خب میدونید از اونجایی که من کلی مرخصی استعلاجی و همچنین پارتیلاجی گرفتم ;) الان یه خانومِ اومده جای من که در نبودِ من کارها رو پیش ببره...هر چند که عمرا نمیتونه جایِ من رو پر کنه و این رو نه تنها من نمیگم بلکه تمومِ عالم میگن خخخخ ( یک خودشیفته فراهانیِ دچار کمبودِ محبت شده) حالا این خانوم خانومها روز اول که اومده به شرایطِ اتاق کارِ مای بدبخت گیر داده که چقد اَخه و پیفه !!!!هی چپ رفته،راست اومده که این خانم م.زاده انگار نه انگار که خانومه...چطور اینجا رو تحمل کرده و فلان و بهمان!!!فکر کرده اونجا دفتر کاخ سفیده که باید لوکس و تر و تمیز باشه نمیدونه اونجا چه خبره!!!اصن واویلاست ;) حالا از اتاق که بیخیال شده گیر داده به این آقای همکار ما که چرا نظافت عمومی و شخصی رو رعایت نمیکنید خخخخ...حالا من سر یه لیوان چایِ خودم غُر میزدم، بهم میگفتن غر غروووو ،اینکه اومده به کفشهای کثیفِ همکار ما هم گیر داده....
حالا این خانومه قرار دوماه آزمایشی باشه که اگه خوب بود، به طور ثابت در کنار ما بمونه...ولی با فقدانِ وجودیِ من در آن محلِ کار خشن و هردمبیل که بنده نقش لطیفیزور(کلمه ای برگرفته از واژهٔ کاتالیزور به معنی نفری با نقش موثر در تلطیفِ اوضاع) رو به خوبی ایفا میکنم...این خانوم بعیده بتونه عملکرد خوبی از خودش نشون بده!!چون فقط با گذشتِ چند روز از تلفیقِ نبودنِ من در مکانِ مذکور و غرهای مداومِ خانوم خانومها...و طیِ گزارشات رسیده و مخابره شده به بنده...بوی توطئه بدجور مشامِ اینجانب را پُر کرده و امیدوارم که این خانم دست از غر زدن و کندنِ گورِ خود و همچنین مرخصیِ بنده بردارند!!!
امضا : یک آزیِ خرکیفِ نگران من بابِ مرخصی