشون مغرضانه گفت کثافطای ِ بامزه روووووو  ! خخخخخخخ

پاسخ:
نه به این نه به اون کامنته قبلی.... اصن وضعت مشخص نبید خخخخخ
بی ادب :)))))
پاسخ:
خودتی :دی
مراقب خودم باشم پس کاری نکنم عصبانی بشید(ایکون ناخون جویدن)
اصلا از این به بعد هر چی شما بگید چشم :پی
پاسخ:
مگه قبلا چی بود؟؟؟ قبلا هم همش چشم بود دیگه :دی
من کلا ادم مظلومیم:پی
پاسخ:
معلومه :دی
هنرنماییت ناقصه.پشم و پیلی آشو نکشیدی :آیکن دخدری که 4 سال از همینا دیده.خخخخخخخخخخخ
پاسخ:
با فتوشاپ برداشتم... واسه رفاه حال مخاطبین :D
اوه چه عادم خطر ناکی هستی تو :)))
پاسخ:
اوه اوه .... تازه کجاشو دیدی؟ :))))
واااااااااای ما هم یه پسر نچسب داریم تو همکلاسی ها اصن فقط دنبال فرصته تا به یکی پیشنهاد بده!! هیشکیم ازش خوشش نمیاد!!! اگه تو کلاس یه بار جا نباشه و عدل کنار این فقط خالی باشه و دیگه ای چاره ای نباشه بری بشینی پیش این، مگه دیگه ولت میده فک می کنه چون از قیافه ی نچسبش خوشت اومده رفتی نشستی پیششش:| اووقت دیگه خر بیار و باقالی بار کن خخخخخ
پاسخ:
خخخخخ آقای پور فلانی هم اینجوری بود خخخخخخر بیارو چُس باقالی بار کن :):)
اوه اوه... خشم اژدها:)))
 شما طفلکیها با رویت این منظره اصن درسم میفهمیدید؟
خوشم میاد در نوع خودت نکته بینى هستیا، به چه چیزایى دقت میکنى... اون از انگشت کذایی داوود/ احمد ، این از همکلاسى محترم:))
میگم آزى من چن تا کتابامو و جزوه هام دست همکلاسیهام مونده میگیرى برام؟:)))))
پاسخ:
نه دیگه اژدها نه...همون ببر خخخ

همونو بگو درس کوفتمون میشد همش:D
اوووووووه نکته بینم در حد تیم ملی اصن خخخخخخخ
بگو کجاست کیه؟ سه سوت تحویلت بدم خخخخ
۱۳ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۱۱ آویزون خـــــــــدا
خوشمان آمد:)
پاسخ:
^_^
گناه داشته بیچاره....همین که هیشکی باهاش دوست نمیشده....دل آدم میسوزه براش:(
حالا چون تفلونه،حق نداره به کسی پیشنهاد بده؟:))))
پاسخ:
خب اخلاقه خوبی نداشت، منش خوبی نداشت، در ضمن گفتم ترحم انگیزم بود :|

تفلون نبود مسئله اش...بیشتر از این حرفها بود =/
خخخ...
عــــــــــــــــــــــــــــالی بود!!!
کاش یه لگد هم تو صندلیش میزدی که دیگه اونقد چندش سرکلاس نشینه! خدارو شکر ما پسرامون اون مدلی سرکلاس نمیشینن وگرنه بقیه پسرا به دلیل اینکه خانواده سرکلاس نشسته میزنن شتکشون میکنن :">

تو ای حق مظلوم از ظالم بگیر.... بیا و این ماچ ما را هم بگیر :*

پاسخ:
خخخخخ
شما چ پسرهای خوبی دارید به فکر خانواده هان ;)

:-*:-*:-*:-*

من کلا بی ثباتم آزی خخخخخ

پاسخ:
شفای عاجل ;)
الان که زمان دانشجویی ما میباشد نسلشان منقرض شده...اما گونه ی پر اعتماد به نفسشون همینجوری دارن جوجه کشی میکنن...اییییییش.
پاسخ:
نه بابا به تور تو نخورده وگرنه تو کامنتها خیلیها اعلام کردن که از این عتیقه جات دارن :D
خیلی خنده دار بود:))))
پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">